کد خبر: 3893928
تاریخ انتشار : ۰۶ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۴:۲۸

حیات دینی ما در دنیای مدرن با انقلاب معنا شد / نهفتگی رجوع به قرآن در ذات انقلاب

اصغر طاهرزاده بیان کرد: ما با انقلاب اسلامی به این رسیدیم که می‌توانیم در این جهان جدید، در مواجهه با دنیای مدرن، حیات دینی خود را معنا کنیم؛ یعنی معتقدیم عقلی به وسط آمده که منکر اومانیسم و سکولاریته و استکبار است. اگر می‌خواهیم که در این جهان، نه سکولار و نه پوزیتیویستی زندگی کنیم و به ساحات متعالی انسان را جواب دهیم، این نوع رجوع به قرآن رجوعی است که در ذات انقلاب نهفته است.

به گزارش ایکنا؛ نخستین قسمت از برنامه تلویزیونی «سوره»، شب گذشته، 5 اردیبهشت‌ماه، از شبکه چهارم سیما پخش شد. در یکی از بخش‌های این برنامه با اصغر طاهرزاده، مدرس و پژوهشگر برجسته عرفان، به گفت‌وگو در زمینه علل طرح شدن تئوری بازگشت به قرآن توسط برخی از اندیشمندان اسلامی پرداخته شد که در ادامه می‌خوانید؛

یکی از سؤالاتی که باید طرح شود این است که آیا هیچ وقت بوده که ما رجوع به قرآن نداشته باشیم؟ خیر، اما آیا این نحو رجوعی که ما در این تاریخ حس کردیم را می‌خواهیم تحلیل کنیم که اولاً چه نحو رجوعی است؟ ثانیاً این نحو از رجوع اصیل است یا خیر؟ اگر اصیل نیست نحوه رجوع اصیلی هم در آن واقع شده است یا خیر؟

یک زمانی، حیات ما، حیاتِ دنیایی بود که در آن، قرآن و زندگی یکی بودند. مثلاً 500 سال قبل، بشر طوری ساختار زندگی را ریخته بود که بازارش بر اساس قرآن اداره می‌شد و تعلیم و تربیتش نیز همین طور بود. اما با چیزی به نام دنیای مدرن روبه‌رو شد و دید که زندگی دیگری روبه‌رویش قرار گرفته است و وارد این زندگی مدرن شد. بشر جدید، در کل دنیا وارد این زندگی شد که دنیای مدرن به او پیشنهاد کرد.

امکان تدین در دنیای مدرن

دنیای مدرن، وعده نداد که انسان‌ها کافر شوند، بلکه گفت، می‌شود دنیای مدرن را داشته باشید و در عین حال متدین هم باشید. اما دنیای مدرن، در ادامه به وعده‌هایی که برای حیات مدرن داده بود، وفا نکرد. بحث ما نیز سیاسی و تئولوژیک نیست، بلکه آنتولوژیک بحث می‌کنیم. اینجا بود که بشری که وارد دنیای مدرن شده بود، یک مرتبه دید که دنیای مدرن با دو جنگ جهانی اول و دوم در درون خود روبه‌رو شد و این مسئله همه را به فکر فرو برد که پس وعده‌هایی که به ما برای یک حیات سالم داده شد، در مهد خود همان تاریخ مدرن به بحران‌های شدیدی افتاد و اینجا همه‌چیز بازتعریف شد، هم برای دنیای مدرن بازتعریفی صورت گرفت و هم اینکه افرادی مانند اقبال لاهوری فهمیدند که نمی‌توانند بدون حیات دینی خود و قرآن ادامه دهند.

یعنی دیدند که نه به گذشته خود می‌توانند بازگردند و نه با حیات مدرن می‌توانند آنچه می‌خواستند را کسب کنند؛ یعنی دنیای مدرن نتوانست به وعده‌هایی که داد عمل کند و اینجا بود که یک جریانِ برگشت به جهان حیات دینی و قرآنی در کل جهان اسلام شروع شد و یک عده آمدند و با افق برگشت به سلف گفتند که می‌خواهیم از دنیای مدرن عبور کنیم که سلفی‌گری به وجود آمد که به معنای فرار از زندگی مدرن شد.

یک سؤال دیگر این است که آیا در سنت و تاریخ ما، رجوع به قرآن و نحوه آن درست بود و نیاز به بازنگری انتقادی نداشت؟ که در پاسخ باید گفت، این را باید در یک منحنی جواب داد. در تشیع یک جور آمدیم و حکومت در حکومت شدیم. تشیعی که حتی عثمانی‌ها حاکم بودند هم در این فضا قرار دارد. یعنی حیات دینی خود را به نحوی که می‌توانست جواب‌گوی نیاز اصیل ما باشد شکل دادیم. لذا می‌گویند، شیعه حکومت در حکومت شد و تا میانه صفویه هم چه قبل از این حکومت نداشتیم و چه بعد که داشتیم، زندگی دینی می‌کردیم. بله عثمانی‌ها فعالیت خود را داشتند، اما شیعه روی هم رفته داشت زندگی قرآنی می‌کرد و به حیات دینی خود ادامه می‌داد و صفویه نیز بستر پذیرش یک حکومت تشیع را تشخیص داد. چه اینکه بنیه اینها شیعه نبود، اما ظرفیت تمدنی در آن زمان وجود داشته است و شیعه بودن ایرانی‌ها این را درخواست داد و بستر یک حیات دینی اصیل به وجود آمد.

غرب‌زدگی در عصر صفویه

اواخر صفویه، می‌بینید که یک غرب‌زدگی و یک تهجر به وجود می‌آید و تا قاجار ادامه پیدا می‌کند که قاجار به شدت غیر ایرانی است و در ایرانیت جا نداشت، همچنان که قاجار، درک تمدن ایرانی هم نداشت. این قاجار با عدم درک تمدن ایرانی آمد و یک غرب‌زدگی شدیدی به وجود آورد. شاهد این هستیم که ناصرالدین شاه به اروپا می‌رود و حتی عروسک می‌خرد. بنابراین، دیگر چیزی از حیات اسلامی در یک نظام اجتماعی از ما باقی نمانده بود و این است که نمی‌توان حیات دینی را برای آن دوران متصور بود. اگر امیر کبیر کشته شد هم برای این بود که غربی شدن را برنمی‌تابید و بر بومی بودن حیات خودمان تأکید داشت. بنابراین او، مزاحم غربی شدن حیات ما بود و باید هم کشته می‌شد.

اما اندک اندک به خود آمدیم و این تصور را پیدا کردیم که گویی باید به قرآن بازگردیم. دو نسل قبل از ما به این مسئله رسیدند اما در این بین نیز یک عده بودند که قرآن را در عین اصالت دادن به مدرنیته می‌خواستند و افرادی نظیر بازرگان اینطور بودند که می‌گفتند هم دین را می‌خواهیم و هم حیات مدرن را. مسیحیت هم همین را ترویج می‌کرد و می‌گفت شما دنیای مدرن را داشته باشید، ما نیز عبادات فردی شما را تضمین می‌کنیم.

در ادامه نسلی آمد که می‌گفت باید خودمان یک حیات وسیع‌تری داشته باشیم که نظام آموزشی، فرهنگی و اقتصادی ما را اسلام جواب بدهد و اینجا بود که امثال اقبال لاهوری به میدان آمدند. بنابراین، تئوری بازگشت به قرآن بسیار جدی شد، اما پیش آمد تا اینکه قرآن را وسیله یک حیات دینی در ازای فرار از جهان بکنیم یا وسیله حیات دینی بکنیم در عین زندگی دینی؟ ما نطفه‌ای را بستیم که بنا است زندگی دینی ما را با قرآن شکل بدهیم.  

تلاش برای پر کردن خلأهای دنیای مدرنیته

متفکران اصیلی پیدا شدند که گفتند به جای فرار از دنیای جدید، جهان را بشناسیم و در همین جهان، قرآنی زندگی کنیم. ما با انقلاب اسلامی رسیدیم به اینکه می‌توانیم در این جهان جدید، در مواجهه با دنیای مدرن، حیات دینی خود را معنا کنیم؛ یعنی معتقدیم عقلی به وسط آمده و عقل مدرن را که کسی منکر نیست را به نقد کشیده و منکر اومانیسم، سکولاریته و استکبار است. اگر می‌خواهیم که در این جهان، نه سکولار و نه پوزیتیویستی زندگی کنیم و به ساحات متعالی انسان را جواب دهیم، این نوع رجوع به قرآن، رجوعی است که در ذات انقلاب نهفته است و حتی در ذات افرادی نظیر بازرگان نیست. در مرحوم اقبال به این نزدیک می‌شویم، اما هنوز در آن زمان به این عمق نرسیده بودیم که ساحات متعالی را جدی بگیریم.

همچنین الآن قرآن را گاهی مانند دالایی لاما می‌خوانیم و می‌خواهیم خلأ روحی خود را روانشناسانه جبران کنیم. یک خلأهایی در دنیای مدرن وجود دارد و برخی این را می‌شناسند و از اردوگاه دنیای مدرن هم نمی‌خواهند خارج شوند، اما می‌خواهند این خلأها را با قرآن رفع کنند، اما اینها از سکولاریته خارح نمی‌شوند. در حقیقت، سکولاریته ضد دین نیست و اینها می‌گویند که می‌آییم با مثنوی یا با قرآن در کنار دنیای مدرن، خلأها را پر می‌کنیم، چون که ساحاتی از انسان است که اینها را دنیای مدرن جواب نمی‌دهد و اینها را با مثنوی و نگاه به قرآن پر می‌کنیم. اما می‌گوییم که روش نیز هنوز رجوع به قرآن نیست، بلکه این یک راهکار روانشناسانه برای رفع خلاهای دنیای مدرن است.

 

 

انتهای پیام
captcha