هیچ دینی به اندازه مسیحیت آغشته به شرک نیست/ دلایل قرآنی بطلان عقیده تثلیث
کد خبر: 4024447
تاریخ انتشار : ۰۸ دی ۱۴۰۰ - ۱۵:۱۹
عضو هیئت علمی دانشگاه مذاهب تبیین کرد؛

هیچ دینی به اندازه مسیحیت آغشته به شرک نیست/ دلایل قرآنی بطلان عقیده تثلیث

جلیل پروین، عضو هیئت علمی دانشگاه مذاهب اسلامی، با اشاره به عقاید کفر آمیز مسیحیان، بیان کرد: قرآن این عقاید را مطرح کرده و سپس به رد آنها پرداخته است و در برخی موارد نیز رد عقاید مسیحیان در باب خدا انگاری یا پسر خدا بودن عیسی را مستدل کرده و به صورت کلی از هر گونه غلو و شرک بر حذر داشته است.

به گزارش ایکنا، نشست علمی «نقد قرآنی نگره عیسی خدایی و تثلیث» شب گذشته هفتم دی‌، به مناسبت میلاد حضرت عیسی مسیح(ع) و به همت انجمن علمی علوم قرآن دانشگاه مذاهب اسلامی برگزار شد.

در این نشست جلیل پروین، عضو هیئت علمی دانشگاه مذاهب اسلامی، سخنرانی کرد که در ادامه متن آن را می‌خوانید؛

غلو یکی از مهم‌ترین آسیب‌هایی است که پیروان ادیان الهی را تهدید می‌کند. این‌طور نیست که هرکسی ادعا کرد به خداوند ایمان دارد از شرک و غلو در امان باشد. قرآن کریم فرموده که اکثر مردم به خداوند ایمان نمی‌آورند مگر اینکه در همان حال مشرک هستند و بعضی دانسته و برخی نادانسته مشرک می‌شوند. شرک تنها گناهی است که بدون توبه بخشیده نمی‌شود. خداوند می‌فرماید که جز شرک همه چیز را می‌بخشد.

هیچ دینی به اندازه مسیحیت آغشته به شرک نیست

در میان تمام ادیان توحیدی هیچ دینی به اندازه مسیحیت آغشته به شرک و غلو نشده است. از این‌رو قرآن می‌فرماید که ای اهل کتاب در دین خود غلو نکنید. مسیحیت پرطرفدارترین دین دنیاست، ولی به لحاظ عقاید جزو آلوده‌ترین دین‌هاست، هرچند در مباحث اخلاقی یک دین غنی محسوب می‌شود. چرا مسیحیان در ناحیه‌هایی از دین دچار غلو و شرک شدند؟ قرآن کریم مسیحیان را به چند پنداره غلط متهم می‌کند که همه آنها را مسیحیان با تمام وجود قبول دارند؛ یکی پنداره «عیسی بن اللهی» است که عیسی پسر خدا تلقی می‌شود. دوم پنداره عیسی خدایی است. قرآن می‌فرماید که قطعاً کسانی که گفتند عیسی همان الله است کفر ورزیدند و سومین غلو نیز تثلیث است. در باب دیدگاه عیسی بن اللهی باید بگویم که فقط مسیحیان معتقد به داشتن نوعی رابطه خویشی میان خدا و برخی مخلوقات نبودند، بلکه قرآن در مورد برخی مشرکان عرب می‌گوید که آنان اعتقاد داشتند که فرشتگان و نیز بت‌های لات و منات و عزی دختران خدا هستند و می‌گفتند که خدا همسری را از جنیان اتخاذ کرده و همچنین قرآن کریم در مورد یهودیان عصر نزول می‌گوید که اینها اعتقاد داشتند که عزیز پسر خداست.

تبیین عقاید کفرآمیز مسیحیت در عهد جدید

به مسیحیت می‌پردازم؛ چراکه در میان سه گروه فوق، مسیحیان همچنان بر چنین کفری پای می‌فشرند و معتقدند که عیسی پسر خدا یا خود خداست. در مجموعه کتاب مسیحیان، که عبارت از عهدین است، به وفور نسبت پسر خدا بودن عیسی مطرح شده و قرآن می‌فرماید که مسیحیان گفتند؛ مسیح پسر خداست. در جای‌جای عهد جدید به این نکته تصریح شده؛ برای نمونه در انجیل یوحنا آمده است که عیسی جسم و میان ما ساکن شد و او را پر از فیض و راستی و جلال دیدیم؛ جلالی شایسته پسر یگانه پدر. تمام تفاسیر مربوط به عهد جدید نیز به این مطالب اشاره کرده‌اند؛ مثلاً در تفسیر کاربردی عهد جدید آمده که هیچ بشری مانند عیسی وجود نداشته است که نه از پدری انسانی بلکه به وسیله روح‌القدس خدا، مولود خدا شده باشد.

از نظر عقل منطقی و فلسفی، منتفی بودن اتخاذ ولد آن‌قدر آشکار است که نیازی به استدلال ندارد. بر این اساس هر وقت قرآن سخن از اتخاذ ولد را در مورد خداوند مطرح می‌کند، ذات احدیت را با کلمه «سبحانه و تعالی» از این اتهام تقدیس می‌کند، اما چنین نیست که در قرآن استدلال‌هایی وجود نداشته باشد و قرآن به منظور بیدار کردن اذهان خفته و وهم‌آلود به شیوه‌های مختلفی بر محال بودن رابطه خویشی با خداوند استدلال می‌کند؛ از جمله در آیه صدم سوره انعام می‌گوید که اعتقاد به فرزند داشتن خدا موهوم و بی‌دلیل است. در آیه عبارت خرق آمده و خرق و اختراق به دروغ‌های شاخدار و بی‌حساب و از روی جهل گفته می‌شود؛ یعنی این‌ها از فرط جهالت برای خداوند پسران و دخترانی را بربافتند و افترا زدند. قرآن می‌گوید: آگاه باشید که این ادعاها از سر افک و افتراست و قطعاً دروغ می‌گویند.

ریشه عقاید کفرآلود مسیحیان 

همچنین قرآن می‌فرماید که حتی قول به ولد داشتن خداوند یک کفر ابداعی و مبتکرانه نیست، بلکه مسبوق به سابقه و تقلید است و نیز می‌فرماید که مسیحیان گفتند که عیسی فرزند خداست ولی هیچ دلیلی ندارند و صرفاً سخنی است که بر زبان جاری می‌کنند. در ادامه می‌‌گوید که این سخن کافرانه مسیحیان شبیه سخن کسانی است که پیش از مسیحیان کفر ورزیدند و اینجا مفسرین گفته‌اند که دلالت آیه بر این است که عقاید انحرافی آیین‌های دیگر در دین نصارا رخنه کرده و در مصداق‌یابی برخی گفته‌اند که مسیحیت از ثنویت هند، چین، روم، یونان و شمال آفریقا متأثر بود. قرآن می‌خواهد بگوید که کفر اینها خلاقانه هم نیست، بلکه مقلدانه است.

حال چرا مسیحیان در مورد عیسی به چنین غلوی افتادند که عیسی را یگانه فرزند خدا دانستند؟ مهم‌ترین دلیل این است که چه‌بسا مسیحیان به دلیل اینکه عیسی بدون پدر آفریده شده بود به این انحراف افتادند که خدا پدر عیسی است، اما قرآن می‌فرماید که مَثَل عیسی مانند داستان آدم است. خداوند آدم را از پدر و مادر نیافرید، بلکه خدا آدم را از تراب آفرید؛ یعنی در آیه استدلالی است مبنی بر اینکه اگر عیسی بدین سبب پسر خدا نامیده می‌شود که بدون پدر آفریده شد، آدم به طریق اولی باید فرزند خدا نامیده شود؛ چراکه بدون پدر و مادر آفریده شد.

در آیه دیگری آمده است؛ برای خداوند از میان بندگانش جزئی قرار دادند، اما خداوند یگانه ذاتی است که جزء ندارد و ترکیب‌ناپذیر است. در سوره توحید نیز فرمود که خداوند احد است. بین احد و واحد تفاوت وجود دارد و در این باره روایات بسیاری داریم؛ برای نمونه در روایتی آمده که مراد این است که خداوند جزء ندارد. همه موجودات عالم جزء دارند؛ موجودات مادی پُر از اجزای کثیره هستند. انسان واحد است اما هیچ انسانی احد نیست؛ چون هر انسانی منحصر به‌فرد است و هیچ دومی‌ای از ما نیست، اما در عین حال احد نیستیم؛ چون پر از اجزای کثیره هستیم.

بنابراین خداوند در آیه فرمود کسانی که برای خداوند فرزند قائل شدند، برای خداوند جزء قرار دادند، اما خداوند احد است و جزئی ندارد. آیا هر ولدی جزئی از والد و والده خود است یا خیر؟ هر ولدی لاجرم جزئی از والدینش است و هر کسی بگوید که خدا ابن دارد و ابن را به معنای واقعی کلمه به کار ببرد، همانند مسیحیان؛ یعنی عیسی جزئی از خداست، اما از نگاه قرآن کریم، این دیدگاه انحرافی است. همچنین در مورد صمد بودن خدا روایت داریم که خداوند خلأ ندارد و صمد بودن لازمه احد بودن است؛ یعنی خلأ از میان اجزاء ایجاد می‌شود و موجودی که بسیط محض باشد هم جزء ندارد.

بنابراین، این کفریات در کتاب مقدس مسیحیان آمده است و نمی‌توانند بگویند که این کفریات را قبول نداریم. باید مسیحیت را کنار بگذارند یا به کفریات جواب دهند؛ مثلاً انجیل یوحنا با چندین کفر آغاز می‌شود و می‌گوید که در ازل قبل از اینکه چیزی پدید آید کلمه بود که همه مفسران می‌گویند که مراد عیسی است. در ادامه می‌گوید که او همراه خدا و نیز کلمه نزد خدا بود و حتی کلمه خود خدا بود و همه چیز به وسیله او آفریده شد و هیچ چیز نیست که به وسیله او آفریده نشده باشد.

در ابتدا ادعا می‌شود که در ازل قبل از اینکه چیزی پدید آید عیسی بود، اما این کفر است، چون قرآن می‌گوید که فقط خداوند ازلی است. سپس می‌گوید که او با خدا بود، یعنی معیت عیسی با خدا را طرح می‌کند، اما در روایات می‌خوانیم که خدا بود و کسی با او نبود. سپس کفر را به آشکاری خود می‌رساند و می‌گوید که کلمه خدا بود. اینجاست که قرآن می‌گوید کسانی که چنین دیدگاهی دارند کفر می‌ورزند. پس آنان ادعای ازلیت، معیت و عینیت با خدا را طرح می‌کنند که کفر است. بنابراین در مورد شرکیات مسیحیان باید بگویم که با هر تفسیری که مسیحیان از تثلیث ارائه کنند نمی‌توانند خداوند را احد بدانند و تثلیث یعنی خداوند حداقل مرکب از سه جزء است و این سه خدای واحد را تشکیل می‌دهند، یعنی هر سه محدودند و خدایی که محدود باشد، اصلاً خدا نیست.

انتهای پیام
captcha