به گزارش ایکنا از اصفهان، دهمین نشست از سلسله نشستهای «پانزده مقاله قرآنی» با موضوع مقاله «قرآن یا امام؟ نگاه شیعه امامی به قرآن» نوشته پاول زاندر با حضور امداد توران، پژوهشگر مطالعات شیعی در فضای مجازی برگزار شد.
توران در این نشست، با بیان اینکه صدر و ذیل مقاله تا حدود زیادی دو جهتگیری ناهمسو دارد، اظهار کرد: نویسنده ابتدا میخواهد این تصویر را از امامیه ارائه کند که چندان قائل به اعتبار قرآن نیست و در ادامه، این تصویر را نفی میکند. ممکن است گفته شود بهطور منطقی، ناسازگاری وجود ندارد، ولی احساس کردم دو جهتگیری متفاوت در صدر و ذیل این مقاله به چشم میخورد.
وی افزود: اگر از عنوان مقاله شروع کنیم، باید گفت نه در تاریخ و نه در عصر حاضر، جایی سراغ ندارم که چنین تقابلی در اندیشه امامیه وجود داشته باشد که یا اعتبار قرآن را بپذیرد و یا اعتبار امام را. چنین تقابلی حقیقتا در سنتهای فکری امامیه وجود نداشته است و اگر بخواهیم کل دیدگاه امامیه را در یک جمله خلاصه کنیم، میتوان همان تعبیر منسوب به ائمه(ع) را به کار برد که «الإمامُ یَهْدی إلَی الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ یَهْدی إلی الإمامِ». در واقع، امام و قرآن دو بالی هستند که انسانها را به سوی قرب خداوند هدایت میکنند و در ذهنیت شیعی، چه در گذشته تاریخی و چه اکنون، دوگانه قرآن یا امام وجود ندارد.
این پژوهشگر مطالعات شیعی اضافه کرد: گاهی بحث از حقیقت قرآن و حقیقت امام است و گاهی بحث از تفسیر قرآن و تلقی ما از روایات اهل بیت(ع) در دو سطح وجودشناختی و دلالتشناختی، ولی این عنوان بازتابدهنده دیدگاه شیعه به قرآن در گذشته تاریخی و اکنون نیست.
وی با تأکید بر اینکه در مطالعات شیعی و سنی، باید از مطالعات و تصویرسازیهای کاریکاتوری پرهیز کنیم، گفت: در سنت فکری شیعه، سنت کلامی، فقهی، اصول فقهی، تاریخی، تاریخنگاری، تفسیر، ادبیات و حدیثنگاری وجود دارد که سنتهای نوپدیدی نیست و همه اینها را میتوان از زمانی که علوم در جهان اسلام در حال شکلگیری بود، رصد کرد. طبیعتاً از زمانی که اصطلاحات علوم جعل میشوند تا زمانی که علمی روشمند پدید بیاید، زمان میبرد، ولی نقطه شروع پیدایش علوم در جهان اسلام بهعنوان رشتههای مجزا را تا قرن دوم میتوان رصد کرد. در این نقطه آغازین، شیعیان نیز حضور دارند و اگر بخواهیم از جایگاه قرآن در اندیشه شیعی آگاه شویم، باید همه این سنتها را بررسی کنیم. بررسیها نشان میدهد که در تمام این سنتها از ابتدا تا اکنون، قرآن بهعنوان منبع معرفت، جایگاه نخست را داشته است.
توران بیان کرد: آنچه در این مقاله و مقالههای دیگر مشاهده کردم، این است که تلاش میشود انگیزه شیعه از طرح ادعای تحریف قرآن مطرح شود و آن این است که شیعیان انتظار داشتند ائمه(ع) در قرآن کریم نام برده شوند و چون نام برده نشدهاند، روایات تحریف برجسته شدهاند که به موجب آنها، اسامی ائمه(ع) و نیز مخالفان آنها که باید مذمت میشدند، از قرآن حذف شده است.
وی ادامه داد: این انگیزهخوانی که به صورت تلویحی در بسیاری از نوشتهها به چشم میخورد، صحیح نیست و حقیقت این است که از همان قرون نخستینی که میتوان روش و محتوای استدلالهای شیعی را در علم کلام رصد کرد، میبینیم قرآن کریم مستند بسیار محکمی در خصوص آموزه امامت است و واقعاً شیعیان در استدلال به قرآن دست بالا را داشتند.
این پژوهشگر مطالعات شیعی اظهار کرد: آموزه امامت مبتنی بر نصب و جعل الهی است و در مقابل آن، گفتمان و مکتب خلافت قرار دارد که بر اساس فلته و قهر و غلبه یا شورای اهل حل و عقد شکل میگیرد. بنابراین، نظر نهایی و آنچه در تاریخ میان اهل سنت جریان یافته، عبارت است از اینکه امامت و خلافت امری بشری محسوب میشود که از طریق قهر و غلبه و فلته(اقدام ضربتی و آنی بدون برنامهریزی قبلی و مشورت) محقق میشود. امامت موردنظر اهل سنت چیزی فراتر از این نبود و تحقق تاریخی آن نیز همین بود، ولی شیعه میگفت در قرآن کریم، مفهوم امامت، خلافت و ملک(سلطنت) وجود دارد و در تمام این موارد، آنچه دارای مشروعیت است، با جعل و نصب الهی محقق میشود.
وی تصریح کرد: الگوی مشروع دستیابی به هر نوع حاکمیت در قرآن، آن است که دقیقاً شیعه مطرح میکرده، یعنی صرفاً با جعل و نصب الهی امکان تحقق داشته و در تمام این موارد، خداست که مستقیماً فرد موردنظر را تعیین میکند و الگوی دیگری در قرآن وجود ندارد.
توران بیان کرد: در استدلالهایی که منسوب به ائمه(ع) است و اصحاب نیز از آن تبعیت میکردند، استدلالهایی به قرآن کریم بر اساس شأن نزول به چشم میخورد و این موضوع ارتباطی با اینکه نام ائمه(ع) از قرآن حذف شده باشد، ندارد و اتفاقاً مجموعهای از روایات وجود دارد که نافی وجود نام ائمه(ع) در قرآن بهعنوان وحی تنزیلی است. مثلاً، از امام صادق(ع) پرسیدند که چرا نام ائمه(ع) در قرآن نیامده است و امام پاسخ دادند سبک بیان قرآن بهگونهای نیست که نام مصداقها را بیان کند و همانطور که احکام نماز را پیامبر(ص) بیان میکند، مصداق «اولی الامر» نیز کسانی هستند که پیامبر(ص) معرفی میکند. در واقع، اهل بیت(ع) و پیروانشان دست بالا را در استدلال به قرآن داشتند و وجهی نداشته است که خود را از این دست بالا محروم کنند.
وی افزود: اصولاً شیعیان در مقام محاجه با مخالفان نمیتوانستند به روایات تحریف استناد کنند، چون طرف مقابل اصلا آنها را قبول نداشت و شیعیان نیز نه تنها نیازی به این روایات نداشتند، بلکه دست برتر را در استدلال داشتند.
این پژوهشگر مطالعات شیعی اظهار کرد: گاهی فکر میکنیم جریانی اصلی در جهان اسلام به نام اهل تسنن وجود داشته و سپس انشقاقی از آن به نام شیعه ایجاد شده و بعد سؤال میکنیم که چرا این اتفاق افتاده، در حالی که این تصور، نادرست است و ریشههای تشیع را میتوان در زمان حیات پیامبر(ص) نیز جستوجو کرد و در واقع، ما با دو گفتمان متقابل و متضاد در خداشناسی، پیامبرشناسی، قرآنشناسی، امامشناسی و آخرتشناسی مواجهیم که هر کدام، آن یکی را از ابتدا بهعنوان دیگری خود تعریف کرده است و این دو را باید با یکدیگر سنجید تا متوجه شد در جهان اسلام چه اتفاقی میافتد.
وی تصریح کرد: بحث تحریف قرآن و روایات مربوط به آن در میان اهل تسنن بسیار جدی است، گاهی با ذکر آیه در معتبرترین منابع اهل سنت و گاهی به صورت کلی در قالب یک سوره. به گمان من، این روایات تحریف در اهل سنت مقدم بوده و در قرن نخست، در میان شیعه، روایات تحریف وجود نداشته است، منتها به مرور زمان، اهل سنت با عنوان متأخری به نام نسخ تلاوت، اعلام کردند که آیاتی در قرآن کریم وجود داشته، ولی دچار نسخ تلاوت شده است. بنابراین، در تصویرسازی از تاریخ تشیع باید طرف مقابل را نیز در نظر گرفت و بررسی کرد که این دو چگونه در مواجهه با یکدیگر، روایات، کلام و حدیث خود را شکل میدهند و این حالت یکجانبهای که در بسیاری از نوشتهها به چشم میخورد، خلاف واقعیت تاریخی است.
انتهای پیام