به گزارش ایکنا، پیشنشست همایش شرقشناسی در جهان معاصر با عنوان بررسی مطالعات شرقشناسی، استعماری و پسااستعماری، 16 مهر با سخنرانی سیدجواد میری؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
من از خود عنوان شرقشناسی شروع میکنم؛ خیلیها تلاش کردند اورینتالیسم را با مفهوم شرقشناسی مطرح کنند. پرسش من این است که آیا واقعا اورینتالیسم شرقشناسی است؟ یعنی ما تلاشمان این است که شرق را بشناسیم و آن کسی که دارد شرق را مورد مطالعه قرار میدهد نگاه توصیفی دارد و میخواهد شرق را بشناسد، آیا او رها از ارزشها دارد مسئلهای را مورد بررسی قرار میدهد یا ما با یک ساختمان معرفت روبرو هستیم که یک پیشفرضها و مفروضاتی دارد؟
ترجمه تحتاللفظی اورینتالیسم شرقشناسی نمیشود. «ایسم» اشاره به یک مکتب است، یک چارچوب است و مفروضاتی دارد. بنابراین اورینتالیسم ایدئولوژی است که مبتنی بر شرق است؛ یعنی یک سوژهای هست که انسان مذکر سفیدپوست اروپایی و آمریکایی است. این سوژه در یکجای مستحکم ایستاده و جهان را به تصویر میکشد و این تصاویر را به مفهوم میآورد و صورتبندی میکند. به عبارت دیگر شرقشناسی نگاه اروپامدارانه نسبت به دیگری است. این بحثها در ایران خیلی پا نگرفته یعنی کسی نیامده از این منظر به گفتمان اورینتالیسم نگاه کند.
از قضا اورینالیسم فقط روی دانشگاهیها تاثیر نگذاشته است و روی علمای سنتی ما که نجفرفته بودند، قمرفته بودند هم نفوذ کرده است. یک مثالش علامه جعفری است. علامه جعفری یک کتابی به نام علم و دین دارد. در ابتدای کتاب میگوید من با یکی از افرادی که فرنگ رفته صحبت میکردم، آن آقا از من سوال کرد آیا در تاریخ اسلام علم داریم. من خواستم جواب او را بدهم شروع کردم این کتاب را نوشتم. تمام ارجاعات این کتاب به همان اورینتالیستها است یعنی اگر ما بخواهیم دقیقترین چیزها را در باب خودمان صورتبندی کنیم به دیگری نیاز داریم. آن دیگری وقتی ما را صورتبندی کرده اینجوری نبوده که سوژه به سوژه نگاه کند بلکه خود را سوژه میدیده و ما را ابژه میدیده.
بعد دیده برخی از جوامعی که آنها را مورد مطالعه قرار میدهد خیلی بسیط و ساده هستند لذا نیاز به رشته آنتروپولوژی است تا آنها را بشناسیم. ما آنتروپولوژی را انسانشناسی تعریف کردیم در حالی که آنتروپولوژی یعنی گفتمانی که تلاش میکند بسیطترین فرم از انسان را مورد مطالعه قرار دهد. در مرحله بعد جوامعی هستند که از نظر فرهنگی پیشرفته هستند مثل ایران عهد صفوی که شعر و فلسفه دارند ولی انقلاب صنعتی ندارند. اینها را داخل یک طبقه به نام شرق قرار میدهد تا آنها را متمدن کند. بنابراین تا ما خود مفهوم اورینتالیسم را مورد نقادی قرار ندهیم، بحث از استعمار جای تامل دارد.
در برابر سیطره و چیرگی اروپا و غرب، کشورهای غیر غربی تلاش کردند از دست استعمار رها شوند. انگار درکشان این بود که استعمار یک قدرت نظامی و سیاسی است که اگر از کشور خودمان بیرون کنیم و خودمان کشور را دست بگیریم استعمار تمام میشود. این دوره، دوره جنبشهای ضد استعماری است. بعد از مدتی اینها دیدند با بیرون رفتن استعمارگران کار تمام نشده، استعمار یک عقبه فکری دارد و باید از این فکر عبور کنیم و خودمان را بازسازی کنیم. جالب است یک تفکر میگوید شما نمیتوانید از غرب مقولاتی را بگیرید و بر اساس آن خودتان را صورتبندی کنید تا بتوانید از غرب عبور کنید. شما نمیتوانی با سوبژکتیویسم، از سوبژکتیویسم اروپایی عبور کنی.
راه چیست؟ اینجا جریان دیگری شروع شد که میگفت ما چگونه میتوانیم از فراسوی تمدنها و حوزههای فرهنگی و سنتهای فکری متفاوتی که در جهان وجود دارد تلفیقی کنیم تا از وضعیت سوبژکتیویسم فرا برویم. شما نمیتوانید با کانت از کانت عبور کنی ولی با نگاه ملاصدرا و سهروردی میتوانی تلفیقی کنی تا از سوبژکتیویسم عبور کنی.
در ادامه این نشست محمدتقی چاوشی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی سخنرانی کرد که گزیده آن را میخوانید؛
غرب با ماهیتش باید شناخته شود یا دستکم برای دانشآموز فلسفه مهم این است در مورد ماهیت امور سخن بگوید، چه ماهیت را به معنای ارسطویی لحاظ کنیم، چه معنای پدیدارشناسانه یعنی ذات. ذات غرب چیست که در مقابلش شرق قرار بگیرد و از شرقشناسی صحبت شود.
باید بگوییم غرب فضایی است که همه در آن امور ابژه میشوند و این انسان است که تلاش میکند با ابژه کردن امور آنها را به تصرف خودش دربیاورد. بر اساس این اگر بخواهیم به شرقشناسی نگاه کنیم، با اینکه تمایز شرق و غرب از دوران باستان وجود داشته است، شرقشناسی یعنی غرب جز خودش هر چه باشد را تبدیل به ابژه میکند یعنی اگر ما را شرق بدانید شرق هر جا باشد ابژه است که غرب او را میشناسد تا خودش را بشناسد و آن را مال خود کند.
این از آن خود کردن حالت تصرفی است که در ذات غرب وجود دارد. وقتی از ذات غرب صحبت میکنیم باید توجه داشته باشیم غرب همانجا است که نگاه انسان به عالم با مقولات و مفاهیم رقم میخورد. هر جا آدمی نسبتش را با امور در مفهوم و مقوله پیدا کند غرب حضور دارد.
انتهای پیام