سالروز رحلت پیامبر ختمی مرتبت، محمد مصطفی(ص) فرصت مغتنمی است برای پرداختن به اوصاف تاریخی و اجتماعی بقیع در مدینه شهر پیغمبر(ص). با این مقدمه کوتاه و به منظور بهرهمندی از کلام آیتالله سیداحمد مددی، استاد برجسته حوزه علمیه و تاریخپژوه خدمت ایشان رسیدیم.
آیتالله مددی که از شاگردان امام خمینی(ره) و آیتالله سیدعلی سیستانی است و سالهاست در زمینه تاریخ اسلام و علم رجال و اصول، فقه و قرآن و... تحقیق و پژوهش میکند در این مجال از تاریخ مدینه منوره و بقیع و اتفاقاتی که در سیر تاریخی بر این سرزمین آمده است؛ گفت. مشروح سخنان این استاد حوزه در ذیل میآید؛ با ما همراه باشید:
در دنیای اسلام در رابطه با شهر پیامبر اکرم (ص) از همان ابتدا عنایت خاصی وجود داشت، یعنی فرض بفرمایید از اوایل قرن سوم کتاب تاریخ مدینه منوره به قلم عمر بن شبه نمیری - که تا چهل سال پیش چاپ نشده بود - و قبل از آن کتاب، کتاب تاریخ ابن زباله در رابطه با مدینه نوشته شده بود. در این کتاب - تاریخ مدینه منوره - سعی شده است که شهر مدینه به شکل دقیق ترسیم شود، حتی خانهها و کوچه به شکل دقیق ترسیم شده است با این جزئیات که برای مثال این کوچه به کدام کوچه منتهی میشود یا آن خانه متعلق به چه کسی است.
در کل عنایت خاصی برای ضبط اوصاف شهر مدینه از نظر ظاهری و نه صرفا بخش بقیع - بقیع که جای خود دارد - وجود داشته است. اثر ایشان حدودا متعلق به سالهای 220 یا 230 هجری است و بعد از گذشت 700 سال از این تاریخ کتابی به نام «وفاء الوفا به تاریخ مدینه المصطفی» توسط سمهودی در چهار جزء و در دو جلد نوشته است. ایشان در حدود سال 900 هجری تقریبا وجب به وجب مدینه را حساب کرده است، حتی از درب مسجد النبی تا مسجد ذباب - که امروز به مسجد سبعه معروف است - را با وجب دو مرتبه حساب کرده و تمام اوصاف مدینه را با جزییات آورده است. برای مثال ایشان در بقیع تمام قبوری که جنبه حرم داشتهاند را یک به یک مشخص کرده است.
در لغت عرب اصطلاحاً به جای حرم از لفظ مشهد استفاده میشود. برای مثال وقتی گفته میشود «له مشهد» یعنی ایشان حرم دارد، قبه و بارگاه دارد؛ مثلاً برای ابراهیم فرزند پیامبر(ص)، برای سه دختر ایشان، برای هشت نفر از همسران پیامبر - که در بقیع مدفونند - همینگونه ذکر شده است. بنده قصد دارم بگویم این آثار به نحو عجیبی ارتباطی غریب با شهر مدینه دارند و توصیفی که از این شهر ارائه میدهند برای ما قابل تصور نیست. معتقدم اگر بنابر مستندسازی در این زمینه است، نقشههایی از بقیع و شهر مدینه تهیه شده و این نقشهها با مرادفات تاریخی خود تطبیق داده شوند تا مکان بقیع مشخص شود.
مسئله حرم که به آن اشاره شد بسیار قدیمی است، حتی مدتی برای بنده شبهه بود چگونه میشود که امام حسن مجتبی(ع) در سال 50 در قبرستان بقیع دفن شوند و امام سجاد(ع) که در سال 93 یا 95 به شهادت میرسند دقیقاً در قبر کنار ایشان دفن شوند؟ چگونه ممکن است با گذشت حدود 40 سال از شهادت امام مجتبی(ع) یک قبر در کنار ایشان خالی باشد و امام سجاد(ع) را برای دفن به آنجا بیاورند؟ بعدها با مطالعه کتاب سمهودی متوجه شدم که قبر این چهار امام بزرگوار، فاطمه بنت اسد و عباس عموی پیامبر(ص) در زیرزمین خانه عقیل بوده است و در کنار هم دفن شدن این چهار امام بدین دلیل بوده است و گرنه در قبرستان عمومی امکان چنین کاری نیست.
زمانی که پیامبر اکرم(ص) به مدینه آمدند و حتی تا مدتها بعد، مدینه یک شهر بود اما به صورت محلات جداگانه و بین این محلات فاصله بود. برای مثال قسمتی که سه قوم یهود حضور داشتند «عالیه» نام داشت که همان بالای شهر بود و در مقابل آن سافله یا پایین شهر قرار داشت و ثقیفه بنی ساعده در سافله مدینه واقع شده بود. در زمان ورود پیامبر به مدینه، شهر بدین شکل بود، مثلا یهودیها سه منطقه داشتند، عدهای از عشایر، اوسیها و خزرجیها هم در مدینه صاحب محلاتی بودند و لذا وسط مدینه خالی بود. برای مثال خانه ابوایوب انصاری دقیقا بین بقیع و مسجدالنبی واقع شده است. البته این منطقه وسط به اسم محله بنی هاشم معروف بود و خانه کوچکی در آن وسط قرار داشت که منتسب به امام صادق(ع) بود.
بقیع در لغت به معنای بلندی است، شبیه یک تپه. این کلمه با کلمه بقعه و بقاع که در زبان فارسی مورد استفاده قرار میگیرد از یک ریشه است. اگر در شهر مدینه به بقیع دقت کرده باشید، همچنان بلند و مرتفع است، یعنی در طی 1400 سال هنوز هم بعد از همه این خرابیها مرتفع باقی مانده است و مسجد و منزل پیامبر در نقطه پایینتر قرار دارد. بقیع در گذشته قبرستان نبود بلکه زمین آزاد و به قولی زمین موات بود فلذا زمانی که مسلمانان وارد شهر شدند، عدهای از ایشان در بخشهایی از این زمین برای خود خانه ساختند. برای مثال عقیل خانهاش را در جلوی بقیع ساخت، پایینتر از منزل او زبیر خانه ساخت – در همان جایی که قبر مادرش است، صفیه و عاطفه دو عمه پیامبر و قبر حضرت ام البنین(س) و تمام این موارد در تاریخ توصیف شده است. اما در لغت عرب به بعضی از زمینها که پست بود و به واسطه این پستی آب در آنها جمع و تبدیل به مرتع میشد «نقیع» گفته شده است. نقیع در فاصله بیست مایلی مدینه بود و در حدود 39 کیلومتر است. پیامبر این منطقه را منطقه محافظت شده اعلام کردند و این یکی از سنن ایشان است که فرمودند هیچکس از مسلمانان حق ندارد گلهاش را به این منطقه بیاورد و این منطقه متعلق به اسبهای رزمندگان است. اینگونه زمین را در لغت عرب حمی مینامند که معنای آن منطقه حفاظت شده است.
در کتاب وفاءالوفا آورده شده است که در سال 80 ولید بن عبدالملک برای توسعه دستور داد تا خانههای زنان پیامبر اکرم(ص) تخریب شود و نقل شده است که مسلمانان جمع شده بودند و میگریستند که چرا آثار باقی مانده از رسول خدا را از بین میبرید. شاید یکی از دلایل این تخریب این بود که دستگاه خلافت نمیخواست بین نحوه زندگی پیامبر(ص) و زندگی خلفا مقایسهای صورت پذیرد. زمانی که عثمان بن مظعون فوت کرد پیامبر فرمود که در آن منطقه دفن شود و سپس فرمود: «ادفنوا موتاکم بجنب رجل صالح عثمان بن مظعون».
اما در رابطه با اینکه منطقه به بقیع الغرقد معروف شده است میتوان گفت که غرقد یک نوع خار است که در آن منطقه زیاد بود و آنجا معروف شده به بقیع الغرقد یعنی تپه خار. (از تمام آثار موجود در آن منطقه یکی منزل پیامبر است که باقی مانده و دیگری منزل حضرت زهرا(س) است). پس به این نتیجه میرسیم که بقیع در ابتدا یک قطعه زمین خالی بود که میزان زیادی از یک نوع خار در آن وجود داشت و مسلمانها در زمان ورود به مدینه در آن شروع به خانهسازی کردند. قبور ائمه در زیر زمین خانه عقیل بود و جزو قبرستان محسوب نمی شد. الحمدلله در مورد بقیع و مدینه اطلاعات تاریخی بسیار فراوانی در اختیار ماست، مسئله حرم هم تازگی ندارد و به صدها سال قبل باز میگردد.
شریف در اصطلاح به «سادات حسنی» گفته میشود. پس از پایان جنگ جهانی اول با پشت پردهای که انگلیسیها و غیرانگلیسیها طراحی کرده بودند خاندان عبدالعزیز را بر مسند قدرت نشاندند و شریف مکه هم تسلیم شد. این اتفاق در سال 1343 هجری افتاد و تا امروز حدود 95 سال از شروع سلطنت آنها و حدود 94 سال از هدم قبور ائمه میگذرد.
آل سعود نزدیک به 250 سال است که سعی دارند در حجاز نفوذ پیدا کنند. یکی از ادوار حکومت آل سعود به آل سعود اول مشهور است. آل سعود اول همان است که با محمد بن عبدالوهاب بر سر تقسیم امور به حکومت داری و فقاهت به توافق رسید و توافق کردند که یک نفر سیاستمدار باشد و دیگری فقیه. در سال 1232 هجری قمری عثمانیها حمله کردند و پس از دستگیری آنها را به مصر برده و کشتند. سال 1232، 16 سال پس از حمله آنها به کربلا بود. در زمان حمله به کربلا محمد بن عبدالوهاب مرده بود. البته قبل از این هم به مسجد پیامبر یورش برده و میزان زیادی از هدایایی که ملوک عثمانی و غیر عثمانی هدیه کرده بودند را غارت کردند.
اما آل سعود سوم به برخورداری از حمایت انگلستان مشهور بود حتی نامه ای هم پخش شده که عبدالعزیز در آن متعهد شده است که با انگلستان مخالفت نکند و در ظاهر گویای این است که سعی میکند تا یهودیان بیچاره را نجات دهد! به دلایلی معروف است که آل سعود برای تاسیس دولت اسرائیل به قدرت رسیدند.
بنده زمانی حدود 45 سال قبل شبی در نجف به منظور شرکت در مراسم روضه به منزل یکی از دوستانم رفتم و در آنجا یک مرد عرب عادی را دیدم که ادعا میکرد من در زمان تخریب در آنجا حضور داشتم. ایشان گفت در آن روز یک نفر را برای تخریب آوردند و زمانی که او به گنبد کلنگ زد دستانش خشک شد – معروف است که بعد شیعهها را آوردند چون سنیها نتوانستند- او همچنین ادعا میکرد که روز تخریب پانزدهم رمضان بود و خبرها دیر به نجف رسید - اما بنده فکر نمیکنم درست باشد و صرفا برای نقل عرض کردم.توجه به بقیع غیر از توجه به مدینه و حرم پیامبر(ص) در طول تاریخ واقعا بی نظیر است. ما تاریخ اسلام را در بقیع میبینیم به خصوص از وقتی که در زمان رسول خدا تبدیل به قبرستان شد و بزرگانی که در طی 14 قرن در اینجا دفن شدند عظمت بقیع را نشان میدهند. اما در رابطه با اینکه الان چه باید کرد اجمالا میتوان کارهایی انجام داد اما خیلی مشکل است، اگر روابط دو کشور در سطح بهتری قرار گیرد، احتمال نرمشهایی وجود دارد اما واقعیت مطلب این است که در مکتب وهابیت روی مسئله زیارت قبور واقعا شبهه وجود دارد و این از شاخصههای این مکتب است همانطور که در مذهب شیعه واقعا زیارت مشاهد مشرفه یک ویژگی است.
واقعیت این است که ما صدها روایت بر زیارت مشاهد مشرفه داریم، در دنیای اسلام تعداد بسیار کمی نظیر وهابیها وجود دارند و بیشتر مسلمانان در عمل با آنها متفاوتند. در رابطه با بقیع مصادر بسیار زیادی وجود دارد و این مصادر هم متعلق به اهل سنت است و بنده فکر نمیکنم که در حال حاضر در دنیای اسلام مقبرهای به اندازه بقیع تاثیرگذاری داشته باشد و انصافا اگر این را میداشتند یا ترسیمی که قبلتر شده را احیا کنند، این تاریخ و عظمت اسلام را نشان میدهد. نظر شخصی بنده این است که ما همیشه باید سعی کنیم خودمان را در ضمن مجموعه تاریخ اسلام ببینیم. پیامبر اسلام حقیقتا توانست یک تمدن واقعی برای بشریت بسازد. اگر بناست ما در حال حاضر کار مثبتی انجام بدهیم بهتر است سعی کنیم این عظمت اسلام را تجسیم و تجسم کنیم. یکی از وسایل این تجسم بقیع است، یعنی بقیع آینهای است برای 1426 سال بعد از پیامبر(ص) و زمانی که انسان در آنجا حضور پیدا میکند ربط و ارتباط خود با اسلام را میبیند.
انتهای پیام