به گزارش ایکنا، نشست علمی «امت و شکلگیری آن از منظر قرآن» با نگاهی به سوره مبارکه عادیات از سلسله نشستهای نظامسازی و حکمرانی از منظر قرآن عصر روز گذشته، چهارم آبانماه، به همت مجمع مدارس دانشجویی قرآن و عترت(ع) دانشگاه تهران با سخنرانی هانی چیتچیان، قرآن پژوه و عضو هیئت علمی این مدرسه، برگزار شد.
چیتچیان در این نشست ضمن ارائه تفسیری از سوره مبارکه «عادیات» به چگونگی شکلگیری امت و نقش آن در تثبیت جایگاه امام در جامعه پرداخت. در ادامه مشروح سخنان او را در این نشست، که به صورت مجازی برگزار شد، میخوانید.
در سوره عادیات خداوند متعال پس از قسم یاد کردن و بیان ویژگیهای مجاهدان در راه خدا، میفرماید: «إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ؛ انسان نسبت به پروردگار خود کنود است»، ای بسا این «إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ» دشمن نیست، بلکه گروه دیگری از مؤمنان هستند که تماشاگر صحنه هستند. ظاهرا در جبهه حقاند و با دشمن مبارزه میکنند، اما اینگونه نیست که دشمن از حضور اینها احساس ناامنی کند.
حب دنیا در درون انسان شدید است و مانع از بیمحابا جنگیدن انسان مجاهد میشود و او را زمینگیر میکند. راهحل این است که انسان حب دنیا را در خود کنترل کند و به آن یوق بزند. ممکن است منظور از خیر که در آیه بعدی؛ «وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدِیدٌ» آمده، به معنای خود خیر باشد، آنگونه که خود فرد آن را خیر میداند و اگر «واو» سر جمله را حالیه بدانیم، میگوییم او اینگونه است، در حالی که به تحقیق نسبت به حب خیر نیز شدید است. اینگونه آسیبشناسی دیگری مطرح است به این معنا که اینها دوست دارند مجاهد فی سبیل الله باشند و درباره آن حرف میزنند، اما خوب درد و رنج آن را نمیخواهند تحمل کنند. اما «شیر بی دم و سر و اشکم که دید؟». دوست دارد در میدان جهاد باشد، اما نه آنقدر که از خواب و خوراکاش بزند و درد بکشد. تفاوت است بین کسی که محب است و آن کسی که شیعه است. مردم کوفه نیز خیلی دوست داشتند امام حسین(ع) بیاید و آن را ابزار میکردند، اما در موعد جنگ و کنار امام ایستادن، نتوانستند از حب دنیا، از زن و زندگی بگذرند و هراسی از تهدید ابنزیاد نداشته باشند.
خداوند در آیات بعد سوره عادیات میفرماید: «أَفَلَا یَعْلَمُ إِذَا بُعْثِرَ مَا فِی الْقُبُورِ، وَحُصِّلَ مَا فِی الصُّدُورِ، إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَخَبِیرٌ». طبق این آیات هیچ راهحلی جز یاد مرگ برای این موضوع وجود ندارد. محبت انسان اگر واقعی باشد، آمیخته به یاد قیامت و با آن هم راستاست. اگر بگویند برای این حب الان قرار است بمیرد، حاضر است یا خیر؟ «إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ یَوْمَئِذٍ لَخَبِیرٌ»؛ خداوند از آنچه انسان در فعل، در سینه، در ابرازات و در تفکر او وجود دارد آگاه است.
استمرار حرکت و استقامت در برخورد با ناملایمات
شکلگیری امت نیازمند دارا بودن روحیه عادیاتیهای سوره عادیات و مجاهدانی با آن روحیات است (وَالْعَادِیَاتِ ضَبْحًا، فَالْمُورِیَاتِ قَدْحًا، فَالْمُغِیرَاتِ صُبْحًا، فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعًا، فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعًا). اگر قرار است جمعی تأسیس شود که شایستگی امت بودن برای امام را داشته باشد، نیازمند حرکت و مجاهدی است شبیه به آنچه در سوره عادیات بیان شده است. اما اگر صرفاً علاقهای باشد و همراه با کنودی در پی نفس نفس زدن در زندگی نباشد، این اتفاق نمیافتد. اینکه چگونه جمعی امت برای یک امام شود، دارای مراحلی از جمله هماهنگی افراد با هدف و مقصدی مشترک است. توان در این مسیر باید به عالیترین مرتبهاش برسد و برای دستیابی به مقصد نفس نفس زد؛ لذا مرحله اول خود «عادیات» است؛ کنایه از هماهنگی افراد برای شروع کار مشترک با مقصد مشترک که میتوان آن را نمادی برای همفکری، همتوانی، همکاری، همآهنگی و هممقصدی در حرکت دانست.
مرحله بعد «موریات» و کنایه از هماهنگی در استمرار حرکت و استقامت در برخورد با ناملایمات و سختیهاست که همان همفکری، همتوانی و همکاری و ... در استمرار خود را نشان داده و منجر به بروز مجد و شکوه و نیز آمادگی بیشتر افراد در دستیابی به مقصد مشترک میشود. قدرت ایستادگی در برابر اصطکاکها در درون این آیه مطرح شده است. نفس نفس زدن آن قدر مستمر و محکم انجام میدهد که وقتی با ناملایمات و سختیها روبرو میشود، نه تنها مانع نیست بلکه خود آن به جرقهای برای حرکت تبدیل میشود، یعنی هیچ چیز مانع حرکت او در مسیر نیست. اصطکاک نه تنها مانعی برای او نمیشود بلکه مقصد مشترک سبب میشود تا پای جان و تا آخرین قطره خون پای آن بایستند. در این مسیر با انواع اصطکاکها و سختیها روبرو میشوند و آن چنان محکم و بدون هراس به دل ناملایمات میزنند که گویی بر شکوه و مجد آنها میافزاید: «فَالْمُورِیَاتِ قَدْحًا.»
بر هم زدن نظم و انسجام دشمنان هدایت
مرحله سوم «مغیرات» و کنایه از تهاجم عملی و تقابل جدی و بر هم زدن نظم و انسجام دشمنان هدایت و دوستداران ضلالت است که مستلزم داشتن تدبیر و شجاعت به صورت همزمان است. طبیعتاً شجاعت بسیار بالایی دارد و حرکت آنها یورش بردنی است و تدبیر و محاسبهگری دارد و به هدف پایین آوردن و نابود کردن کل سازمان دشمن جلو میرود. «فَالْمُغِیرَاتِ صُبْحًا» فقط یورش بردن نیست، زمان و مکان مناسب برای آن دارد و ارزیابی صحیحی انجام میدهد. برای این حرکت نوع عمل او یورش بردنی است. این موارد ویژگیهای جمعهایی است که به سمت امت شدن میروند.
این مراحل دو نتیجه دارد: نخست اثاره در آیه شریفه «فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعًا» که کنایه از زیر و رو شدن افراد از نظر حاکمیت و اثر است که افراد طاغی در ضعف و هلاکت قرار میگیرند. «نقع» ظرفیتهای خفته و «اثر» به معنای برانگیختن است. با این زیر و رو شدن، عالم به هم میریزد؛ لذا حرکتی که بخواهد امت شود، عالم را به هم میریزد. اثر دیگر وسط قرار گرفتن مطابق آیه «فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعًا» و کنایه از استقرار امام و تشکیل امت است. وسط در فرهنگ قرآن به معنای وسط سانتیمتری نیست. ترجمه واضحتر وسط «گرانیگاه» است. آنجایی که اهرم به تعادل میرسد را وسط میگویند، لذا مرکز ثقل و تعادل وسط است. اوسط آن کسی است که به واسطه عقلانیت و فطرت، گرانیگاه جمع است و همه به واسطه او به تعادل میرسند. به تعبیر دیگر آن حرکت مجاهدانه وسطساز میشود و امامت امکان استقرار پیدا میکند، در نتیجه امت ایجاد میشود. در نظر داشته باشید اینها تا مرحله تشکیل امت و امام است.
در جریان حرکت بشر به سمت کمال، او باید برای امام حق امت شود تا بدین ترتیب امام حق امکان استقرار پیدا کند، تا آنچه که غیب و امر الهی است در تمام شئونات زندگی انسان مستقر شود. برای اینکه امام بتواند نقش واسطهگری خود را محقق کند، باید امتی باشد که امام گرانیگاه آن امت باشد. چگونه امتی پدید میآید که در نتیجه امام را مستقر کند و امام در جایگاه اصلی خود قرار گیرد؟ این ویژگیها لازم است: برای مقصدی مشترک، با تمام وجود نفس نفس بزنند و از موانع و مشکلات نهراسند و نهتنها نهراسند بلکه از ناملایمات صحنههای باشکوه جدیدی خلق کنند و هدفشان از بین بردن ضلالت و سازمان دشمن در تمام هستی باشد و برای آن نیز روحیه جنگاوری داشته باشند، قواعد و عادتها زیر و رو شوند و قواعد عادی و دست و پاگیر عرف جامعه به هم میریزد و امر به معروف و نهی از منکر عینی در جامعه پدیدار میشود و امام در جایگاه خود مستقر میشود؛ لذا «هممقصدی، همتوانی، همآهنگی و هممسیری» در حرکت برای شکلگیری امت شرط است. اینطور نیست که آنکه کمونیست را قبول دارد با آنکه معتقد به جمهوریت اسلامی است، هممقصد باشد.
مسیری که با درس گرفتن از تعالیم قرآن باید طی شود
هممسیری نیز بسیار مهم است. اگر تاریخ انقلاب اسلامی را بخوانید متوجه خواهید شد که یکی از مسائلی که در انقلاب اسلامی دیده میشد این بود که بعضی گروهها در مقصد ظاهرا با هم مشترک بودند، اما مسیرهای متفاوتی داشتند. در صورتی که همراهی و یکپارچه شدن به واسطه مسیرهای یکسان محقق میشود. هممسیری در شکلگیری امت به این معناست که همه اعتقاد دارند که با درس گرفتن از تعالیم قرآن باید این مسیر طی شود و به مقصد رسید. در مسیر وقوع انقلاب این اعتقاد وجود داشت، اما بعدتر بعضی تندرویهایی رخ داد که منجر به جدا شدن آنها از مردم بعد از وقوع انقلاب شد. شیوههایی که آنها قبل از انقلاب اتخاذ میکردند نشان از برخی تندرویها داشت و امام نیز قبل از پیروزی انقلاب نیروهای انقلابی را از همراهی با آنها پرهیز میدادند. اینها پس از پیروزی انقلاب از بدنه مردم جدا شدند.
مسئله دیگر همتوانی متناسب با مقصد است. هر کسی متناسب با توانایی و قوای خود در مسیر حضور دارد. هممسیری به این معنا نیست که همه یک کار را انجام دهند، توانها متفاوت است و قطعاً این توانها نیاز به عملکردهای متفاوت دارد، اما نکته مهم این است که همتوانی باید وجود داشته باشد و توانها بتواند کنار هم قرار گیرد و از هر توانی در جای خود به درستی استفاده شود. یعنی هر کس براساس مقصد و مسیر مشترک با توجه به توانی که دارد مسئولیتی را انتخاب کند و پای مسئولیت خود بایستد. مثل اینکه آن فردی که مسئولیت حفظ تنگه احد را دارد سر جای خود بماند و این مسئولیت را حفظ کند. ما نباید دچار مقایسههای نادرست نسبت به یکدیگر شویم؛ باید شبیه فلان شهید این کار را کنیم، نه اینگونه نیست. یکی باید کار فرهنگی کند و دیگری اقتصادی، دیگری تربیتی و دیگری در تولید و ... توان خود را به کار گیرد. باید با توجه به توانهای مختلف در جمع تألیف اتفاق بیفتد. مثال واضحتر توان هر یک از انگشتهای دست است، هر کدام وظیفه خود را انجام میدهند و هیچ کدام کار دیگری را انجام نمیدهد و مشغول کار خود است و اینان خود را در مسیر مقصد قرار دادهاند و مسئولیت خود را در تحقق مقصد انجام میدهند.
مشخصات رهبر امت
لازمه این موضوع هم این است که اینها همآهنگ در حرکت باشند. به این معنا که برنامهای مورد وفاق داشته باشند که آنها را یکپارچه کند و نیز چشمانداز مشخص داشته و مأموریت افراد مشخص باشد، ابتدا تا انتها و نحوه ارزیابی مشخص باشد و بتوان سرعت و زمان را در آن فهمید، و اینها در همآهنگی اتفاق میافتد. مهم است که از نظر علمی و عملی بالاترین فرد از امت که نسبت به مقصد هماهنگکننده است برای رهبری انتخاب شود. در حالی که کار بدون امام و رهبر باشد، بدون تردید به شکست میانجامد.
با این شرایط، انتخاب امام نمیتواند انتصابی باشد بلکه به جعل تکوینی منصوب میشود. افراد لازم است چنین فردی را در بین خود شناخته و انتخاب کنند. اگر مفهوم امامت را از ابتدا اینگونه فهمیده بودیم، وارد چالشهای امامت در موضوع حکومت دینی نمیشدیم. برخی انتصاب را در مقابل انتخاب میآوردند و منظورشان این است که خدا وضع کرده باشد. در حالی که امام جعل تکوینی دارد. برای مثال، اگر یک بیماری داشته باشیم و دنبال پزشک هستیم، به سراغ مردم نمیرویم، بلکه سراغ آن کسی میرویم که علم بیشتری دارد و حاذقتر است. هیچ امامی را در هیچ مرتبهای مردم انتخاب نمیکنند. همین مطالب بدیهی را نفهمیدهایم و بعد از این همه سال از تاریخ اسلام، همچنان درگیر موضوع امامت و مسئله، ولی فقیه هستیم. جعل امام در هر حالت و سطحی، امر کاملاً تکوینی است. حتی برای رفتن به یک سفر گفته میشود اگر دو نفر هستید یک نفر از شما امام باشد، خوب چه کسی میتواند رهبری کند؟ آن کسی که به مقصد و هدف سفر بیش از دیگری تسلط دارد. اینکه رأیگیری کنیم یا قرعه بیندازیم، نیست. آن کسی که از همه بیشتر تسلط دارد، امام است و این وظیفه افراد است که او کشف و انتخاب کنند. این مهم یکی از حلقههای مفقوده بزرگ تاریخ بشریت است. شما باید بروید امام را کشف کنید. ما ایستادهایم امام بیاید و دین خدا را پیاده کند.
آن کسی که تکویناً نسبت به مقصد از همه آگاهتر است، به عنوان امام باید انتخاب شود. اگر در زمانهای قرار داشتیم که امام غایب بود و در دسترس نبود چهکار باید کرد؟ باید آن کسی را که از همه بهتر است در شناخت مقصد و مسیر به عنوان امام شناخت و به او رجوع کرد. به تناسب توانی که در امت شکل میگیرد مفهوم امام در جامعه معنادار میشود، یعنی ابعاد وجودی امام ناظر به ابعاد وجودی امت است. از آن جایی که امت و شکل و شمایل آن در کنار امت مینشیند، لذا اگر امام تنوع دارد، امت هم نیاز دارد تنوع داشته باشد. یعنی چه؟ به این معنا که اگر برای امام و امامت امام، ویژگیهایی را مطرح میکنیم یعنی امتی باید وجود داشته باشد که امکان استقرار آن صفت را در خود ایجاد کند. اگر ما برای وجود نازنین امام ویژگیهای مختلفی داریم، مثلاً اینکه امام شهید است، زکی است، هادی است، صادق است، ناشر است، باقر علم النبیین (ع) است، زین العابدین است، امام مجتبی است، امام مرتضی است، امام رضاست، اگر برای وجود امام از حیث امامت او ویژگیهایی قائل میشویم یعنی اینکه این وظیفه شما امت است که با عادیات و موریات و مغیراتی بودنتان و با نفس نفس زدن و تلاش شبانهروزی و استقامت و استحکام و یورش و شجاعت و تدبیرتان، کاری کنید که آن صفت بتواند در بین شما مستقر شود والا شما آن امام و آن ویژگی را هنوز امام خود نکردهاید.
برای درک اهمیت این بحث نگاهی به دعای تیسیر امور از وجود مقدس حضرت صدیقه طاهره (س) را بیندازیم که دعایی است برای اینکه انسان چگونه به عمل خیر راه پیدا کند: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ یَسِّرْ لِیَ الْأَعْمَالَ الَّتِی تُحِبُّهَا وَ تُحِبُ الْعَامِلِینَ لَهَا وَ أَعِنِّی عَلَیْهَا وَ اصْرِفْ عَنِّی الْأَعْمَالَ الَّتِی تَکْرَهُهَا وَ تَکْرَهُ الْعَامِلِینَ لَهَا وَ أَعِنِّی عَلَى تَرْکِهَا. اللَّهُمَّ أَوْصِلْنِی إِلَیْکَ مِنْ أَقْرَبِ الطُّرُقِ إِلَیْکَ وَ أَسْهَلِهَا عَلَیَّ. اللَّهُمَّ أَعِزَّنِی بِالانْقِطَاعِ إِلَیْکَ بِلَا ضَرُورَةٍ وَ أَحْسِنْ لِیَ الْأَدَبَ بِلَا عُقُوبَةٍ وَ أَجْزِلْ لِیَ الثَّوَابَ بِلَا مُصِیبَةٍ وَ أَحْسِنْ لِیَ الِاخْتِیَارَ بِلَا کَرَاهِیَةٍ. اللَّهُمَّ خِرْ لِی بِمَیْسُورِ الْأُمُورِ لَا بِمَعْسُورِهَا وَ اجْعَلْ لِی فِی ذَلِکَ مَا تُحِبُّ. للَّهُمَّ وَجِّهْنِی لِلْخَیْرِ وَ یَسِّرْنِی لَهُ وَ أَعِنِّی عَلَیْهِ وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَهْلِهِ وَ ارْزُقْنِی حُسْنَ الْأَدَبِ فِیمَا تَوَجَّهْتُ إِلَیْکَ فِیهِ. اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی لَکَ شَاکِراً وَ لَکَ ذَاکِراً وَ لَکَ حَامِداً وَ إِلَى طَاعَتِکَ عَامِداً وَ بِقَضَائِکَ رَاضِیاً وَ عَنْ سَخَطِکَ نَائِیاً یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِإِقْبَالِ لَیْلِکَ وَ إِدْبَارِ نَهَارِکَ وَ حُضُورِ صِلَاتِکَ وَ أَصْوَاتِ دُعَائِکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ وَ احْشُرْنَا فِی شَفَاعَةِ مُحَمَّدٍ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ عَلَى آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِیما»
در ادامه این دعا میفرماید: «اللهم صل علی امیرالمؤمنین و علی ولده الحسن التقی و الحسین الشهید و علی بن الحسین زین العابدین و محمدبن علی باقر علم النبیین و جعفر بن محمد الصادق الامین و موسی بن جعفر الکاظم و علی بن موسی الرضا و محمد بن علی الزکی و علی بن محمد العسکری و الحسن بن علی العسکری و الحجة القائم الخلف المهدی صلوات الله علیهم اجمعین». هر کدام از امامان یک وصف پیدا کردهاند. در دعایی که برای تا روز قیامت خیر را از خدا خواستهاند که ما به اهلیت خیر برسیم، یعنی برای مثال امام محمدباقر(ع) شکافنده علم در خلوت خودش است؟ یا اینکه جامعه باید کاری کند که صفت باقر علم نبیین در جامعه مستقر و این جایگاه اقامه شود؟
در دنیایی که علمها را با تجربه بشر و با باور به تجربهگرایی صرف، به خورد بشر میدهند و اصرار بر جدایی علم از دین دارند، این جامعه، جامعهای است که شکافتن علم نبیین در آن مستقر شده باشد؟ معلوم است که نشده، پس جامعه هنوز دارای امام محمدباقر(ع) نیست. جامعهای که امت امامی به نام محمدبن علی باقر علم النبیین داشته باشد نداریم و وقتی این امت را نداریم یعنی این امام را به وجه امام امت نداریم. در جای دیگر آمده: «وجعفر بن محمد الصادق الامین»، آیا جامعهای شکل گرفته که صدق گرانیگاه آن باشد؟ صدق یعنی انطباق با حق در تمامی شئونات و باور و اظهار باور و کلام و احساس قلبی و عمل. پس هنوز مقام امامت حضرت صادق(ع) مستقر نشده و هنوز امت این امام شکل نگرفته است.
مطابق این فراز، ویژگیهای امیر بودن امیرالمؤمنین، تقی بودن(الگویی برای خودآگاهی)، شهید بودن(الگویی برای به کمال رسیدن)، زین بودن(الگویی برای زینتبخشی)، باقر بودن(الگویی برای وضوح و محقق کردن هر عمل)، جعفر صادق(الگویی برای توسعهبخشی واقعی)، کاظم بودن(الگویی برای داشتن ویژگی جبرانکنندگی)، رضا بودن(الگویی برای سازگاری)، زکی بودن(الگویی برای جلوگیری از موانع)، عسکری بودن(الگویی برای هیبت و اقتدار دین) و مهدی بودن(الگویی برای حجتبخشی و حکمتافزایی) در جامعه هنوز مستقر نشده است. تا امتی نباشد که اینها دغدغه اصلی آن نباشد و برای آن هممقصد و هممسیر و همآهنگ نشده نباشند و برای آن شب و روز نجنگیده باشند، این امامت هنوز اقامه نشده است. ما به ازای هر امامی یک ویژگی باید در امت مستقر شود تا جایگاه آن امام شکل گیرد. روایات نیز در اینباره بسیار است.
12مقصد در جامعه 12 امامی
اگر دوازده امام داریم یعنی امت نیز نیاز به دوازده ویژگی دارد تا دارای دوازده امام شود. جامعه دوازده امامی باید امتی داشته باشد که دوازده مقصد در آن شکل گرفته و برای رسیدن به آن شبانه روز نفس نفس میزند و شب و روز میجنگد و مقابل دشمن میایستد. کسی که میخواهد امام رضا دار شود باید نظامی که براساس رضایت به دنیاست را سرنگون کند، نه اینکه زندگی مسالمتآمیز در کنار او داشته باشد. بزرگترین تهدید برای استکبار در هر دورهای وجود نازنین اهلبیت(ع) بودند. باید معنای تقیه را به درستی درک کنیم، تقیه یعنی به نتیجه میرسند که در این موقعیت مبارزه با شمشیر راهحل نیست. چه کسی گفته تقیه یعنی مبارزه نکردن؟ تقیه یعنی شیوه مبارزه شما چیست؟ بله گاهی شمشیر شیوه مبارزه نبوده، چراکه موجب نمیشده مردم بیدار شوند.
انتهای پیام