سومین قسمت از آهنگ ضیافت که سلسله نوشتاری پیرامون موسیقی رمضان در ایکناست، درباره «دم دم سحری» یا سحرخوانی در ماه مبارک رمضان است.
آن دورترها که «یکی بود یکی نبود»ها هنوز به راه بود و مردم سرگرم پیامرسانها نبودند، موسیقی کار پیامرسانی را نیز بر عهده داشت و خبر از ازمنه و اوقاتی میداد که مردم باید از آنها خبردار میشدند. در ابتدا فقط نقارهزنان بودند و در خدمت حکومت، به طوری که برخی پژوهشگران -به استناد به شعر نظامی گنجوی- سابقه نقاره و نقارهنوازی آن را به دوران جمشیدشاه نسبت دادهاند.
چار بالش نهاد چون خورشید
پنج نوبت نواخت چون جمشید
این نوع از موسیقی که نوبت نوازی هم گفته میشد با ورود اسلام به ایران از خدمت حکومتیان و شاهان خارج شد و نهتنها نقارهنوازی یا نوبتنوازی در خدمت اسلام قرار گرفت که حتی از ایران به عربستان نیز صادر شد. ابنبطوطه در سفرنامه خود مینویسد: «زمانی که در مکه بود برای اعلام وقت، طبل و دهل میزدند و در نمازهای خاصی که در ماه رمضان خوانده میشد، دوباره طبل و دهل میزدند و مردم را برای اجرای نماز دعوت میکردند.»
با ورود به ماه رمضان برای اعلام اوقات شرعی به روزهبگیران؛ نقارهنوازان یا نوبتنوازان، سحرگاهان را به نقارهنوازی میپرداختند. ازآنجاکه بارها گفته شده «هنر نزد ایرانیان است و بس» اجرای سحرخوانی در ایران تنها به نقارهنوازی محدود نشد و اندک اندک با توجه به وسعت جغرافیای موسیقایی ایران، سازهای مختلفی در سحرخوانی و آیین بیدارسازی مؤمنین روزهدار، ساز نقاره را همراهی کردند و آیین بیدارسازی با تنوع موسیقایی بسیار در ایران به اجرا درآمد و گاهی یک شهر بیش از یک نوع موسیقی سحر داشت.
با گسترش موسیقی سحر و آیین بیدارسازی مؤمنان، موسیقی آوازی و سازی همراه با هم به اجرای سحرخوانی میپرداختند. افرادی خوشصدا با همراهی چند ساز در کوچه و خیابان میخواندند و مینواختند. بهاینترتیب روزهداران را برای خوردن سحری بیدار میکردند و این یک نوع اجرا بیشتر در شهرهای بزرگ بود.
در روستاها و نواحی کوچکتر فرد یا افراد خوشصدا به بالای بامهای خود میرفتند و شروع به سحرخوانی میکردند سحرخوانی یا آیین بیدارسازی در بخش آوازی از اشعار یا مناجاتنامههای ایرانی سرچشمه میگرفت و خلاف پیشخوانی یا رویت هلال که مضمونی شادیانه داشت این اشعار سرشار از دلگویههای عرفانی و مناجات اجراکنندگان آن با خالقشان بود.
سحرخوانی در شهرهای مختلف ایران به گونههای مختلف اجرا میشد. موارد زیر انواع و اقسام آن در شهرهای مختلفند:
سحرخوانی کاشان و روستای پنداس برزک
موسیقی رمضان در این روستا یکی از بارزترین خردهفرهنگهای این شهر است و مشهورترین بخش موسیقایی رمضان که به ثبت ملی نیز رسید؛ سحر خوانی در این روستاست. هنگام سحر، صدای سحرخوانی یکی دو نفر در روستا به گوش میرسد که با خواندن دعاهای ویژه، اقدام به بیدار کردن مردم برای خوردن سحری و انجام واجبات اعمال سحر میکنند.
در شهر کاشان نیز در هنگام سحر برای بیدار کردن مردم دو ساعت قبل از اذان صبح نقاره مینواختند. نقاره و طبل و دهل بود که در گلدستهای در وسط شهر کاشان نواخته میشد. نقاره، زمانی نواخته میشد که باید اذان صبح گفته میشد و مردم میفهمیدند که باید دست از خوردن بکشند. در کاشان سحرخوانی و مناجات هم در سحرهای ماه رمضان مرسوم بوده است.
سحرخوانی در اصفهان
در اصفهان سحریخوانان که صدای خوش و رسایی داشتند نیمهشبهای ماه رمضان روی بام رفته، با خواندن مناجات به سحریخوانی پرداخته و روزهداران را برای تهیه و خوردن سحری بیدار میکردند.
هوشنگ جاوید در کتاب موسیقی رمضان در مورد اجرای سحر خوانی در روستای گز اصفهان و اشعار اجرا شده در این روستا نوشته است: «گلدسته خوانی سحر در ناحیه گز به این شیوه اجرا میشد:
خلاف هر شبم امشب خوشم به حمدالله
که آنچه خواستهام گشته مستجاب امشب
عجب نیست که به دورم از شاهد و شراب امشب
مرو ای عمر با شتاب امشب»
سحرخوانی در بوشهر
در بوشهر سحرخوانی با نام «دُم دُم سحری» اجرا میشود و همراه با سازکوبی دمام است، واژه دُم دُم سحری در اصل دَم سحری است یعنی دَمِ سحر، وقتِ سحر یا نزدیک به سحر است. افرادی که دم دم سحری اجرا میکردند بهطورمعمول سه تا چهار نفر بودهاند که به صورت گروهی، شعرهایی در وصف ماه رمضان میخواندند.
در قدیم با آواز دم دم سحری سازی زده نمیشد، فقط دعایی خوانده میشد و با تکتک زدن (دقالباب) -چون همه درهای منازل از جنس چوب بود- مردم را در هنگام سحر با دقالباب بیدار میکردند و بعدها کمکم دمام به عنوان یکی از آلات موسیقی به آن اضافه شد.
همچنین در استان بوشهر كه دارای هوایی گرم است و تشنگی سبب آزار روزهداران میشد، آوای آبی بنوش را سر میدادند. شعر این سحرخوانی این چنین روایت شده است:
آبی بنوش لعنت حق بر یزید كن
جان را فدای مرقد شاه شهید كن
آبی بنوش تشنهلبان را به یاد كن
لعنت به شمر و خولی و ابن زیاد كن
ندای آبی بنوش یكی از سنتهای قدیمی رایج در شهرهای شمالی استان بوشهر بهویژه بندر ریگ است.
سحرخوانی در سیستان
در سیستان با دهل و دهلک مردم را نزدیک سحر بیدار میکردند و یک یا دو نفر خوشصدا سازنوازان را همراهی میکردند.
سحرخوانی در لرستان
سحریخوان قبل از اذان با آواز «مسلمو هیز کو که وقت خوا/که وقت شیرین شپوهه» و سرنا و دهل به مراسم سحرخوانی میپرداختند. این افراد معمولاً افرادی آگاه بودند که برحسب ستاره و خورشید به هنگام اذان را میخواندند تا مردم از خوردن دست نگهدارند و در زمان افطار نیز همینگونه زمان اذان را اعلام میکردند.
سحرخوانی در خراسان
عشایر و کوچنشینان و چوپانهای خراسان چون بیشتر وقت خود را در بیابان سپری میکردند. از این روش برای تشخیص سحری استفاده میکردند. در هنگام سحر بیشتر افراد خوشالحان با چاوشخوان مردم منطقه را برای خوردن سحری بیدار میکردند. اما در مناطقی که جمعیت روستا حاکم و یا به نوعی فاصله بین خانهها زیاد میشد به نوعی که دیگر صدای سحرخوان به همسایهها نمیرسید، افراد با کوبیدن بر تشتهای مسی که به اعتقاد آنان موجب ایجاد فضایی معنوی شده و آرامشی خاص به فضا میبخشید و مردم را به عبادت کردن و خوردن سحری دعوت میکردند.
بیتوجهی چندين ساله
سحرخوانی در بسیاری از روستاها و شهرهای ایران اجرا میشود که کمکم در زمان پهلوی شروع به رنگ باختن کرد و این هنر در سایه رادیو و تلویزیون و بیتوجهی مسئولان رنگ باخت. اگرچه پس از انقلاب بسیاری حتی برای سحرخوانی جشنواره برگزار شد و سعی شد این هنر مجدد احیا شود اما ازآنجاکه تمام حرکتها اغلب فردی یا مربوط به منطقهای خاص بود سنتی که میرفت تا جهان اسلام را فتح کند و از ایران به تمام دنیا صادر شود، در حال حاضر به چند روستای و شهر ایران محدود شده و در حال انقراض است. موسیقیای که هنوز رد پای آن را در کوچهپسکوچههای بوشهر و دیگر شهرهای جنوبی ایران میتوان دید اما در شهرهای بزرگ ایران خبری از آن نیست. حتی در شهرهای مذهبی بزرگ ایران این موسیقی اجرا نمیشود درحالیکه میتوان به همت شهرداری این سنت را دوباره به مدد موسیقیدانان نواحی ایران احیا و چراغ جهانی شدن این نتوع از موسیقی ایرانی را روشن کرد.
الهام نادری فريد