به گزارش ایکنا، حجتالاسلام فرهاد فتحی، استاد سطوح عالی حوزه، شب گذشته، 31 فروردینماه، در نشست «بررسی حجیت ظواهر قرآن» به ایراد سخن پرداخت که در ادامه متن آن را میخوانید؛
در ابتدا باید دید ظاهر چیست. ظاهر در برابر نص قرار میگیرد، اما نص هم به این معنا است که مثلا اگر ما یک متن فارسی داشته باشیم، هر اندیشمندی که اهل آن زبان است، اگر این متن را بخواند، همان چیزی را میفهد که دیگران میفهمند. مثلاً اینکه اگر اطلاعیه برگزاری این نشست را به همه فارسیزبان بدهید، میفهمند. پس نص این است که هرکسی که اهل آن زبان است و تخصص آن زبان را دارد، متن را متوجه میشود. مثال بارز نص در قرآن کریم آیه «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ» است که هر اندیشمندی این را بخواند، همان را میفهمد که دیگری خواهد فهمید و اینطور نیست که کسی بگوید: شاید خدا نظیر هم داشته باشد. البته گفته شده که «کاف» در «کمثله» زائد است، اما من میگویم در قرآن حرف زائدی ندایم. علت اینکه گفتهاند «کاف» زائده است این است که در ترجمه اشتباه کرده اند. ترجمه این است که خدا نظیرِ نظیر ندارد، اینها گفتهاند اگر نظیرِ نظیر ندارد، پس باید بگوییم نظیر دارد، پس در نتیجه «کاف» زائده است، اما اینطور نیست و مراد این است که خدا نظیرِ نظیر ندارد؛ یعنی به طریق اولی نظیر هم نخواهد داشت.
مقابل نص، ظاهر است؛ یعنی چیزی را میفهمید، اما احتمال خلافش را هم میدهید. برای نمونه، درست است که از مجموعه ادله میفهمیم که خمس در غنائم جنگی است، اما در غیر غنیمت هم هست و احتمال کمی میدهیم که حرف مقابل که میگوید فقط در غنائم است، درست باشد اما چون معمولاً به این درصد اندک اعتنا نمیشود و اصطلاحاً قیام نمیکند، پس ظاهر آن است که خمس غیر غنائم را هم شامل میشود.
اما بحث حجیت ظواهر از آنجایی آغاز شده که عدهای گفتهاند به چه دلیل این چند درصد را ملغی میکنید. شاید مراد خدا همین چند درصد اندک باشد. چیزی که در نص پیش نمیآید و کاملا معنا روشن است. از اینجا حجیت ظواهر بحث شده و ادلهای را هم در علم اصول فقه مطرح کردهاند. اما از آنجایی که دین ما به وسیله جملاتی از قرآن و روایات به دست ما رسیده، باید توجه کنیم که قرآن قطعیالصدور، اما ظنیالدلاله است؛ یعنی وقتی این را میخوانید، مطمئن هستید که نظر خدا این است، اما اگر بپرسند آیا صد در صد همین معنایی که ما برداشت کردیم نظر خدا است، میگویید خیر، مثلاً 10 درصد هم اختلاف خلاف میدهم.
حال پرسش این است که اگر 10 یا بیست درصد احتمال خلاف میدهیم، به کدام مجوز به قرآن اعتماد میکنیم و شاید اصلاً همین احتمال چند درصدی درست باشد. مثلاً ممکن است در آیه خمس، بگوییم منِ شیعه طبق آیات و روایات به این رسیدم که این خمس در غنیمت و ... وجود دارد، اما احتمال خلاف هم میدهید که ممکن است فقط و فقط در غنیمت باشد. میگویند حال در این صورت، شاید آنها که میگویند خمس فقط در غنیمت است، راست میگویند.
حجیت ظواهر از این حیث است که شش هزار و اندی آیه داریم که مخاطبش انسانها هستند و میخواهم به آن عمل کنم. حال اگر حجت نباشد، نمیتوانم عمل کنیم. یک نفر ممکن است بگوید آیا تمام آیات نص نیست؟ میگوییم، نوع آیات نص نیستند و این همه قرائتها و برداشتهای مختلف نیز به دلیل این است که نص نیست و یا پرسش شود که چرا خدا این را نص قرار نداده است؟ پاسخ این است که حدیثی داریم که این حدیث را فراموش کردهایم، در حالی که از جمله معدود احادیث متواتر است.
این حدیث عبارت از حدیث ثقلین است که بسیار معتبر است و متواتر محسوب میشود. در خبر واحد باید سند بررسی شود، اما در حدیث متواتر بررسی سندی هم لازم نیست. رسول خدا(ص) در حدیث ثقلین میگوید: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا، کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی؛ أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ». یعنی منِ پیامبر(ص) برای شما دو چیز را به ارث میگذارم: کتاب خدا و حرفهای چهارده معصوم(ع). در برخی از احادیث دارد که رسول خدا(ص) دو انگشت خود را به هم چسباند و فرمود اینها از هم جدا نمیشوند، تا اینکه روز قیامت و در محشر، باهم بر ما وارد میشوند؛ یعنی این دو باهم هستند.
بنابراین، تکلیف ما این است که این قرآن را مورد عمل قرار دهیم، چون خداوند از طریق حدیث ثقلین به ما سفارش کرده است که رسول خدا(ص) این را به امانت میگذارد و این به معنای عمل به قرآن است، لذا به خاطر این حدیث ثقلین باید به قرآن عمل کنیم اما در اینجا علمای ما دقت کافی نکردند، حال آنکه، حدیث ثقلین محوریت دارد و متواتر است. در اینجا، اشکال اساسی ما این شد که یک نص داریم که باید به آن عمل کنیم و یکی هم ظاهر است، حال آنکه، قرآن ظواهر است چون قطعیالصدور است اما ظنیالدلاله هم هست؛ یعنی دلالتش ظنی است و در آیات آن، احتمال معنای خلاف هم وجود دارد. طرف مقابل میگوید شاید بیست درصدی که احتمال خلاف دارد، مراد خدا باشد و چرا باید به آن هشتاد درصد عمل کنیم؟ پاسخ میدهیم دلیل این کار حدیث ثقلین است. این حدیث به ما میگوید به قرآن عمل کن؛ یعنی به همین قرآنی که هست باید عمل کنی. این قرآن نص هم هست و ظاهر هم هست، اما نوعاً ظاهر است.
در اینجا مثالی میزنم؛ فرض کنید من یک ماشین پراید در پارکینگ خانهام دارم. از یک نفر میخواهم این ماشین را بیرون بیارود. حال اگر ماشین را آورد نمیتوانم اعتراض کنم که چرا بنز نیاورده است، چون بنزی در کار نیست. اگر بگویم بنز میخواهم، هیچ عاقلی نمیپذیرد. حال خداوند نیز که خود روش عقلایی دارد، به ما دستور داده تا به این قرآن که بیشتر آیاتش ظاهر است عمل کنیم، حال نمیتواند بگوید چرا به صورت دیگر عمل نکردید چون ظاهر است و قرآن موجود ما همین قرآن است. حتی برخی میگویند قرآن تحریف شده که ما این را رد کردهایم، با این حال اگر هم این قرآن تحریف شده باشد، خدا نمیتواند بگوید چرا به فلان آیه عمل نکردید، چون میگوییم به دست ما نرسیده است؛ لذا تحریف قرآن برای کسی که میخواهد به آن عمل کند، اهمیتی ندارد و مهم عمل است.
بنابراین، طبق حدیث ثقلین باید به قرآن عمل کنیم و باید احتمال چند درصدی که از آیه داده میشود که عمدتاً حدود 10 تا بیست درصد است، ملغی شود، چون خدا گفته به همین قرآن عمل کنید. حال نمیتوان روی احتمال به قرآن عمل نکرد. در زندگی خود نیز به همین صورت عمل میکنیم؛ یعنی هشتاد درصد احتمال میدهیم و حرکت میکنیم و این کار سیره عقلا است انسان نمیتواند به صورت صد درصدی به احکام و ... علم پیدا کند، بلکه انسان میتواند به خدا و توحید علم پیدا کند، اما نمیتواند بگوید محدوده خمس چقدر است، حالا چون محدوده را نمیدانیم، دلیل بر این نیست که خمس نمیدهیم، بلکه باید به هشتاد درصدی که احتمال میدهیم عمل کنیم.
پاسخ دوم نیز سیره عقلا است. میگویند عقلا به این ظواهر عمل کردهاند؛ یعنی در زمان رسول خدا(ص) و ائمه(ع) به قرآن عمل میکردند و این سیره بوده است. اما اگر یک چیزی سیره عقلا شد، نمیتوانیم بگوییم درست است، بلکه وقتی سیره عقلا فایده دارد که در زمان معصوم(ع) اتفاق افتاده باشد و معصوم(ع) از آن مطلع باشد؛ یعنی ببیند و بشنود و امام معصوم(ع) این را رد نکند که در این صورت حجت خواهد بود. حتی برخی از اصولیون میگویند باید معصوم(ع) امضا کند و رد نکردن کافی نیست، اما نوع اصولیون میگویند همین که رد نکند کافی است. بنابراین در مورد حجیت ظواهر قرآن، این سیره وجود دارد؛ یعنی میدانیم که در زمان پیامبر(ص) و ائمه(ع) به قرآن رجوع میشد و به قرآن عمل میکردند و چون رد نکردند، لذا حجیت دارد.
انتهای پیام