به گزارش ایکنا، کتاب «آیین اشک و عزا در سوگ سیدالشهدا(ع)» به قلم حسین انصاریان در ۱۰ بخش به ارائه بیش از ۱۲۰ مطلب خواندنی پیرامون شخصیت نورانی حضرت اباعبدالله الحسین(ع) پرداخته است.
این اثر با موضوع مراسم اشک و عزا در سوگ سیدالشهدا(ع) برگرفته از متن سخنرانیهای حجتالاسلام شیخ حسین انصاریان در ماه محرمالحرام ۱۳۸۸ در مسجد سیدعزیزالله شهر تهران است.
«منزلت امام حسین(ع) و یاران و خاندان گرامی ایشان» و «آیین اشک و عزا» دو بخش اصلی این کتاب هستند که در این بخشها با استناد به آیات، روایات و متن زیارتنامهها جایگاه، زندگی و شخصیت امام حسین(ع) معرفی شده است.
خبرگزاری ایکنا، به مناسبت ایام پرسوز و گذار عزاداری سیدالشهدا(ع)، بخشهایی از این کتاب را باز نشر میکند؛ امید اینکه این مطالب بتواند روشنگر عزاداران حسینی در شناخت ابعاد بیشتری از منزلت، شخصیت و زندگی امام حسین(ع) باشد.
امام حسین(ع) علاوه بر اینکه در برابر کودکان متواضع بوده و به آنان محبت میکردند، در برابر افراد مستمند نیز تواضع میکردند و با آنان بر سر یک سفره مینشتند و غذا میخوردند.
نقل شده که روزی حضرت تعدادی از کارگران فقیر و کمدرآمد را مشاهده کرد که سفره خود را پهن کردند تا غذا بخورند. در این سفره چیزی به جز خردههای نان یافت نمیشد؛ کارگران نیز متوجه حضور حضرت شدند. یکی از کارگران گفت: از غذا میل نکنید تا من حضرت را برای خوردن غذا دعوت کنم. آنان گفتند: مقام امام حسین بسیار عظیم است آیا با این مقام والا بــر سر سفره ما حاضر میشود؟ آن کارگر گفت: شما به خوبی ایشان را نمیشناسید؛ حضرت انسان بسیار متواضعی است. سپس از جا برخاست و به حضرت عرض کرد: مولای من آیا با ما غذا میل میکنید؟ حضرت بلافاصله از مرکب پیاده شد و بر سر سفره نشست و فرمود اگر این غذای شما صدقه نبود هر آئینه از آن میخوردم(اشاره به این نکته که صدقه بر ما اهل بیت حرام است) و سپس حضرت فرمود: آیا دعوت مرا اجابت کرده و به منزلم میآیید؟ کارگران با خوشحالی دعوت حضرت را پذیرفتند و به همراه ایشان وارد منزل شدند. حضرت دستور دادند برای آنان غذای مناسب تهیه کنند بعد از صرف غذا حضرت به همه آنان مقداری لباس و درهم داد.
این حکایات میتواند درس عبرتی برای همگان باشد که با فقیران و زیردستان به خوبی رفتار کرده و به چشم حقارت به آنان نگاه نکنیم و با مجالست دائم با آنها و رفع مشکلات آنها سیره رفتاری آن حضرت را الگوی زندگی خود قرار دهیم.
امام حسین(ع) به تأسی از پیامبر اسلام و دیگر معصومان اموال خود را در راه خدا انفاق میکردند. در این زمینه حکایات فراوانی نقل شده است. روزی یکی از اعراب بیابان نشین وارد مدینه شده و از مردم شهر میپرسید بخشندهترین مردم چه کسی است؟ مردم نیز در پاسخ نام امام حسین(ع) را به زبان میآوردند او در جستوجوی حضرت بود که در مسجد ایشان را یافت نزد حضرت رفت و نیاز مالی خود را مطرح کرد حضرت بدون آنکه نیازمند را ببیند به غلام خود میفرماید: آیا از مخارج سفر به حج چیزی باقی مانده است؟ غلام عرض کرد چهار هزار دینار. حضرت به او فرمان داد تا آن را نزد ایشان بیاورد از آنجایی که این مبلغ هنگفت داخل کیسه قرار نمیگرفت، عبای مبارک شان را بیرون آورد و دینارها را درون آن ریخت و آن را پیچید سپس به خاطر آنکه اعرابی خجالت زده نشود از پشت درب آن دینارها را به او داد.
وقتى سائل این دینارها را دید گریست؛ صدای گریه او بلند شد، به گونهای که حضرت صدایش را شنید از پشت در به سائل فرمود: بیش از این دیناری ندارم تا به تو دهم او گفت: مشکل من با چند دینار حل میشد اما شما هزاران دینار دادید؛ گریه من برای کم بودن هدیه شما نیست. حضرت فرمود پس چرا گریه میکنی؟ سائل گفت: گریهام به این دلیل است که چگونه این دستهای بخشنده وارد خاک قبر میشود.
یکی از ویژگیهای امام حسین(ع) احترام فوقالعاده و توجه ایشان به همسر و رعایت حقوق آنهاست. حضرت فرزندان برومندی را نیز تربیت کردند. در تاریخ آمده است که حضرت با سه بانو ازدواج کرده بودند. ازدواج اول ایشان با شهربانو بود که امام سجاد(ع) ثمره این ازدواج به شمار میآید. حضرت تا زمانی که همسر اولشان شهربانو در قید حیات بود با همسر دیگری ازدواج نکرد؛ اما شهربانو پس از تولد امام سجاد(ع) دارفانی را وداع گفت و حضرت پس از فوت ایشان با زنی به نام لیلا (مادر علی اکبر) ازدواج کرد، اما او نیز در سنین جوانی وفات نمود؛ پس از مرگ لیلا مدتی حضرت ازدواج نکرد تا اینکه روزی یک مسیحی وارد شهر مدینه شد و مشاهده کرد سه نفر با چهره دلنشین و ادب و تواضع فراوان در حال حرکت هستند از مردم پرسید که این سه نفر چه کسانی هستند؟
در پاسخ گفتند آنان امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین(ع) هستند. پس آن مسیحی به نزد آنان رفت و عرض کرد: من مسیحی هستم و سه دختر دارم دخترانم با عفت و پاکدامن هستند؛ دوست دارم آنان را به ازدواج شما درآورم؛ آن مرد بلافاصله شهادتین را به زبان جاری کرده و به دین اسلام مشرف شد. سپس دختر بزرگتر خود را به عقد امیرالمؤمنین(ع)، دختر كوچکتر از آن را به عقد امام حسن(ع) و كوچكترين دختر خود را که نامش رباب بود را به عقد امام حسین(ع) درآورد.
رباب در منزل حضرت سید الشهدا(ع) به منزلتی رسیده بود که حضرت میفرمود: به عمرم قسم، من خانهای که در آن بانوانی به نام سکینه و رباب باشد را دوست داشته و همه اموالم را در راه آنها صرف کرده و در این انفاق از سرزنش و شکایت مردم هراسی ندارم.
انتهای پیام