کد خبر: 4273918
تاریخ انتشار : ۰۷ فروردين ۱۴۰۴ - ۲۰:۲۲
یادداشت

ادب و آداب اهل قرآن شدن

انسان برای بهره‌مندی و فهم مطلوب هر علم و اندیشه‌ای نیازمند دانستن ادب و آداب نشستن نزد بزرگان آن علم است. با این ادب و آداب دانی انسان اهلیت فهم آن علم را می‌یابد، این وضعیت برای نشست پای درس قرآن به طرز ویژه‌ای اهمیت می‌یابد. در این مجال به بررسی این موضوع می‌پردازیم.

عبدالحسین طالعی، عضو هیئت علمی دانشگاه قم و پژوهشگر نامی دین در سلسله متونی که به انگیزه ماه مبارک رمضان در اختیار ایکنا قرار داده است به بررسی درس‌هایی از ادب و آداب و دعای تلاوت قرآن از منظر امام صادق(ع) پرداخته است. بخش نخست این نوشتار با عنوان درس‌هایی از دعای تلاوت قرآن امام صادق(ع) منتشر شد، در این مجال دومین بخش از این یادداشت را می‌خوانیم:

سرآغاز: برای ورود در محضر بزرگان، باید آداب ویژه‌ای رعایت کرد. ورود بدون این آداب، نوعی بی‌ادبی به حساب می‌آید و هرکس بی‌ادب باشد، گاهی از محضر آن بزرگ بهره نمی‌گیرد و بالاتر اینکه: گاهی مورد خشم آن بزرگ هم واقع می‌شود. قرآن، در شکل ظاهری آن کتابی است، اما در واقع، مانند دیگر کتاب‌ها نیست، بلکه جلوه‌گاه رحمت بیکران الهی است. فاش گویم آنچه در دل مضمر است این کتابی نیست، چیزی دیگر است چون که در جان است، جان دیگر شود جان که دیگر شد، جهان دیگر شود.

استفاده از این کتاب نور، جان‌های نورانی می‌خواهد. با درون ظلمانی بر سر خوانِ نور نشستن، اگر به قصد اصلاح و توبه باشد، مفید است و اگر به قصد افزایش ظلمت باطن باشد، پیامدهای بسیار سخت دارد.

*به هر حال، آدابِ ورود در این مهمانی الهی و شرایط نشستنن بر خوان احسان خدا ـ قرآن ـ را باید از اهل قرآن پرسید.

اهل قرآن کیستند؟

همان بزرگوارانی که رسول خدا(ص) در حدیث ثقلین، ایشان را همتا و همراه قرآن تا روز قیامت معرفی فرمود. و بر همراهیِ این دو یادگار ماندگار تأکید فرمود. امام صادق(ع) قبل از قرائت قرآن، دعایی می‌خواند که محدث بزرگوار شیعه جناب ثقة الاسلام کلینی روایت کرده است. با نگاهی به مضامین این دعا، با آداب ورود در محضر قرآن آشنا می‌شویم. 

*دعا، تجلی‌گاه پیوند بنده شرمنده با خدای بخشنده است. در دعا، انسانِ نادار و فقیر با خدای غنی و کریم به گفت‌وگو و عرض حاجت می‌نشیند. در زمان این گفت‌وگو، پیوسته به این دو نکته توجه دارد که از یک سو، هیچ طلبی از خدایش ندارد. از این رو، اگر خدای متعال به عدل خود، هیچ به او ندهد، ظلمی مرتکب نشده است. اما انسان، از سوی دیگر، فضل خدایش را در نظر می‌آورد، با چنان وسعتی که حتی فرعون را ـ با وجود ادعای ربوبیت ـ از در خانه خود، محروم برنمی‌گرداند.

*با این همه باید دانست که دعا، از برترین عبادت‌ها است، که برای فراگیری شیوه صحیح آن، باید از معلمان دین مبین و جانشینان به حق رسول امین، یعنی ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین، کمک بگیریم. علت اهتمام شیعه به دعاهای مأثور از ائمه اطهار علیهم السلام و پرهیز از دعاهای خود ساخته، همین است. آن بزرگواران در رأس عابدان بودند و به خوبی می‌دانستند که در هر موقعیت زمانی و مکانی، بهترین درخواست از خدای عزوجل چیست و همان را در دعای خود بیان داشتند.      
دعای شریفی را مرحوم کلینی در کافی به عنوان دعای زمان تلاوت قرآن نقل کرده، که ضمن این دروس بعضی از مضامین آن مورد بحث قرار می‌گیرد، امام صادق علیه السلام از خدای تعالی درخواست‌هایی در مورد قرآن مطرح می‌کند، که به بعضی از جملات آن اشاره می‌شود.
 
1ـ نعمت ویژه الهی اللهم انت علمتناه قبل رغبتنا فی تعلمه و اختصصتنا به قبل رغبتنا فی تعلمه، و اختصصتنا به قبل رغبتنا بنفعه. اللهم فاذا کان ذلک مناً منک و فضلاً و جوداً و لطفاً بنا و رحمة لنا و امتناناً علینا من غیر حولنا و لا حیلتنا و لا قوّتنا .....
قرآن، نعمت ویژه خداست، که به ما داده است، قبل از اینکه حتی با آن آشنا باشیم. این نعمت را خدای بزرگ، از روی فضل و لطف و رحمت، به ما بخشیده، بدون اینکه برای دستیابی به آن، تلاش و کوششی کرده باشیم. قرآن، موهبتی است خداداد، که به دست ما رسیده، بدون اینکه قبلاً از آن خبردار باشیم، یا به آن علاقه‌ای نشان داده باشیم. این نعمت الهی که به دست ما رسیده است، شکری در خور خود می‌طلبد. می‌دانیم که شکر هر نعمت، متناسب با خود آن نعمت است. مثلاً کسی که سرمایه‌ای کمتر دارد، انتظار کمک زیاد به دیگران، از او نمی‌رود. اما اگر کسی سرمایه‌ای کلان در اختیار داشت، در این صورت از او می‌خواهند که بیشتر به یاری دیگران بشتابد. به عبارت دیگر، خدای متعال، هرچه نعمت بیشتری به کسی ببخشد، وظیفه سنگین‌تری از او می‌خواهد.

در قرآن می‌فرماید: «لا یکلف الله نفساّ الا ما آتاها»؛ خدا به کسی تکلیف نمی‌کند مگر به اندازه آنچه به او داده است. موهبت والای قرآن، نعمت خاص خدا است، که خداوند بزرگ، به دلیل آن، وظیفه‌ای سنگین بر دوش تلاوت‌کنندگان قرآن نهاده است. آنان هرچه در این مجلس قرب الهی مقرّب‌تر باشند، تکلیفی بزرگ‌تر به عهده دارند. از این رو، خداوند متعال به وسیلۀ این قرآن بر مردم، «اتمام حجّت» کرده است و همین نعمت بیمانند، به قدری عظیم است که نه تنها زبان، که تمام وجود ما از شکر آن قاصر است.

آداب میهمانی خداوند اللهم فحبّب الینا حُسن تلاوته و حفظ آیاته ... و هدی فی تدبیره و بصیرة بنوره. نخواندن قرآن، گناهی بزرگ است. اگر از این زلال جاری الهی، برای تطهیر درون خود بهره نگیریم، چگونه در پاک‌سازی باطن خود از آلودگی غفلت و گناه بکوشیم؟ پس باید قرآن را بخوانیم و پیوسته بخوانیم. اما گناه بزرگ دیگر، آن است که تصور کنیم قرآن، کتابی است همچون کتاب‌های دیگر و خواندن آن مانند خواندن کتاب‌های دیگر است. آیا کتاب‌های دیگر را ـ مثلاً کتاب‌های علمی را ـ گاهگاه، سرسری، بدون ایمان و دقت، بدون توجه و ژرف‌نگری، می‌خوانیم؟

پس اگر قرآن را بدین صورت بخوانیم، این کتاب بزرگ الهی را از کتاب‌های بشری پایین‌تر دانسته‌ایم و این ظلم به قرآن، گناهی بزرگ است، که نخستین عقوبت آن، بی بهره ماندن ما از این لطف خاص خدا است. زلال نور همچنان در کوچه باغ‌های وجود مان جریان دارد و ما با درون آلوده و باطن ناپاک به آن می نگریم ...

 آیا این کفران نعمت نیست؟ آیا کفران نعمت، ظلم به بخشنده نعمت نیست؟ باید از نور آن بصیرت جوییم و دیده باطن را در پرتو این نور بگشاییم، از حَلال آن پیروی و از حرام آن دوری کنیم، حدود آن را برپا داریم، حق اوامر آن را ادا کنیم و بدین گونه تلاوت آن را در کام جان خود، شیرین بداریم.

اللهم و کما انزلته شفاء لاولیائک. برای ینکه بدانیم تلاوت ما، مفید واقع شده یا نه، باید شرایط یک تلاوت صحیح را بسنجیم و اثر قرآن را در جان خود بررسی کنیم. امام صادق علیه السلام در دعای خود، به آثاری از قرآن اشاره می‌فرماید، که باید در وجودِ تلاوت کننده قرآن، ظاهر و بارز باشد. 
این کتاب الهی، برای اولیای خدا «شفا» است. این شفا، می‌تواند برای دردهای جسمی باشد. اما مهمتر و بالاتر از آن، شفای دردهای باطنِ درونِ انسان است. خداوند متعال، در همین زمینه می‌فرماید: «یا ایها الناس قد جاءتکم بیّنة من ربکم و شفاء لما فی الصدور» ای مردم! بیّنه (راه روشن) از جانب خدای شما و شفا برای آنچه در سینه‌هاست، برای شما آمده است. اینک این درمانِ الهی است که برای دردهای درونِ انسان‌ها فرستاده است، دارویی که یقیناً شفای باطن بیمار مردم در آن است. ما از این داروی شفابخش چه بهره‌ای برده‌ایم؟ هرکس باید به کارنامه خود بنگرد و به این پرسش اساسی پاسخ گوید. 
  
4ـ اللهم و کما انزلته شفاء لاولیائک و شقاءً علی اعدائک و عمی علی اهل معصیتک و نوراً لاهل طاعتک. آنکه این داروی مؤثر را بخوراند و به آن عمل کند، تا آنجا که در جهت عمل صحیح و درست می‌کوشد، شکر نعمت را ادا کرده است. اما اگر این نسخه را فقط بنگرد و تنها آن را با صدای نیکو بخواند و دل به این خواندن خوش دارد، و به مدح و تمجید آن اکتفا کند، جز کفران نعمت چه چیزی می‌توان نام آن نهاد؟ 

آن کس که تنها چنین کند و همین را تعظیم قرآن بداند، بدون اینکه به وصیت جاودانه رسول خدا صلی الله علیه و آله در حدیث ثقلین توجه کند، با قرآن و عترت دشمنی کرده است، در حالی که حضرت صادق علیه السلام به صراحت در وصف قرآن می‌فرماید: شقاوت بر دشمنان خدا و نابینایی برای کسانی است که اهل معصیت خدایند.

این کلام حضرت صادق صلوات الله علیه، بیانی دیگر از آیه شریفه است که می‌فرماید: و ننزّل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین، و لا یزید الظالمین الا خساراً. از قرآن فرو می‌فرستیم آنچه را که شفا و رحمت برای مؤمنان است، و برای ستمگران جز خُسران نمی‌افزاید. شاید این سخن بر بعضی از افراد، گران باشد. اینان کافی است به تاریخ اسلام بنگرند و انحراف‌های فراوان از صراط مستقیم را به دقت بررسی کنند. وقتی می‌بینیم که هر فرقه منحرفی، برای توجیه ضلالت و گمراهی خود، آیاتی از قرآن را می‌خواند، آنگاه به عمق کلام رسول خدا در حدیث ثقلین با دقت می‌بینیم که با رجوع به عترت، باید از قرآن بهره گرفت وگرنه به هر دو یادگار ارزشمند الهی ظلم کرده‌ایم و سرنوشت ظالمان، خسران است.

5 ـ اللهم فاجعله لنا حصناً من عذابک و حرزاً من غضبک و حاجزاً عن معصیتک؛ تمسّک به قرآن بدون عترت، کار را به جایی می‌کشاند که خلفای غاصب و ظالم اموی عباسی، دانشمندان گمراه و گمراه گر امّت همچون ابوحنیفه و فرقه‌های منحرف مدعی اسلام را کشانید. آنان همه تفسیر قرآن می‌گویند و می‌نویسند و با ظاهری فریبنده ظاهرِ قرآن را بزرگ می‌داند و این همه تلاش‌ها تنها به گمراهی و خسران امت اسلام افزوده است و می‌افزاید. امّا اگر از این ظلم بزرگ و بیمانند توبه کنیم، با تمسّک به عترت، در پناه قرآن برویم و پیوسته بکوشیم تا قرآن را ـ با تبیین عترت ـ سرلوحه کار خود در تمام شئون قرار دهیم، آنگاه قرآن را مصداق این عبارات امام صادق علیه السلام می‌یابیم. هرچه معرفت ما به مقام و عظمت الهی بیشتر باشد، عظمتِ عذاب، خشم، عصیان و غضب خدای قهار منتقم را بیشتر می‌یابیم.
آنگاه قدر و قیمت قرآن را - که پناهگاهی در برابر غضب خداست، نگاه دارنده از عصیان خداست و پناهگاهی در برابر خشم خدا است - بیشتر می‌دانیم و آن را بیشتر حرمت می‌نهیم.  

غضب خدا چگونه است؟ 

از بیان امیرالمؤمنین علیه السلام کمک می‌گیریم، که در راه معرفت خدا مشعلی هماره فروزان است. آن بزرگ، در دعایی که به صحابیِ قدرشناس خود جناب کمیل بن زیاد تعلیم فرمود، به خدای بزرگ عرضه می‌دارد: ای خدا و مالک من! تو در برابر اندک بلای دنیا و عقوبت‌های آن و سختی‌هایی که بر اهل آن می‌رسد، ضعف مرا می دانی، با اینکه این بلا و سختی ای است، که زمان آن کوتاه است، توقف آن اندک و دوره آن کم است. پس چگونه بلای آخرت و افتادن در گرفتاری‌های سنگین در آن عالم را تحمل کنم، در حالی که آن بلا، زمانش به درازا می‌کشد و جایگاه آن مداوم است و (به علاوه) آن عذاب بر اهل آن سبک نمی‌شود، زیرا آن عذاب، تنها به دلیل غضب و انتقام و خشم تو بر آنهاست و این چیزی است که آسمان‌ها و زمین در برابر آن تاب مقاومت ندارند.         
سخن از عذاب و سخط خداست. سخن از موقف قیامت است که بی‌نهایت ـ به معنای واقعی ـ در آن نمودار است. سخن از انسانی ضعیف است که در برابر اندک بلای کوتاه مدت دنیا تاب ندارد، تا چه رسد به عذابِ سخت و ابدیِ آخرت و آنگاه سخن از وسیله‌ای است که خدای منّان برای پناه بردن و در امان ماندن از این عذاب و غضب برای بندگانش فرستاده است. یعنی سخن از آن کتابی است که نه تنها راحت و آسایش دنیای محدود و کوتاه ما، بلکه رفاه و نعمتِ آخرتِ سخت و بی‌نهایت ما را تضمین می‌کند. سخن از امروزِ چند ساله نیست، بلکه گفت‌وگوی فردای بی‌نهایت است. آیا حق این نعمت بزرگ الهی، این عدم توجّه است که ما داریم؟ آیا درست است که این سبب و وسیلۀ نجات همیشگی را به کار نگیریم؟  
آیا کسی از زمان مرگ خود خبر دارد؟ و آیا کسی هست که با توجه به آن زمانِ ناشناخته، بار سفر ابدی را بسته باشد؟ برای جبران این کفران نعمت، که گناهی بزرگ است، چه راهی اندیشیده‌ایم؟ برای پاسخ به این پرسش‌ها، باید از پیشگاه مقدّس حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه کمک بگیریم، که امام عصر ما و همراه قرآن در زمان ما است. 

6 ـ اللهم انّا نعوذ بک من الشقوة فی حمله و العمی عن علمه و الجور عن حکمه و العلوّ عن قصده و التقصیر دون حقه برای آن که از این خوان احسان الهی بهره بگیریم، باید در هنگام تلاوت و ترتیل، خود را در محضر خدای عزوجل حاضر بدانیم و ادبی را که لازمه این حضور است، پاس داریم و پس از این همه رعایت ادب، باز هم خود را مقصر بدانیم، قصور خود را از ژرفای درون باور داریم و لذا با حالتی آمیخته از شوق و ترس، بر این خوان بنشینیم: شوق به الطاف الهی که برخاسته از امید سرشار به حضرت اوست و نگرانی از محاسبه دقیق خدا، که در این محاسبه دقیق، همه ما مقصریم و شایستگیِ عذاب الهی داریم و این هم برخاسته از عدل حضرت اوست. چرا که در هر حال او هیچ‌گاه ستم نمی‌کند.

ادامه دارد...

انتهای پیام
captcha