به گزارش ایکنا، نشست علمی «نقش دانش فقه در گام دوم انقلاب اسلامی»، امروز 26 آذرماه به صورت مجازی و با سخنرانی آیتالله علیرضا اعرافی، رئیس حوزههای علمیه کشور، سیدمحمد حسینی، رئیس دانشگاه مذاهب اسلامی، حجتالاسلام محمدرضا ابراهیمنژاد، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، فائزه عظیمزاده اردبیلی، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع)، فاطمه فلاحتفتی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و حجتالاسلام یاسر تکفلاح، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد.
فائزه عظیمزاده اردبیلی در این نشست با موضوع «مولفههای فقه تمدنساز با تأکید بر بیانیه گام دوم انقلاب»، به ایراد سخن پرداخت که در ادامه متن آن را میخوانید؛
تمدن در گفتمان غربی و دینی تعاریف مختلفی دارد و چهبسا وقتی از تمدن در گفتمان غربی صحبت میشود، مراد صرفاً نقطه قرینه توحش و هرگونه بیگانهگری در مقابل قانون و قوانین اجتماعی باشد. وقتی در غرب از تمدن صحبت میشود، یک نظم اجتماعی و خلاقیت فرهنگی تدبیر میشود. اما مرحوم علامه جعفری تعریف دقیقی در این زمینه دارند و معتقدند تمدن و فرهنگ را باید از هم جا کنیم و بین این دو تفکیک قائل میشوند و میگویند در حقیقت فرهنگ، روشهایی است که انسان به لحاظ کیفی و معرفتی برای زندگی خود انتخاب میکند و با گذشتن زمان و مجموعه عوامل ارضی و سماوی و ... میتواند تغییر یابد و متفاوت عمل کند.
علامه جعفری تمدن و فرهنگ را دو مقوله منفک از هم میدانند، در حالی که تمدن و فرهنگ در برخی از متون و کتب تاریخی ما و حتی اندیشمندان علوم اجتماعی تعریف مشابهی دارند و میگویند این دو اهداف مشترکی دارند و وقتی مردم یک منطقه دارای عناصر مشترک شیوه زیستی و محیطی و میعار مشترک در سخن و صحبت هستند، این عوامل میتوانند تمدن آن منطقه را رقم بزنند، یا به عبارت دیگر، ادبیات، هنر، معماری، مذهب حاکم بر آن جامعه یا آیینی که وجود دارد، میتواند تمدن یک کشور را تبیین کند. بنابراین، برخی واژه تمدن و فرهنگ را مترادف گرفتهاند و این نشان میدهد بین دو گفتمان دینی و غربی تفاوتهای آشکاری در حوزه تمدن و فرهنگ وجود دارد.
مقام معظم رهبری وقتی از تمدن صحبت میکنند، معتقدند مجموعهای از دانشها، بینشها، نگرشها، فرهنگها و خردهفرهنگها درون یک تمدن وجود دارد و چیزی که زیربستر اصلی آن است، باورها و اعتقادات یک ملت، سنن اخلاقی و عرف حاکم بر آن فضا است.
اما در عوامل اولیه شکلگیری تمدن در متون تاریخی و جمعیتشناسی به مولفههایی برخورد میکنیم که از جمله بحث باورها و اعتقادات، هنر، خطوط نگارشی، صنعت و مجموعه قوانین از جمله عوامل شکلگیری تمدنها محسوب میشوند، اما با توجه به بیانات امام و رهبری، عوامل موثر در تمدنسازی اسلامی، متکی بر مولفههای دیگری است. از جمله آنها اتکا بر عقلانیت دینی و نه ناسیولاسیم و عقلانیتی که در غرب مطرح میشود. موارد نیز عبارت از باروری دینی و متکی شدن به ظرفیتهای ملی، تربیت نسل بصیر، خلاقیت و ابتکار در ارائه گفتمانها برای انتقال تعالیم دینی، مهندسی فرهنگی براساس نیازهای ملی و آیندهپژوهی، آیندهنگاری و آیندهسازی هستند که در حوزه تمدن اسلامی در فرمایشات رهبری وجود داشته است.
شناخت تمدنهای رقیب و رقابتهای تمدنی نیز مهم است. چیزی که ملموس است اینکه، جنس تمدن اسلامی و غربی متفاوت هستند. ذات تمدن اسلامی و زیرساخت آن، مبتنی بر آزادی، عدالت، علم و ایمان است. اما در تمدن غربی، لیبرالیسمِ مبتنی بر سرمایهداری و عدالت اجتماعیِ مبتنی بر مدرنیته، زیرساخت تمدن را تشکیل میدهد. همچنین وجوه تمایز تمدن اسلامی از نحلهها و عقاید و آیینهای دیگر، با توجه به بیانیه و چیزی که امروز در آرای اندیشمندان و فقها وجود دارد، در مولفههای عبودیت، اخلاق، معنویت، مسئولیتپذیری اجتماعی و جامعهپذیری گنجانده میشود، جون پذیرش جامعه و ساختارمند کردن نظام تمدنی جامعه، بسیار مهم است. جهاد تمدنی نیز مبتنی بر عبودیت، ایمان و بندگی است که ذیل تمدن اسلامی مطرح میشود و عینیتبخشی به کرامت انسانی نیز وجوه تمایز تمدن اسلامی با سایر نحلهها است.
اگر قرار است فقه تمدنساز باشد، نیازمند یکسری بایستهها است؛ یکی از ضرورتهای این فقه، اجتهاد و روشهای اجتهادی است. همچنین تجلی اخلاق و فرهنگ مقاومت نیز از دیگر بایستهها است. اگر به باورها و ظرفیتهای درونی، درون باورهای دینی خود اطمینان را نداشته باشیم و در برابر دیگران از پیشباخته باشیم، نمیتوانیم به آن چیزی که در فقه تمدنی ما است دست یابیم. همچنین استفاده از تکنولوژی و چیزی که امروز برای اجتهاد تمدنی مطرح است نیز اهمیت دارد. اجتهاد، مبتنی بر فقه اکبر است و اگر قرار باشد مجتهد در مجموعه آثار و روند اجتهادی خود، از تمدن اطلاعی نداشته باشد، مبتنی بر تمدن دینی حرکت نکند و خروجی تمدن را در فتاوای خود نبیند، درک تمدنی نداشته است.
از طرفی وقتی از استلزامات صحبت میکنیم، باید توجه داشته باشیم که با الزام فرق دارد و نتایجی است که یک دانش آن را طلب میکند. پس استلزامات فقهی تمدنساز است تا این خروجی را دریافت کند. همچنین منظومهسازی گزارههای خرد و کلان نیز یکی از موارد مهم است و پیرامون بحث منظومهسازی در دانش فقه و نظامسازی، باید مطالعه و مداقه صورت گیرد. اگر منظومه اقتصادی نداشته باشیم، نظام اقتصادی نیز نداریم و اگر منظومه فقهی خانواده را نیز نداشته باشیم، به نظام فقهی خانواده نیز نمیرسیم. در حقیقت ارائه الگوی سبک زندگی درست، با نگاه به دانشهای اسلامی است.
فقه تمدنساز، رفتارساز است و این رفتار میتواند در جامعه منجر به توسعه، مبتنی بر فقه شود. مقام معظم رهبری، پنج حلقه را در تاریخ 24 مهر سال 1390 مطرح کردند که عبارت از انقلاب اسلامی، تشکیل نظام اسلامی، تشکیل دولت اسلامی، تشکیل جامعه و امت اسلامی و ایجاد تمدن نوین اسلامی بود. این نشان میدهد که در پنج حلقه تمدنی که مقام معظم رهبری برای انقلاب فرمودند، آخرین حلقه تبلور نظام اسلامی، تمدنسازی است. مخاطب این بیانیه نیز آزادیخواهان عالم، جوانان، مسئولان و مدیران کشور و دشمنان ملت ایران بودند. مولفهای که در بحث تمدن مطرح شد را در بیانیه میبینیم. مبانی انقلاب اسلامی تمدنساز، در بیانیه گام دوم، مبتنی بر تحقق توحید در عرصه عملی و اجتماعی، امتداد انسان دویستوپنجاه ساله، قیام لله علیه طاغوت و پیوند میان امام و مردم و نظام و انقلاب است.
در حقیقت، تمدنسازی در گِرو تحققبخشی به اصول بنیادین انقلاب اسلامی، یعنی آزادی، اخلاق، معنویت، عدالت، استقلال، عزت، عقلانیت و برادری است و این نشان میدهد رابطه مهمی در بیانات رهبری و امام برای شکلگیری تمدن اسلامی مبتنی بر اجتهاد تمدنساز وجود دارد و این اجتهاد مبتنی بر فقه تمدنساز است و این فقه نیز مبتنی بر مولفههای پیشگفته است.
انتهای پیام