کد خبر: 4128078
تاریخ انتشار : ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۰:۴۱
منوچهر صدوقی‌سها در گفت‌وگو با ایکنا:

فهرست‌نویسی فضایل دیگر انوار را پوشانده است/ در نوجوانی از استاد سیلی خوردم

استاد فلسفه و عرفان ضمن تاکید بر اینکه شهرت استاد انوار به فهرست‌نویسی، دیگر فضائل ایشان را پوشانده است تصریح کرد: ایشان در مقام ثبوت یک ملای تام و تمام بود.

سید عبدالله انوار 18 اسفند در 98 سالگی و از پس از سال‌ها تلاش و کوشش عمیق علمی دیده از جهان فروبست و به دیدار حق شتافت. او از دانشمندان ذوالفنون و از پیشکسوتان معاصر نسخه‌شناسی در ایران بود. وی ریاضی‌دان، منطق‌دان، موسیقی‌دان، تاریخ‌دان، فلسفه‌پژوه، تهران‌شناس، حقوق‌دان، نسخه‌شناس، ادیب، فهرست‌نویس، متخصص متون کهن و در یک‌کلام جامع معقول و منقول ایرانی بود.

استاد انوار بیش از ۲۰ سال رئیس بخش نسخ خطی کتابخانه ملی ایران بود و در طول دوران کاری خود حدود ۱۰ جلد فهرست نسخه‌های خطی به فارسی و عربی را تدوین کرد.

عبدالله انوار، دارای تصحیحات بسیاری بود که از مهم‌ترین و مشهورترین آن‌ها می‌توان به «جهانگشای نادری» اشاره کرد.

به مناسبت درگذشت این استاد گران‌مایه با منوچهر صدوقی سها، استاد عرفان و فلسفه گفت‌وگو کردیم که متن آن را در ادامه می‌خوانید؛

 

ایکنا ـ آقای انوار در حوزه فعالیت خودشان زبانزد بودند. ایشان در زیست علمی خودشان چه نکاتی را رعایت می‌کردند که توانستند به این جایگاه دست پیدا کنند؟

شهرت مرحوم انوار مثل مرحوم دانش‌پژوه بیشتر به فهرست‌نویسی است. دو نفر در ایران به فهرست‌نویسی مشهور بودند؛ اول مرحوم دانش‌پژوه و دوم مرحوم آقای انوار. من فکر می‌کنم این شهرت به فهرست‌نویسی، دیگر فضائل این دو نفر را پوشانده است. فهرست‌نویسی کار مهمی است اما این دو نفر فضائلی داشتند فراتر از فهرست‌نویسی. این مسئله مهمی است که در مورد مرحوم انوار باید مد نظر داشته باشیم. ایشان را صرفا به عنوان یک فهرست‌نویس نشناسیم. فن اصلی آقای انوار ریاضی بود. ایشان با ریاضی جدید و قدیم آشنایی داشت، علی‌رغم این در تاریخ مخصوصا تاریخ تهران و تهران‌شناسی تبحر داشت و من گمان نمی‌کنم در عصر ما کسی مثل آقای انوار تهران را می‌شناخت؛ اینها جنبه‌های اثباتی ایشان است.

در مقام ثبوت از خودشان شنیدم که می‌گفتند چند متن ممتاز فلسفی را پیش پدرم خواندم. پدرشان سیدیعقوب انوار درست است که به عنوان یک سیاستمدار معروف است ولی صرف نظر از جنبه سیاسی، ملا هم بوده است و هم در شیراز و هم در تهران در درس حکمای عصر شرکت کرده بود و از معلمین خوب فلسفه بوده است. مرحوم انوار می‌گفتند من چند متن کلاسیک فلسفی را پیش پدرم خواندم و پیش اساتید دیگر هم چند متن اصولی را خوانده بود. در اواخر، خدمت مرحوم مطهری اصول خوانده بود. هر وقت از شیخ انصاری یاد می‌کرد عنوان حضرت شیخ را استفاده می‌کرد. عرضم این است نباید اشتباه کنیم و بگوییم مرحوم انوار صرفا یک فهرست‌نویس یا بالاتر از آن تاریخ تهران را می‌شناخت. اینها جنبه‌های اثباتی قضیه است و ایشان در مقام ثبوت یک ملای تام و تمام بود. آخرین اثرشان هم که چاپ شد تحریر اقلیدس بود. امروز ما در ایران کسی را پیدا نمی‌کنیم که بتواند تحریر اقلیدس را تصحیح کند و چاپ کند ولی مرحوم انوار این کار را کرد.

مرحوم دانش‌پژوه هم معروف به فهرست‌نویسی بود ولی ملای درجه اول معقول و منقول بود. شأن ثبوتی ایشان با شأن اثباتی‌اش فرق داشت. هر کس یک مقام ثبوت دارد و یک مقام اثبات. اثبات جنبه‌های ظاهری مشهود است ولی ثبوت جنبه واقعی است. آقای دانش‌پژوه را همه به عنوان فهرست‌نویس می‌شناسند. نمی‌خواهم بگویم فهرست‌نویسی شأنی ندارد ولی در مقایسه با دیگر فضائل آنها شأنی ندارد. پس ما نباید بگوییم افرادی مثل مرحوم انوار و دانش‌پژوه فهرست‌نویس بودند بلکه باید بگوییم علمایی بودند که یکی از جنبه‌های آنها فهرست‌نویسی بود.

 

ایکنا ـ به نظر شما شیوه شخصیت‌هایی مثل مرحوم انوار یا حسن زاده آملی که در رشته‌های مختلف تبحر داشتند و اصطلاحا ذوفنون بودند، در دوران حاضر که رشته‌ها تخصصی شده است شیوه‌ای پسندیده است یا هر کس باید صرفا در یک رشته و موضوع خاص متمرکز شود؟

فرض کنید یک نفر طبیب است و به انسان از نظر طب محض نگاه می‌کند ولی یک نفر هم عالم علم النفس است، هم طبیب است، هم عالم اخلاق است، هم زیست‌شناس است. تعریف کدام یک از این دو نفر از انسان به واقعیت نزدیک‌تر است؟ طبیعتا تعریف نفر دوم به واقع نزدیک‌تر است یعنی هرچه عالم جامع‌تر باشد به واقعیت اشیا نزدیک‌تر است ولی امروز امکان تحصیل چنین جامعیتی نیست. اگر بشود بسیار خوب است ولی امروز همچنین امکانی نیست. مثلا آقای انوار به فهرست‌نویسی معروف شدند ولی رسیدن به مقام ایشان در همین فهرست‌نویسی کار دشواری است. پس قطعا باید علوم جزئی باشند کما اینکه هستند.

 

ایکنا ـ مهمترین چالش و مخاطره‌ای که برای فرهنگ ما تصور می‌شود را چه می‌دانید؟

یک مسئله کلی که وجود دارد این است که اهل علم دغدغه‌مند و دردمند، از سقوط علم در ایران نگران هستند. منظور از علم، علوم انسانی است. ما که در دنیا کشور صنعتی نبودیم، کشور فرهنگی بودیم و تمدن ما تمدن فرهنگی بود. اهل علم شدیدا نگران سقوط این علوم در ایران هستند و حرفشان هم درست است. سطح دانشگاه و حوزه امروز را در محدوده علوم انسانی با پنجاه سال پیش بسنجید، ببینید چه اتفاقی افتاده است. اگر به همین صورت پیش برود خیلی جای نگرانی است.

یک وقت در این تهران سی حوزه فلسفی بوده است، الآن یکی هم نیست. در این تهران آیت‌الله سیداحمد خوانساری درس خارج داشت، امروز نیست. این موجب نگرانی است. استاد انوار هم از این جهت نگرانی داشتند.

 

ایکنا ـ نکته‌ای که در زندگی آقای انوار برجسته است این است که سالیان متمادی از عمرشان را وقف شرح و تصحیح کتاب شفای ابن سینا کردند. به نظر شما چه ضرورتی دیدند که این کتاب را برای تصحیح انتخاب کردند؟

شفا متن اساسی فلسفه اسلامی است. نباید شفا را دست کم گرفت. وقتی فلسفه یونانی به حوزه اسلامی آمد، به یک نظامی به نام فلسفه اسلامی مبدل شد. فلسفه یونان مابعدالطبیعه به معنایی که ما داشتیم نداشت و مابعدالطبیعه یونان، مابعدالطبیعه طبیعتش است. مابعدالطبیعه‌ای که ما داریم و از مجردات بحث می‌کند و در یونان وجود خارجی نداشت و مابعدالطبیعه یونان قوانین کلی طبیعت بوده است. ابن سینا تحت سلطه و ارشاد فارابی مابعدالطبیعه‌ای نوشت که کاملا مستقل از مابعدالطبیعه یونان است و این در شفا متجلی است. شفا مبدا مابعدالطبیعه اسلامی است و اعتبار فلسفه ما هم به مابعدالطبیعه است و در نتیجه کتاب اصلی فلسفی ما شفا است.

ممکن است شما اشکال کنید اگر شفا مبدا فلسفه ما باشد فقط مبدا فلسفه مشا است. در پاسخ خواهم گفت این حرف مطابق واقع نیست. موسس حکمت الاشراق هم ابن سینا است. درست است که ابن سینا  صرفا به رئیس حکمای مشا معروف است ولی موسس حکمت الاشراق هم هست و شیخ شهید در حکمت الاشراق شدیدا تحت تاثیر ابن سینا است. من معتقدم اگر نهج‌البلاغه نبود اشارات نبود، اگر اشارات نبود حکمه الاشراق نبود. درست است که شفا متن مشایی صرف است ولی وقتی شفا را می‌خوانیم به اعتبار ابن سینا می‌خوانیم و ابن سینا جامع فرهنگ فلسفی ما است، حتی از مشایخ عرفای نظری است کما اینکه ابن سینا از مشایخ مفسرین قرآن کریم است. نتیجه این می‌شود ابن سینا دارای چنین شخصیتی است و کتاب مادر ابن سینا شفا است و خود این کاشف از کمال اهمیت شفا است و پردازش کلی شفا پردازش کلی به فلسفه اسلامی است.

 

ایکنا ـ در پایان اگر خاطره‌ای از مرحوم انوار دارید بفرمایید.

من قبل از بیان خاطره مطلبی درباره فامیلی مرحوم انوار عرض کنم؛ ایشان از یک خانواده مهم بودند و از نوادگان سید نعمت‌الله جزایری، شاگرد مهم علامه مجلسی بوده است و چهره‌های مهمی از این خانواده به وجود آمدند. اسم ایشان که انوار است، انوار به معنای روشنایی نیست بلکه نور به معنای نوعی شکوفه است. انوار نعمانیه که نام کتاب نعمت‌الله جزایری است به همین معنا است و انوار نوعی گل است.

اولین خاطره‌ای که من از ایشان داشتم و برایم شیرین است این است؛ کلاس ششم دبیرستان بودم و بیشتر وقتم در کتابخانه‌ها می‌گذشت. یک کتابخانه ملی بود، یک کتابخانه مجلس و یک کتابخانه مدرسه سپهسالار. من بیشتر از اینکه به مدرسه بروم وقتم در این کتابخانه‌ها می‌گذشت. آقای انوار رئیس بخش خطی کتابخانه ملی بودند. آن وقت کتاب‌های خطی کتابخانه ملی به وسعت فعلی نبود و فقط اتاقی بود که مرحوم انوار در آن حضور داشت و در اتاق را هم از داخل قفل می‌کردند. اگر آقای انوار حضور نمی‌داشت در اتاق برای کسی باز نمی‌شد.

در آن زمان من نسخه‌ای از کتاب «الموده فی القربی» اثر سیدعلی همدانی می‌خواستم که در کتابخانه ملی بود. هر وقت می‌رفتم استاد انوار را ببینم ایشان نبود. یکبار رفتم کنار در اتاق نشستم و بعد از مدتی که ایشان آمدند و وارد اتاق شدند، قبل از اینکه در اتاق را ببندند من هم وارد اتاق شدم. ایشان رویشان به دیوار بود و من هم پشت سرشان بودم. همینطور که رویشان به دیوار بود گفتند چه می‌خواهی؟ من گفتم نسخه کتاب الموده فی القربی. ایشان پرسید چه گفتی؟ گفتم الموده فی القربی. ایشان برگشتند و با دست راست سیلی به صورت من زدند! بعضی وقت‌ها که من این خاطره را برایشان نقل می‌کردم هم می‌خندیدند و هم ناراحت می‌شدند.

انتهای پیام
captcha