به گزارش ایکنا از خراسان رضوی، مصطفی احمدیفر، عضوهیئت علمی جامعةالمصطفی(ص) العالمیة، طی یادداشتی در اختیار ایکنا قرار داده، در آن به تبیین اخلاق محوری در آموزههای سیاسی امام رضا(ع) پرداخته است.
متن این یادداشت به شرح زیر است:
يکي از مقولههای مهم در زندگي و روابط اجتماعی انسانها، چگونگی تنظيم رفتارهای مبتنی بر تحکيم در حوزه قدرت سياسی و اصول و ضوابط حاکم بر اين روابط به ويژه در حوزه آمريت است. دين اسلام به عنوان آخرين آيين الهي و پيامبر اسلام(ص) به عنوان رسول خاتم و اهل بیت(ع) او به عنوان رهبران الهی در تنظيم روابط اجتماعي و سیاسی، جايگاه رفيعي را برای اخلاق قائل شده و حضرت علی بن موسی الرضا(ع) نيز با ضمیمه کردن دو مقوله مهم از حيات اجتماعي يعنی اخلاق و سياست،در طول حیات طیبه خویش و به ویژه در دوران ولایتعهدی تصوير روشني از ضرورت به کارگيري روشهای مبتنی بر اخلاق در حوزه سیاست نشان دادهاند.
يکي از دغدغههای مهم انديشهپردازان سياست در عصر مدرن تبيين رابطه و حدود نفوذ اصول اخلاقی در صحنه عمل سياسی و اقناع حکمرانان به رعايت اصول مزبور در تصميمگيریهای سياسی است.
تبیین مباحث معرفتی یکی از مهمترین اهداف انبیاء الهی
اين بحث یکی از مهمترين مباحث معرفتی است، و از يك نظر مهمترين هدف انبياى الهى را تشكيل مىدهد زيرا بدون اخلاق نه دين براى مردم مفهومى دارد و نه دنياى آنها سامان مىيابد. اصولا زمانى انسان شايسته نام انسان است كه داراى اخلاق انسانى باشد، در غير اين صورت حيوان خطرناكى است كه با استفاده از هوش سرشار انسانى همه چيز را ويران مىكند. قرآن کریم در سوره جمعه آیه دوم می فرماید «هُوَ الَّذِى بَعَثَ فِىالاُمِّييّنَ رَسُولًا مِنهُم يَتلُوا عَلَيهِم آياتِهِ وَ يُزَكّيهِم وَ يُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَ الحِكمَةَ وَ اِن كَانُوا مِن قَبلُ لَفِى ضَلالٍ مُبِينٍ؛او كسى است كه در ميان جمعيت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگيخت كه آياتش را بر آنها مىخواند و آنها را تزكيه مىكند و به آنان كتاب و حكمت مىآموزد هرچند پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند».
آنچه از این آیه و آیات مشابه (سوره آل عمران آیه 164) استفاده میشود اهتمام فوقالعاده قرآن به مسائل اخلاقى و تهذيب نفوس به عنوان يك مساله زيربنايى است كه برنامههاى ديگر از آن نشأت گرفته و بر تمام احكام و قوانين اسلامى سايه افكنده است.
در روایت از پيامبراكرم (ص) و پيشوايان معصوم(ع) این موضوع، بااهميت فوقالعادهاى تعقيب شده است تا جایی که پیامبر(ص) هدف رسالت خود را اخلاق می داند. «إنّمَا بُعِثتُ لِأُتَمّمَ مَكارِمَ الاَخلَاقِ؛ من تنها براى تكميل فضائل اخلاقى مبعوث شدهام». تعبير به «إنَّمَا» كه به اصطلاح براى حصر است، نشان میدهد كه تمام اهداف بعثت پيامبر(ص) در همين امر يعنى تكامل اخلاقى انسانهاست.
تغییر نگرش انسان به بسیاری از مفاهیم، دستاورد علوم جدید است
اما باید اقرار کرد در هيچ دورهای از تاريخ تمدن بشری، مانند عصر كنونی، بحث اخلاق و ضرورت پرداختن به اصول، هنجارها، ارزشها و فضيلتهای انسانی، تا بدين حد احساس نشده باشد. تكنولوژی، سيطره خود را بر تمامی شئون زندگی بشری گسترانده است.
انقلاب اطلاعات و پيشرفت چشمگير و روزافزون ارتباطات، مرزهای سياسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، و… را در هم نورديده و باعث كوچك شدن زمين و زمان گرديده است. به طور كلی، دولت ـ ملتها و واحدهای سياسی بزرگ و كوچك، فقير و غني و… همه در معرض تهاجم تكنولوژی فرهنگی و مخاطرات و مضرات ناشی از آن قرار گرفتهاند. به همين لحاظ است كه برخی جهانی شدن (يا جهانی سازی) را جهانی شدن فرهنگ غرب میدانند.
از اين رو است كه علم و دستاوردهای شگفت و شگرف آن در بينش، نگرش و طرز تلقی ما از انسان، اخلاق، جامعه، حكومت، سياست و مفاهيم اساسی حيات اجتماعی همانند آزادی، عدالت، حقوق، امنيت و… تغيير عملی و كلی داده است. با توصيفات مزبور است كه پرداختن به اخلاق و مفاهيم بنيادين آن و رابطه آن با سياست از اهميت قابل توجه برخوردار میشود و لازم است نگاه عمیق به اندیشههای بزرگان دین داشته باشیم. فقط آنها هستند که با اتصال به منبع قدس الهی می توانند تصویری روشن از رابطه اخلاق و سیاست ارائه دهند.
اخلاق جزء جدانشدنی از زندگی بشر
اخلاق و سیاست دو پديدهاند كه در بستر زندگى انسان روييده و باليدهاند. اخلاق كه چيزى جز تأمل و تدبر در همين افعال حسن و اعمال قبيح نيست؛ جزئى جدانشدنى از زندگى بشر است. سیاست هم واژهای است که تمامی افراد و گروهها و طبقات را در جامعه بشری دربرمیگیرد. پس اخلاق وسیاست دو مفهوم تنومند و پرباری هستند که می تواند جامعه ایده آل مترقی و انسانهایی با فضیلت بسازد و رشد دهد.
دین اسلام قائل به جدایی اخلاق و سیاست نیست
دین که برای تمام شئون زندگی بشر برنامه دارد، قائل به جدایی میان اخلاق و سیاست نیست بنابراین اشتباه است که بسياری گمان میبرند اگر انسان در مسير اخلاق قرار بگيرد و مقيد به رعايت مفاهيم اخلاقی شود، بايد از مردم دوری کند و مسير انزوا را پيش بگيرد. اين افراد معتقدند در مسايل سياسی و اجتماعی نبايد دخالت کنند زيرا در غير اين صورت به تقيد و تعهد آنان به اخلاقيات لطمه و خدشه وارد می شود.
یا در نقطه مقابل کسانی که سياست را به عنوان يک ضرورت انتخاب میکنند ولی توهمی برايشان به وجود آمده، بر اين مبنا که نمی توان ميان عرصه سياست و اخلاق نزديکي ايجاد کرد. به نظر آنها سياست و اخلاق با يکديگر متناقض و منفک هستند. اينگونه افراد به مفهوم اخلاق توجهی ندارند و میگويند؛سياست برمبنای اهداف خاصی شکل میگيرد و تثبيت می شود، اهداف سياسی مورد نظر آنان متفاوت از اهداف اسلامی و اخلاقی است. اين افراد تنها به رسيدن به قدرت، شکست دادن حريف و تثبيت موقعيت اجتماعي خود میانديشند و آن را هدف اساسی میدانند.
حقيقت آن است که مفهوم دو واژه به قدري باهم قرابت دارد که انگار يک حقيقت در دو قالب هستند. مسايل و محاسن اخلاقی را از اين جهت قائل ارزش میدانيم که انسانی است و میتواند کمال انسانی و تعالی فرد و جامعه را تأمين کند. رشد و تکامل انسان در عرصه مفاهيم اخلاقی در فکر و مشی اجتماعی انسان نهفته است. اخلاق بستری برای شکوفايی تمامی استعدادهای انسانی است و اخلاق، انسان را به کمال مطلوب میرساند.
سياست، آگاهي به مسايل جامعه، مهارت مديريت جامعه و اداره کشور تعريف میشود.
پیوند کامل اخلاق با سیاستی که از روح و اندیشه انسان سرچشمه میگیرد
سياست به اين معنا، سياستی کامل است اما زمانی که ما سياست را به معنای آن بگيريم که هرکس درصدد حذف ديگری و همينطور اقدام به انحصار قدرت و رسيدن به آن با هر قيمت باشد، به تعبير اهل بیت(ع)«شيطنت» است. بنابراين سياست به معنی حق کشی، رسيدن به قدرت به هر وسيله و ابزاری شيطنت و ابزار غيرانسانی و ضدارزشی است اما سياست به معنای واقعی خود نوعی علم، آگاهي و کمال است و از روح و انديشه انسان به وجود میآيد؛ سياست، حرفه و هنری است که در طول زمان و با تمرين و ممارست حاصل می شود، اين نوع علم و دانش کاملا در پيوند با اخلاق است.
علما و حکمای گذشته، حکمت را به حکمت عملی و نظری تقسيم میکردند. حکمت نظری مانند تدبير منزل است که نشان از آن است که تدبير و سياست داشتن چه در درون و چه در عرصه جامعه شاخههايی از حکمت، اخلاق و معارف است. دو مفهوم سياست و اخلاق ذاتا با يکديگر نزديکي دارند و در پيوندند. آنچه که موجب ناتوانی افراد در جمع سياست و اخلاق میشود، نداشتن انگيزه انسانی و الهی است. اين افراد سياست را به گونهای تعريف میکنند که در ضديت با اخلاق است و پيوند اين دو با يکديگر برايشان غير قابل باور است.
پیامبران(ص) و ائمه(ع) سیاستمدارترین انسانها
آنان توجه ندارند که سياست هيچگاه به معنای حذف رقيب و هتاکی نيست. میتوان سياست و فعاليت سياسی داشت ولی به کسی توهين نکرد، میتوان سياست داشت و به حيثيت افراد خدشه وارد نکرد، دروغ نگفت، تهمت نزد، غيبت نکرد، به اموال و ناموس مردم تعدی و تجاوز نکرد و از حريم عدالت و انصاف خارج نشد. نمونههايی که از اين دست می توان بيان داشت؛ که پيامبر(ص) و ائمه طاهرين (ع) هستند و ایشان از سياست مدارترين انسانها بودهاند. در زيارت جامعه کبيره میگوييم؛ «شما از سياست مدارترين بندگان خدا هستيد».
ادامه دارد...
انتهای پیام