به گزارش کانون خبرنگاران ایکنا، نبأ، نقش تشیع در پیدایش و گسترش علوم اسلامی از منظر آیتاللهالعظمی مکارم شیرازی طی انتشار یادداشتی از سوی معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاعرسانی معظمله بدین شرح مرقوم شده است:
بدون شك سهم اسلام از تمام اديان الهى در ترويج و تشويق مردم به علم و دانش بيشتر است؛ بدين جهت، اگر اسلام را دين «علم و دانش» بناميم، سخن به گزاف نگفتهايم.[1]در این میان شيعه، در پيدايش علوم اسلامى نقش مؤثّرى داشته است،[2] تا آنجا كه امروزه محّققان بزرگ با دلايل زنده و گويايى ثابت كردهاند كه اكثر و[3] يا همه پايهگذاران علوم اسلامى شيعه بوده و آنان نخستين افرادى بودند كه راه اين دانشهاى اسلامى را به روى بشر گشودهاند.[4]،[5]
در اثبات این مسئله بسیاری از اندیشمندان كتابهايى نگاشته و اسناد و مداركى ارائه دادهاند، که نشان میدهد شیعه در پديد آوردن علوم اسلامی سهم بهسزايى داشته است؛ بهترين شاهد و گواه اين مسئله كتابهايى است كه از علماى شيعه در علوم و فنون اسلام ديده میشود. هزاران كتاب در فقه و اصول، كه بعضى بسيار گسترده و در نوع خود بینظير است.[6]
هزاران كتاب در تفسير و علوم قرآنى، و هزاران كتاب در عقايد و علم كلام، و هزاران كتاب در علوم ديگر، بسيارى از اين كتابها که هم اكنون در كتابخانههاى کشورهای اسلامی و دیگر كتابخانههاى معروف دنيا موجود است و در معرض ديد همگان قرار دارد و هركس مىتواند صدق اين ادّعا را با مراجعه به اين كتابخانهها دریابد.[7] ،[8]
نقش امامان شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی
گفتنی است، امامان اهل بيت(عليه السّلام) وارث علوم پيامبر صلى الله عليه و آله، و حافظ كتاب و سنّت هستند لذا نقش بهسزایی در پیدایش و گسترش علوم اسلامی ایفا میکنند که أهم آن به شرح ذیل است.[9]
نقش امام علی علیه السلام در پیدایش و گسترش علوم اسلامی
هر فردی که كمترين ارتباطى با تاريخ اسلام و مسلمين داشته باشد، مقام بىنظير امير مؤمنان، على(علیه السلام) را در علم و دانش مىداند؛ زيرا علاوه بر احاديث فراوانى كه از پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله در زمينه علم وسيع على علیه السلام نقل شده، در عین حال همه علوم اسلامى طبق تصريح جمعى از دانشمندان اسلامى از وجود او سرچشمه گرفته و او بنيانگذار اين علوم محسوب مىشود.[10]
دامنه دانش و علوم حضرت على(عليه السلام) آن قدر وسيع، و شعاع نور علم آن حضرت آن قدر بلند و روشن است، كه حتّى مخالفانش آن را انكار نمىكنند. بلكه در عمل آن حضرت را به عنوان مرجع علمى پذيرفتهاند و در طول خلافت خلفاى سهگانه و دوران طولانى سكوت تلخ، در بنبستهاى علمى به آن حضرت مراجعه مىكردند. سخن در اين زمينه فراوان است[11]
امام على(عليه السلام) بعد از رحلت پيامبر عالى قدر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم، به اين امر مهم(فرهنگ اسلام) پرداخت. آن حضرت ابتدا به جمعآورى قرآن پرداخت و سوگند خورد تا قرآن را ننويسد، رِدا بر دوش نيندازد و از خانه خارج نشود، مگر براى خواندن نماز.[12]،[13]
سپس بر اساس آنچه را كه از ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه و ظاهر و باطن قرآن از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم آموخته بود به تعليم و تفسير آن پرداخت و شاگردان بزرگى چون امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام و ابن عبّاس و ابن مسعود و مانند آنها تربيت كرد، تا پاسخگوى تهاجمات فرهنگى و اشكالات علمی و اعتقادى دانشمندان كشورهاى فتح شده باشند، و نيازهاى فقهى و حقوقى حقوقدانان را برآورند، و اصول اعتقادى و مسائل فقهى و ديگر مسائل فرهنگى اسلام را به بهترين وجه به ملل تازه مسلمان تعليم دهند.[14]
امام علی علیه السلام؛ پیشوای مفسرین
با مراجعه به تفاسير، معلوم مىشود كه امام على عليه السلام پيشواى مفسّرين است، چنان كه سيوطى مىنويسد: «در ميان خلفا از همه بيشتر از علىّ بن أبي طالب روايت شده است.»[15] و ابن عبّاس كه آن همه احاديث تفسيرى دارد از شاگردان امام على عليه السلام بوده است. هنگامى كه به او گفته شد: علم تو نسبت به علم پسر عمويت، چه مقدار است؟ گفت: مانند نسبت قطره بارانى در برابر اقيانوس![16] شاگردان تفسيرى امام على عليه السلام هر كدام در مكّه و مدينه و كوفه صاحب مكتب تفسيرى شدند.[17]
تأسیس علم نحو توسط امام علی علیه السلام
گفتنی است، حضرت على عليه السلام براى صيانت زبان قرآن از انحراف و اعوجاج، أبوالأسود دؤلى را مأمور ساخت تا زير نظر آن حضرت علم نحو را وضع كند و بعدها أبوالأسود با استفاده از همين علم نحو، قرآن را اعرابگذارى كرد.[18]
نقش امام علی عليه السلام در پیدایش و تکامل علم کلام
ابن أبي الحديد در مقدّمه شرح نهجالبلاغه مىنويسد: «علم كلام و اعتقادات، كه اشرف علوم است، از كلام امام على عليه السلام اقتباس شده است.»[19]اربلى در كشف الغمّه مىنويسد: «پيشوايان مكتبهاى كلامى؛ يعنى اشاعره، معتزله، شيعه و خوارج، همه خود را منسوب به آن حضرت مى دانند.»[20]
امام على عليه السلام و علم فقه
گذشته از فقهاى اماميّه، كه فقه خود را از امام على عليه السلام دارند، احمد حنبل فقه را از شافعى، و شافعى از محمّد بن حسن و مالك آموخت. و محمّد بن حسن فقه را از ابو حنيفه، و مالك و ابو حنيفه فقه را از امام صادق عليه السلام آموختهاند و فقه امام صادق عليه السلام به جدّش، علىّ بن أبي طالب عليه السلام منتهى مىشود.[21]،[22]
امام على عليه السلام و علم حقيقت (علم باطن)
دكتر أبوالوفاء غنيمى تفتازانى، استاد دانشگاه قاهره و شيخ طريقت، در مقدّمه خود بر كتاب «وسائل الشّيعه» مىنويسد: «مشايخ و اصحاب طريقت؛ مانند رفاعى، بدوى، دسوقى و گيلانى از اجلّه علماى اهل سنّت، در اسناد طريقت خود به ائمّه اهل بيت علیهم السلام و از طريق آنها به امام على عليه السلام و از او به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم استناد مىكنند. زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: «انا مدينة العلم و علىّ بابها»[23] و اين نزد عرفا خصوصيّتى در علم حقيقت، علم مكاشفه و علم باطن است كه بهجز امام على عليه السلام كسى واجد اين خصوصيّت نيست.[24]
احیای علوم اسلامی در زمان امام باقر (علیه السلام)
گفتنی است حضرت باقر عليه السلام در سالهاى كشمكش بنى اميّه و بنى عبّاس و ايّام انقلاب و نهضتهاى دامنهدار براى برانداختن حكومت جبّار بنىاميّه، موفّق شد شاگردان برجستهاى را تربيت كند و از این رهگذر زمینه احیاء علوم اسلامی را فراهم نماید.[25]
نقش امام صادق علیه السلام در پیدایش و گسترش علوم اسلامی
گفتنی است تنها حضرت صادق عليه السلام در دوران فترتى كه هنوز دولت عبّاسى قدرت به خود نگرفته بود، توانست چهار هزار شاگرد كه امروز چهار صد كتاب از آنان به يادگار مانده است، تربيت كند.[26]
لذا آن حضرت برای زمانهایى كه شيعيان و شاگردان مكتب اهل بيت عليهم السلام سخت در فشار قرار خواهند گرفت، برنامهريزى فرمود، و به يكى از دوستانش تأكيد كرد امروز كه توانائى دارى، اين احاديث را بنويس و در ميان ياران خود پخش كن، چرا كه زمانى فرا مىرسد كه مردم دسترسى جز به كتابهايشان ندارند و جبّاران زمان رابطه ميان امامان عليهم السلام و پيروان مكتبشان را قطع مىكنند.[27]
در چنين زمانى است كه علوم اسلامى بر اثر گسترش و تكاملى كه يافته بود از هم جدا مىشود و امام صادق عليه السلام در هر علمى از علوم دينى شاگردانى خاص، تربيت می كند و در خصوص علمِ احكام، كسانى چون زراره و محمّد بن مسلم را پرورش مىدهد و واژه فقه چه در لسان روايات و چه در لسان متشرّعان بر اثر كثرت استعمال در خصوص احكام فرعى، به تدريج، حقيقتى ديگر مىيابد.[28]،[29]
نقش امام رضا علیه السلام در گسترش علوم اسلامی
برپایی جلسات مناظره، به امام رضا عليه السلام مجال بسيار خوبى براى اداى رسالت بزرگ خويش در نشر علوم اسلامى و بستن راه بر مخالفان در آن شرايط حساس تاريخ اسلام داد.[30] لذا تربيت يافتگان ساير پيشوايان دين مانند حضرت رضا عليهما السّلام ، آثار و كتابهاى گرانبهايى كه محتويات آنها را از پيشوايان معصوم گرفته بودند، به يادگار گذاردند.[31]اين كتابها كه علوم و سخنان اهل بيت عليهم السلام در آنها گرد آمده بود، بوسيله دانشمندان، شبيه تكثير شده و براى فهم معانى و حلّ معضلات آنها كلاسهايى به نام كلاسهاى حديث تشكيل مىشد و نسخههاى آنها در كتابخانههاى خصوصى و عمومى ايران و بغداد[32] فراوان بوده است.[33]
باید اذعان کرد بيشترين احاديث شيعه كه بالغ بر دهها هزار حديث مىشود از پنجمين و ششمين امام، يعنى محمّد بن علىّ الباقر، و جعفر بن محمّد الصّادق عليهما السلام نقل شده، و قسمت مهمّى نيز از هشتمين امام، علىّ بن موسى الرّضا عليه السلام است، و اين به خاطر آن است كه اين سه بزرگوار در شرايطى از زمان و مكان بودند كه فشار دشمنان و حكّام بنىاميّه و بنىعبّاس بر آنها كمتر بود، به همين دليل توانستند احاديث زيادى كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله به وسيله پدران و اجدادشان به آنها رسيده بود، در تمام ابواب معارف و احكام فقه اسلام و علوم اسلامی از خود به يادگار بگذارند.[34]
سیر تکاملی فقه؛ مدیون ائمه اهل بيت عليهم السلام
از جمله علوم اسلامى كه سير تكاملى خود را نزد شيعه كاملًا طى كرده همين علم فقه است، راستى وسعت و نظم و دقت «فقه شيعه» بىنظير است و انسان تا از نزديك اين موضوع را بررسى نكند باور نخواهد كرد، انواع مسائل مشكل و پيچيده حتى فروع نادر فقهى در كتابهاى مبسوط فقه شيعه مورد بحث و بررسى كامل قرار گرفته، حتى در فروع و مسائل مستحدثه(مسائلى كه در عصر ما مورد) ابتلا واقع شده مانند بيمه و سرقفلى و انواع شركتها و حق چاپ و امثال اينها نيز كتابهاى متعددى تأليف يافته است، و اين موفقيت را شيعه در درجه اوّل مديون ائمه اهل بيت عليهم السلام بوده كه باب اجتهاد را به روى شيعه گشوده و با روايات و احاديث خود انواع راهنمايىها را نسبت به آنها نمودند.[35]
نقش اصحاب امامان شیعه علیهم السلام در پیدایش و گسترش علوم اسلامی
بیتردید اصحاب امامان شیعه علیهم السلام، همان مردان بزرگى هستند كه طراح علوم اسلامى بودند و با همت و سعى و كوشش پيگير خود علوم مختلف را پايهگذارى كردند مانند: ابوالاسود دوئلى مؤسس علم «نحو»[36]، خليل بن احمد فراهيدى مؤسس علم «لغت و عروض»[37]، ابومسلم معاذ بن مسلم هراء، مؤسس علم «صرف». او همان كسى است كه «سيوطى» در جلد دوم «المزهر»[38] و بعضى ديگر[39] به شيعه بودنش صريحاً اعتراف كردهاند.[40]
يعقوب بن سكيت، استاد و پيشواى «ادبيات عربى» همچنين بنيانگذاران تفسير مانند: عبداللَّه بن عباس دانشمند معروف اسلامى كه در طليعه مفسّران اسلام قرار دارد و تشيّع او مانند روز روشن است. جابر بن عبداللَّه انصارى، ابى بن كعب، سعيد بن جبير، سعيد بن مسيب، و محمد بنعمرو واقدى، او نخستين كسى است كه به اعتراف «ابن نديم» و عدّهاى ديگر علوم قرآن را جمعآورى كرد و از شيعيان على عليه السلام بود، نام كتاب تفسير او «الرغيب» است.[41]
همچنين بنيانگذار علم «حديث» يعنى ابورافع (خادم پيامبر) صاحب كتاب «الاحكام والسنن والقضايا» كه از دوستان خاص امير مؤمنان على عليه السلام و سرپرست بيتالمال آن حضرت در كوفه بود.[42]
بعد از ابو رافع، پسرانش على بن ابى رافع[43] منشى مخصوص على عليه السلام و عبيد اللَّه بن ابى رافع به دنبال پدر، قدم برداشتند و خدمات او را تكميل نمودند نفر اوّل پس از پدرش نخستين كسى است كه در علم فقه كتاب نوشته، و نفر دوم نخستين كسى است كه در علم تاريخ و ضبط حوادث و آثار اسلامى كتابى تأليف کرده است.[44]،[45]
همچنين مؤسسين علم «كلام و عقايد» همه شيعه بودند زيرا: نخستين كسى كه در علم كلام و عقايد دست به تأليف زد ابوهاشم فرزند «محمد بنحنفيه» است؛ سپس عيسى بن روضه تابعى است كه تا زمان امام باقر عليه السلام زنده بود، و بر خلاف آنچه «سيوطى» تصور كرده، اين دو نفر دانشمند شيعه از واصل بن عطا و ابوحنيفه در علم كلام و عقايد پيش قدمتر بودهاند.[46]
پس از اين دو دانشمند، شخصيتهاى برجستهاى از شيعه در اين ميدان قدم گذاشتند مانند: قيس الماصر، محمّد بن على احول كه «ما» او را «مؤمن الطاق»[47] مىنامیم، و یا هشام بن الحكم، آل نوبخت[48]، كه خاندان شريف و دانشمندى بودند كه بيش از يكصدسال چراغ علم و دانش را فروزان نگاه داشته و تأليفات گرانبهايى مانند «فص الياقوت» و امثال آن از خود به يادگار گذاردند.[49]
جمعى از اين بزرگان مانند «هشام بن حكم» و «محمّد بن على احول» و «قيس الماصر»، و همچنين شاگردان آنها مانند: «ابوجعفر بغدادى سكاك» و «ابو مالك الضحاك الحضرمى» و «هشام بن سالم» و «يونس بن يعقوب» و نظاير آنان. با منطق نافذ و نيرومند خود چنان دردسرى براى ملاحده (دانشمندان مادى) و دانشمندان ديگر مذاهب اسلامى فراهم مىكردند و آنها را مخصوصاً در مباحث مربوط به «توحيد» و «امامت» در تنگناى استدلالات كوبنده قرار داده، و در برابر منطق نيرومند خود عاجز و ناتوان مىساختند.[50]
تمام اين دانشمندان كه پايهگذاران علم تاريخ اسلام و سيره پيامبر صلى الله عليه و آله بودند از بزرگان شيعه مى باشند و اين «قولى است كه جملگى برآنند».[51]
تاریخنگاری شیعیان
باید اذعان کرد مورخين بزرگ اسلام و شخصيتهاى برجسته تاریخ آنها نيز همه از شيعه بودند مانند: احمد بن محمد بن خالد برقى نويسنده كتاب «محاسن»، نصر بن مزاحم منقرى، ابراهيم بن محمّد بن سعد ثقفى، عبدالعزيز الجلودى البصرى الامامى، احمد بن يعقوب معروف به «يعقوبى» كه تاريخ مشهور او هم در نجف اشرف و هم در اروپا به چاپ رسيده است.[52]
محمّد بن زكريا ابوعبداللَّه، حاكم معروف به «ابن البيع»، مسعودى مؤلف شهير «مروج الذهب»، محمّد بن على بن طباطبا، نويسنده كتاب «الآداب السلطانية»[53] و عدّه زيادى ديگر كه شمارش همه آنان كار مشكلى است.[54]
نقش زمامداران و وزاری شیعی در رشد علوم اسلامی
در تبیین این مهم باید نظرى به زمامداران و اميران بزرگ و نويسندگان و وزراى معروف انداخت تا به این مسئله پی برد که در ميان زمامداران و وزرا، شخصيتهاى برجستهاى وجود دارند كه همه شيعه بودند يا تظاهر به تشيع مىكردند.[55] مانند: (فاطميين مصر) و (آل بويه)[56]و (حمدانيين) و (بنى مزيد) و (عمران بن شاهين) اميرالبطائح و (مقلدبن مسيب عقيلى) و (قرواش بن مسيب).[57]
لذا اگر حالات وزيران بزرگ اسلام را بررسى كنيم، مىبينيم همه (يا غالب آنها) شيعه بوده اند مانند: (اسحاق كاتب) و شايد او نخستين كسى باشد كه در اسلام نام (وزير) بر او گذارده شد، پيش از آنكه حكومت عباسى روى كار آيد.[58]
همچنين حسن بن سلمان كه يكى از نويسندگان برامكه بود و او را با عنوان شيعى خطاب مىكردند (چنانكه در كتاب الاوراق آمده) و يحيى بن سلامة حصفكى، و ابن نديم صاحب الفهرست.[59]و ابو جعفر احمد بن يوسف و برادرش ابو محمد قاسم که از نويسندگان معروف و با سابقه عصر مأمون بودند.[60]
همچنين ابراهيم بن يوسف و فرزندان آنها، و استاد بزرگ ادبيات عرب ابوعبداللَّه محمّد بن عمرانى مرزبانى صاحب كتاب «المعجم» كه «سمعانى»[61] و ديگران تصريح به (تشيّع) و (اعتزال)[62] او كرده اند.[63]
و افراد زياد ديگرى كه شمارش آنها كار مشكلى است، و مسلّماً اگر بخواهيم تمام زمامداران و وزرا و امرا و صاحب منصبان عالىرتبه شيعه كه در پرتو علم و دانش و نويسندگى خود مقامات برجستهاى به دست آوردند، و همچنين خدمات بزرگى را به علوم اسلامی كردند، برشماريم نيازمند به تأليف كتابهاى متعددى خواهيم بود.[64]
علمای شیعه و پیدایش و گسترش علوم اسلامی
تاريخ علوم اسلامى نشان مىدهد كه در غالب اين علوم شيعه پيشقدم بودند تا آنجا كه شيعه را به عنوان پديد آورندگان علوم اسلام مىشناسد[65] كتابهايى كه علماى شيعه در رشته تفسير و تاريخ و حديث و فقه و اصول و رجال و فلسفه اسلامى نوشتهاند چيزى نيست كه بتوان آنها را پنهان ساخت بلکه در تمام كتابخانه هاى آزاد موجود است.[66]
نقش شعرای شیعه در پویایی فرهنگ اسلامی
تأمل در موضوع «شعر و بهترين شعراى اسلام» نشان میدهد شعراى شيعه از همه ماهرتر و معروفترند و آثار شعرى آنها سرآمد آثار اسلامى محسوب مىشود.[67]
شهرت و نبوغ شعراى شيعه به قدرى است كه در ميان ادبا مشهور است كه مىگويند: آيا اديب و شاعر غير شيعه يافت مىشود؟! و هنگامى كه مىخواهند درباره لطافت و زيبايى شعرى مبالغه كنند مىگويند: يترفّض فى شعره! يعنى در اشعار خود روش شيعه را به كار مىبندد! حتى بعضى از دانشمندان(متنبى) و (ابوالعلاء) را از شيعه مىدانند و شايد بعضى از اشعار آنها هم گواه بر اين مطلب باشد.[68]
سخن آخر: کنگره نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی در تاریخ ماندگار خواهد شد
در خاتمه باید تأکید کرد از جمله مطالعاتى كه براى نسل جوان لازم است، مطالعه جنبش علمى آغاز اسلام يعنى از قرن دوّم تا قرن پنجم، و تبیین نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی است، لذا باید دید در رشتههاى مختلف علوم چه پيشرفتهايى نصيب مسلمانها و شیعیان شده است.[69]
البته در مورد پیشرفت علوم اسلام بحثهای بسیار زیادی توسط دانشمندان داخلی و غربی انجام شده است و بسیاری از اندیشمندان غربی هنوز هم پیشرفت سریع علوم اسلامی را یک معما میدانند.[70]
حال آنکه خوب است كسانى كه اين حقايق را باور ندارند از مراكز علمى تشيّع در مناطق مختلف جهان ديدن كنند؛ طلّاب و فضلاء و علماى آنها را كه در علوم مختلف اسلامى مهارت بسيار دارند از نزديك ببينند.[71]
به هر حال اميدواريم روزى فرا برسد كه محققان با بىنظرى كامل مباحث مذکور را مورد دقّت و بررسى قرار دهند و جمعيّت شيعه اماميّه را آن چنان كه هستند نه آن چنان كه دشمنانشان مىگويند يا از بلندگوهاى استعمار به گوش مىرسد بشناسند، و به يقين آن روز شاهد برخوردهاى تازهاى در جهان اسلام با پيروان اين مكتب خواهيم بود؛ و دنياى اسلام از تفاهم و انسجام بهترى برخوردار خواهد شد.[72]
از این جهت است که تصمیم گرفتیم تا کنگره نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلام را برگزار کنیم، زیرا حق این مطلب به درستی ادا نشده است و تاکنون خدمات عظیم علمای اهل بیت به علوم اسلامی تجمیع و مشخص نشده است.[73]
بنابراین اعتقاد راسخ داریم برگزاری کنگره نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی آثار و برکات زیادی دارد از جمله آنکه در تاریخ ماندگار خواهد شد؛ زیرا در این کنگره یک تلاش گسترده در خصوص علوم اسلام شده است، البته این کنگره تنها به علوم اسلامی نپرداخته است بلکه دیگر علوم را نیز مورد توجه قرار داده است، لذا تمامی رسانهها باید برای بازتاب و رساندن پیام آن به جهان تلاش کنند.[74]
گفتنی است، ایده برگزاری کنگره بینالمللی «نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی» ۲ سال پیش توسط حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی که از پیشگامان حوزههای علمی و معرفتی هستند، مطرح شد و طی دو سال جلسات بسیار خوبی برای آن برگزار شد.
کنگره بینالمللی «نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی» روزهای ۲۰ و ۲۱ اردیبهشت در قم برگزار میشود.
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
[1] آيات ولايت در قرآن ؛ ص455.
[2] اعتقاد ما ؛ ص123.
[3] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص661.
[4] ر.ک:« تأسيس الشيعة الكرام لفنون الاسلام» و« الشيعه و فنون الاسلام».
[5] پاسخ به پرسشهاى مذهبى، ص 662.
[6] اعتقاد ما ؛ ص123.
[7] ر.ک: «الذّريعه».
[8] اعتقاد ما ؛ ص123.
[9] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج4 ؛ ص614.
[10] ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه بحث مفصلى در اين زمينه بيان كرده و يك يك از علوم اسلامى را ذكر مىكند و چگونگى ارتباط و پيوندش را از نظر تاريخى با اقيانوس علم علیه الیه السلام شرح مىدهد.(شرح ابن ابى الحديد؛ ج 1؛ ص 17 - 20).
[11] آيات ولايت در قرآن ؛ ص459.
[12] استيعاب؛ ص 1109 ، احتجاج ؛ ص 239.
[13] آيات ولايت در قرآن، ص 460.
[14] همان.
[15] اتقان؛ نوع 80؛ طبقات المفسّرين.
[16] شرح نهج البلاغه ابن أبي الحديد؛ ج 1؛ ص 18 و 19.
[17] آيات ولايت در قرآن، ص 461.
[18] طبقات النّحويين؛ ج 7؛ ص 14.
[19] شرح نهج البلاغه ابن أبي الحديد؛ ج1؛ ص 17.
[20] كشف الغمّه؛ ج 1؛ ص 21.
[21] شرح نهج البلاغه ابن أبي الحديد؛ ج 11؛ ص 18.
[22] آيات ولايت در قرآن، ص: 462.
[23] بحار الأنوار، ج ۴۰، ص ۲۰۳، ح ۷.
[24]كيهان فرهنگى؛ ش 184؛ ص 16.
[25] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص662.
[26] همان.
[27] اصول كافى؛ ج 1؛ص 52، ذريعه؛ ج 1؛ ص 6- 8.
[28] شرح جمع الجامع للمحلى؛ ج 1؛ ص 32.
[29] دائرة المعارف فقه مقارن ؛ ج1 ؛ ص36.
[30] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر، ص: 80.
[31] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص662.
[32] مانند بيت الحكمه و كتابخانه شاپور در محل كرخ بغداد كه كتابخانه معروف شيعه بود و در سال 448 به وسيله طغرل بيك به آتش كشيده شد.
[33] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص662.
[34] اعتقاد ما ؛ ص122.
[35] آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص248.
[36] ر. ك: تأسيس الشيعه؛ ص 51، فهرست ابن نديم؛ ص 66، مؤلف الشيعة فى صدر الاسلام؛ ص 20.
[37] تنقيح المقال؛ ج 1؛ ص 403؛ ش 3739، رجال نجاشى؛ ج 2؛ ص 318؛ ش 318، رجال ابن داود؛ ص 88 ؛ش 574، مؤلفوا الشيعة؛ ص 46.
[38] المزهر؛ ج 2؛ ص 400.
[39] مؤلفوا الشيعة فى صدر الاسلام؛ ص 44، فهرست ابن نديم؛ ص 194؛ رجال نجاشى؛ ص 216، تأسيس الشيعه؛ ص 283 و 298، الكنى والالقاب؛ ج 1؛ ص 74، مؤلفوا الشيعة فى صدر الاسلام؛ ص 16.
[40] آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص77.
[41] همان؛ ص 78.
[42] همان.
[43] رجال نجاشى؛ ج 1؛ ص 65، مؤلفوا الشيعة فى صدر الاسلام؛ ص 18.
[44] رجال طوسى؛ ج 47؛ ص 17، فهرست طوسى؛ ج 107؛ ص 464، تأسيس الشيعه؛ ص 281 و 332، تهذيب التهذيب؛ ج 7؛ ص 11، الكنى والالقاب؛ ج 1؛ ص 74، مؤلفوا الشيعة فى صدر الاسلام؛ ص 8.
[45] آيين ما (اصل الشيعة)، ص 78.
[46] همان.
[47] محمّد بن على احول را از اين جهت« مؤمن الطاق» و گاهى« صاحب الطاق» مىگفتد كه در بازار كوفه كنار« طاق محامل» دكانى داشت، او بسيار حاضر جواب و بذله گو و خوش مجلس و از همه مهمتر مرد دانشمند و صاحب نظرى بود، گفتگوهاى جالب او با بعضى از رؤساى اهل سنّت در كتابهاى رجال معروف است.
[48] ر.ک: اعيان الشيعة، ج 2، ص 93.
[49] آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص79.
[50] همان.
[51] همان؛ص80.
[52] همان.
[53] الذريعة؛ ج 6؛ ص 125.
[54] آيين ما (اصل الشيعة)، ص 81.
[55] حكومت ادريسيان؛170- 312، ر. ك: الشيعة والتشيّع؛ ص 137-144.
حكومت علويان؛ 253- 316، ر. ك: الشيعة والتشيّع؛ ص 144- 148.
حكومت حمدانيان؛ 292- 394 ،ر. ك: الشيعة والتشيّع؛ ص 177.
حكومت فاطميان؛ 296- 555 يا 568، ر. ك: الشيعة والتشيّع، ص 160- 176؛ تاريخ عرب واسلام؛ ص 487 به بعد، كامل ابن اثير؛ ج 8؛ ص 8.
حكومت آل بويه؛ 322- ،447 ر. ك: الشيعه والتشيّع؛ ص 148- 159، كامل ابن اثير؛ ج 8؛ ص 83، حكومت صفويه؛ ص 907- 1048 ر. ك: الشيعة والتشيّع؛ ص 189 به بعد.
[56] آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص84.
[57] همان؛ ص 85.
[58] همان.
[59] همان؛ ص 87.
[60] همان.
[61] انساب سمعانى؛ ص 521.
[62] البتّه« تشيّع» به معناى خاص خود از مذهب« معتزله» به كلى جداست و براى درك اين حقيقت همين قدر كافى است كه شيعه امامت و خلافت پيامبر صلى الله عليه و آله رااز طريق نص صريح آن حضرت صلى الله عليه و آله مىداند در حالى كه معتزله اصولًا عقيده دارند كه پيغمبر صلى الله عليه و آله جانشينى تعيين نكرده است، ولى چون مذهب« شيعه» و« معتزله» قدر مشتركهاى بيشترى دارد، در اعصار گذشته گاهى بسيارى از شيعيان به ملاحظاتى تظاهر به مذهب« معتزله» مىكردند از آن جمله يحيى بن زيد علوى را مىتوان نام برد كه ابن ابى الحديد( مورخ و محقق شهير اهل سنّت) تحقيقات علمى باارزشى از وى نقل كرده است.
[63] آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص87.
[64] «الحصون المنيعه فى طبقاتالشيعه» در شرح حالات سى طبقه از طبقات شيعه اعم از دانشمندان و فلاسفه و زمامداران و وزرا و پزشكان و منجمان و ... است، و ده مجلد بزرگ يادداشت در اين زمينه جمع آورى شده است.
[65] ر.ک: تاسيس الشيعة لعلوم الاسلام و اصل الشيعة و اصولها.
[66] تفسير نمونه ؛ ج6 ؛ ص54.
[67] آيين ما (اصل الشيعة) ؛ ص81.
[68] همان ؛ ص83.
[69] اسلام و آزادى بردگان ؛ ص41.
[70] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ جلسه شورای سیاستگذاری کنگره نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی؛1 /2/1397.
[71] پيام قرآن ؛ ج9 ؛ ص368.
[72] همان؛ ص369.
[73] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ جلسه شورای سیاستگذاری کنگره نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی؛ 1/2/1397.
[74] همان.
مریم بشیری
انتهای پیام