چهار بنیاد اساسی اندیشه استاد علامه حکیمی
کد خبر: 4079662
تاریخ انتشار : ۳۰ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۳:۵۴
محمدتقی سبحانی تشریح کرد:

چهار بنیاد اساسی اندیشه استاد علامه حکیمی

حجت‌الاسلام و المسلمین سبحانی، جایگاه عقل و عقلانیت، به رسمیت شناختن وحی به عنوان منبع در منظومه معرفت دینی، استقلال معارف دینی در مرحله فهم و پرداخت اندیشه‌ورزی و عینیت و وارد کردن دین به صحنه زندگی را چهار نکته و بنیاد اساسی اندیشه مرحوم علامه استاد محمدرضا حکیمی دانست.

حجت‌الاسلام و المسلمین محمدتقی سبحانی

به گزارش ایکنا حجت‌الاسلام و المسلمین محمدتقی سبحانی صبح امروز، یکشنبه 30 مرداد، در مراسم بزرگداشت و رونمایی آثار مرحوم علامه استاد محمدرضا حکیمی که در موسسه اطلاعات برگزار شد،‌ گفت: از دو زاویه می‌توان شخصیت‌ها را بررسی کرد؛ تولیدات و آثار و تجربه‌های زیسته در اندیشیدن و افق‌گشایی‌ها. بسیاری از اندیشمندان در طول حیات خود آثار فراوانی تولید می‌کنند که دیگران بهره‌مند می‌شوند اما وقتی به تجربه‌های معرفتی آنها نگاه می‌کنیم افزوده‌ای نسبت به پیشینیان خود ندارند اما پاره‌ای از اندیشمندان هستند که ممکن است در آن تراز تولیدات اندیشه‌ای نداشته باشند اما تجربه زیست معرفتی و اندیشه‌ورزی آنها دستاوردی برای نسل‌های آینده به جا می‌گذارد که با صدها اثر برابری می‌کند.



 

وی افزود: مرحوم علامه حکیمی را نیز همین دو جهت می‌توان بازخوانی کرد؛ ایشان در طول زمان با ادبیات و قلم خاص ‌خود در هر موضوعی آثاری ماندگار و موثر پدید آوردند و امروز می توتن کتابخانه فکر و اندیشه او را نگاه داشت و به آن مراجعه کرد اما به نظر بنده ارزش علامه حکیمی را در تجربه‌های زیست فکری او باید دنبال کرد.

حجت‌الاسلام سبحانی تصریح کرد: حکیمی همنشین این ناسازواری‌ها و دوگانه‌های ظاهرا غیر قابل جمع عصر حیات ما بود و توانسته بود آنها را در وجودش همنشین کند. اینکه بتوان این‌ تناقض‌ها را به گونه‌ای گرد آورد و پدیده‌ای متکامل ساخت، کار هر کسی نبود و نیست، لذا باید علامه حکیمی را از این‌نگاه مطالعه کرد که او چه تجربه‌هایی برای زیستن و اندیشه‌ورزی ما در عصر حاضر پدید آورده است. در واقع هدف آموختن نوع مواجهه با پدیده‌هاست از این‌ تجارب نه تقلید آنها.

وی افزود: مرحوم حکیمی توانسته بود با این دوگانه‌ها زیست کند. او‌ در حوزه‌های علمیه زیست و پرورده شد و به سنت تا آخر عمر وفادار ماند اما هیچ‌وقت در افق‌های حوزه نماند و فراتر رفت و با زمانه و نسل جدید و‌ پرسش‌های تازه مواجه شد. او در عین حال که در درون به سنت وحیانی و‌ دینی معتقد بود و با سنتی‌ترین و غیبی‌ترین ابعاد دین ارتباط داشت اما با روشنفکرترین افراد که گاه هیچ نسبتی با دین نداشتند نه فقط نشست و برخاست بلکه دیالوگ برقرار می‌کرد و در وهله اول سعی می‌کرد ابتدا شخصیت و فکر خود را در این گفت‌وگو متکامل کند.

وی در ادامه به تشریح 4 نکته و بنیاد اساسی در اندیشه مرحوم علامه حکیمی پرداخت و گفت: اولین نکته جایگاه عقل در اندیشه ایشان است که کمتر اثری از آثار این مرد بزرگ است که نشانی از عقل و عقلانیت و خردورزی نداشته باشد. نکته مهم در اندیشه او گسترده‌سازی دامنه عقل و عقل‌ورزی در سنت دینی است. از دیدگاه ایشان عقل در هیچ رشته دانشی محدود نمی‌ماند و عقل همه حصارها و قالب‌های ساخته بشر را فرو می‌شکند و در فراز همه آنها خود را به عنوان یک داور و حاکم می‌نمایاند.

سبحانی اظهار کرد: مرحوم حکیمی بارها اشاره می ‌کند که مرجع نهایی در اندیشه‌ورزی و شناخت، عقل و عقلانیت است. او میان عقل و فلسفه فاصله می‌اندازد و تقلیل عقل به فلسفه را برای عقلانیت آزاد به رسمیت نمی‌شناسد. او معتقد به فلسفه است و بدون فلسفه اندیشه‌ورزی را ممکن نمی‌داند اما فلسفه‌ای که جوهره پویای عقلانیت را به رسمیت بشناسد و معتقد است نظام معرفت دینی را باید براساس عقلانیت طراحی کرد.

این استاد حوزه و دانشگاه ابراز کرد: دومین نکته به رسمیت شناختن وحی به عنوان منبع در منظومه معرفت دینی و اندیشه‌ورزی است. علامه حکیمی نه در حوزه‌های علمیه از وحی به عنوان سرچشمه معرفت دینی دفاع کرد بلکه در محیط روشنفکری داد اصالت وحی را سر داد اما باید دید او کدام وحی و چه نوع مواجهه با وحی را مدنظر داشت.

وی بیان کرد: علامه حکیمی این باب را گشود که ما در همه عرصه‌ها می‌توانیم از وحی استفاده کنیم نه فقط به عنوان یک نیروی تکمیلی بلکه به عنوان بنیادی برای اندیشه. او اصطلاح «عقل خودبنیاد دینی» را برای وحی به کار برد که با انتقاد برخی مبنی بر متناقض بودن این عبارت مواجه شد اما اتفاقا این عقل خودبنیاد دینی است که گره تعارض عقل و وحی را می‌گشاید و خود او می‌گوید این اصلاح را از قرآن و سنت برگرفته است.

سبحانی اظهار کرد: نکته اساسی سوم در اندیشه علامه حکیمی استقلال معارف دینی در مرحله فهم و پرداخت اندیشه‌ورزی و عینیت یافتن است. او بارها بر این نکته تأکید کرد که فهم دین، قرآن و ساحت معارف قدسی نیازمند هیچ معرفتی در بیرون از دستگاه دینی نیست که باید این سخن را درست فهم کرد. این استقلال به معنای کنار گذاشتن اجتهادها و اندیشه‌ورزی‌ها نیست. به باور علامه حکیمی باید حجاب برداشت‌ها، قالب‌ها، زمان و تراکمات تاریک تاریخی را از روی منابع وحیانی برداشت. باید بدانیم که قرآن هدایتگر در همه عصرهاست و می‌توان سنت را فهم کرد و نیازی نیست انباری از اندیشه‌های تاریخی را مقابل خود قرار داد و با عینک به آن نگاه کرد اما این هم به معنای کنار گذاشتن آنها نیست. در واقع اینها عینک فهم قرآن نیستند.

وی ادامه داد: تجربه زیسته حکیمی این بود که می‌توان با قرآن مواجهه معرفتی کرد و عقل برای فهم قرآن کافی است. در عین حال باید از سنت غبارزدایی کرد و البته به درون‌مایه‌های آن احترام گذاشت.

سبحانی چهارمین نکته اصلی در اندیشه استاد علامه حکیمی را وارد کردن دین در صحنه زندگی خواند و گفت: تعبیر خود او در این رابطه دین برای انسان است که با تعبیر دین انسانی برخی روشنفکران تفاوت دارد و غیر از آن است. او به صراحت بیان می‌دارد که دین نه انسانی می‌شود و ساخت انسانی پیدا می‌کند و نه می‌توان آن را در ساحت انسانی فرو آورد. دین، آسمانی و مقدس است اما این دین برای انسان است و اگر نتواند کارکردهای انسانی داشته باشد از فایده‌اش بیرون رفته است. ‌

بنابر گزارش خبرنگار ایکنا،‌ در ادامه این مراسم حجت‌الاسلام و المسلمین محمدجواد حجتی کرمانی، اندیشمند و از پیشکسوتان انقلاب اسلامی، در سخنانی با اشاره به آشنایی دیرین و طولانی خود با مرحوم علامه حکیمی گفت: من شخصا فردی مانند ایشان را سراغ ندارم. اولین بار با ایشان در سال 1332 آشنا شدم و تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی از دور با آثارشان آشنا بودم و از نزدیک نیز چند صباحی خدمت ایشان بودم.

وی اظهار کرد: ایشان در ارتباط با مردم بیشتر برون‌گرا بود و غم او مردم بود و این در تمام صحبت‌هایش مشخص است. غم مضاف او که شاید در خود نهان کرده بود اما در جلسات می‌گفت و برای او یک عقده شده بود و تمام وجودش را رنج می‌داد این بود که چرا انقلاب ما با این خصومت‌ها، ولنگاری‌ها، نادانی‌ها و ندانم‌کاری‌ها به این روز افتاده است. او از این مسئله بسیار ناراحت بود که به خاطر سوء سیاست‌ها مردم در فقر به سر می‌برند.

حجتی کرمانی در پایان به بیان خاطره‌ای از مرحوم علامه حکیمی پرداخت و گفت: ایشان برای من تعریف می‌کرد که یک بار زیر پل سید خندان، پاکبانی را دیده بود که نان خشک در آب می‌زد تا بتواند آن را بخورد و بعد با حست و تأسف بسیار به من گفت آیا ما به خاطر این انقلاب کردیم.

در ادامه جلال رفیع، روزنامه‌نگار باسابقه و طنزپرداز، با اشاره به درخشش کم‌نظیر ادبی استاد علامه حکیمی به بیان خاطراتی از او پرداخت و گفت: نخستین بار قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به محضر ایشان رسیدم که دو کلاس در س شرح نهج‌البلاغه و شرح قصیده فرزدق را داشتند و ما در هر دو کلاس شرکت می‌کردیم.

وی ادامه داد: استاد به من فرمودند به دوستان دانشجو اطلاع بدهم که کلاس شرح نهج‌البلاغه از طرف جاسوسان ساواک مورد توجه و نظارت است و آنها به جای هجوم به این کلاس، بیشتر به کلاس شرح قصیده فرزدق بیایند چون ساواک تصور می‌کند در این کلاس فقط از گذشتگان دور سخن می‌گویم اما اتفاقا من حرف‌های اصلی را در آن کلاس می‌زنم.

رفیع در ادامه به خاطره‌ای از دوران پس از انقلاب اشاره کرد و گفت: سال 1359 بود؛ روزی به دفتر روزنامه کیهان برای ملاقات آقای خاتمی که تازه سرپرست روزنامه کیهان شده بود رفتم و وقتی وارد اتاق ایشان شدم دیدم استاد حکیمی هم در آنجا حضور دارند. بعد از احوالپرسی با آقای خاتمی به نزد آقای حکیمی رفتم و خاطرات همان کلاس‌های دانشگاه تهران را یادآوری کردم.

وی بیان کرد: به ایشان گفقتم استاد چرا نیستید؟ که ایشان پاسخ دادند شما درست می‌گویید ما نیستیم، ما نیست هستیم. من مجددا پاسخ دادم که نخیر؛ شما در چشم ظاهربین ما نیستید اما چه کسی ظاهرتر از شما. ایشان پاسخ دادند که انقلابی که ما مردم به پیروزی رساندیم میراث کهن تشیع خونین را همراه خودش داشت و ما باید صبح پیروزی انقلاب دو مرکز و جایگاه؛‌ شمال و جنوب تهران، را با خاک یکسان می‌کردیم. جنوب تهران مظهر و نماد فقر است که «کان الفقر ان یکون کفرا» و شمال تهران هم نماد اشرافیت تکاثری است که هر دو با اسلام در تعارض است.

رفیع اظهار کرد: در ادامه من پرسیدم آیا منظورتان بمباران شمال و جنوب تهران است که ایشان به مزاح فرمودند بعد درباره ابزار و وسیله این نابودی صحبت می‌کنیم. در واقع منظور ایشان این بود که جهت‌گیری ما باید به سمت نفی این دو ساحت می‌بود.

در ادامه این مراسم امیرمهدی حکیمی، برادرزاده استاد علامه حکیمی در سخنانی با بیان اینکه ایشان زندگی ساده و فقر خودخواسته‌ای داشتند، گفت: من از کودکی توفیق داشتم در خدمت ایشان باشم به ویژه از سال 1377 که ایشان به مشهد آمدند و ماندگار شدند این مؤانست بیشتر شد و پس از آن در تهران نیز چند سالی با ایشان زندگی کردم و این تا واپسین لحظات حیات علامه ادامه پیدا کرد.

وی ابراز کرد: ایشان واقعا اندیشه‌های خود را زیستند و خلاف آنچه گفتند و نوشتند، لحظه‌ای و آنی نزیستند به ویژه در حوزه عدالت.

حکیمی در ادامه به ذکر خاطره‌ای پرداخت و گفت: شبی خدمت ایشان رسیدم و دیدم در جایی که وضو می‌گیرند سطل آبی را کنار شیر آب گذاشتند و این چند روزی ذهنم را درگیر کرده بود. در آن سال مشهد خشکسالی بود و در همان روزها بچه‌های دبستانی راهپیمایی در خصوص صرفه‌جویی در آب برگزار کرده بودند و ایشان این خبر را شنیده بودند و لذا با این کار می‌خواستند از اسراف حتی یک قطره آب پرهیز کنند و این همان معنای زیست کردن اندیشه‌ها است.

حکیمی بیان کرد: خاطره دیگر از ایشان این است که تعریف کردند در بازار میوه و تره‌بار بودم و در زمانی که آنجا بودم یک خانم میانسال چادری آمد و یک طالبی برداشت و روی ترازو گذاشت و وقتی فروشنده قیمت آن را گفت این خانم به سرعت از میوه‌فروشی بیرون رفت و آن را نخرید و حتی فرصت و مجالی فراهم نشد که به فروشنده بگویم آن را پرداخت کنم و این مسئله من را به فکر فرو برد که حتما مهمانی داشته یا فرزندانش می‌آمدند و او نتوانسته یک طالبی بخرد و این باعث شده بود که ایشان طالبی نمی‌خوردند و می‌گفتند تا طالبی جلوی من می‌گذارند یاد آن خانم می‌افتم.

وی در پایان اظهار کرد:‌ در این سال‌های آخر که در بیمارستان در تهران بودند برخی دوستان می‌خواستند برای عیادت بیایند و ایشان ممانعت می‌کردند. نکته‌ای که به من گفتند این بود که اینها که به عیادت من می‌آیند، حقی بر گردن من پیدا می‌کنند. قبل‌تر من زمان و حالی داشتم و جبران می‌کردم اما الان حال جبران را ندارم و این حق گردن من می‌ماند و من در آخرت دستم تهی است و جبران این حق را نمی‌توانم بکنم و لذا اجازه ندادن برای عیادت از این باب است.

در پایان این مراسم از سه اثر «مؤسسه فرهنگی الحیات»؛ نرم افزار مجموعه آثار استاد علامه محمدرضا حکیمی، کتاب «حکیم جاودانه» و وب‌سایت تبیینی «الحیات» رونمایی شد.

انتهای پیام
captcha