کد خبر: 4131688
تاریخ انتشار : ۲۳ فروردين ۱۴۰۲ - ۰۰:۱۵
زیست اجتماعی علوی/ 7

امیرالمؤمنین(ع) در شهادت‌نامه‌ خود چه وصیتی کردند + فیلم

امیرمؤمنان در روز بیست و یکم ماه رمضان که روز شهادت ایشان بود، کاتبشان را دعوت کردند و وصیتنامه‌شان را گفتند و صراحتاً بیان کردند که این وصیت‌نامه را اول حسن(ع) و اگر نبود حسین(ع)، مأموریت اجرا دارد و بعد برای خاندانم و سپس همه انسان‌هایی است که این وصیتنامه به دستشان می‌رسد.

امیرمؤمنان(ع) در شهادتنامه‌اش چه وصیتی کرداصول حاکم بر زندگی امام علی(ع) در همه ابعاد و زمینه‌ها مبتنی بر قرآن و سنت پیامبر اکرم(ص) بوده است. در زمینه سیره اجتماعی و برخورد با جامعه نیز روابط آن حضرت براساس دستورات الهی و نبوی استوار بوده است که می‌تواند الگویی تمام عیار برای افراد محسوب شود.

خبرگزاری ایکنا از فرصت معنوی ماه رمضان استفاده کرده و با انتشار درس‌گفتار‌های زیست اجتماعی علوی با حضور بخشعلی قنبری، نهج‌البلاغه‌پژوه به بررسی اخلاق اجتماعی از دیدگاه نهج‌البلاغه پرداخته است تا در مسیر شیعه مولا بودن را بیش از پیش بیاموزیم.

در جلسه هفتم همزمان با سالروز شهادت امام علی(ع) موضوع «شهادتنامه» مورد بررسی قرار گرفته است که در ادامه با هم می‌خوانیم و می‌بینیم.

شهادت حضرت علی(ع) را خدمت شما عزیزان تسلیت عرض می‌کنم و به همین مناسبت خطبه ۱۴۹ نهج‌البلاغه را توضیح می‌دهم. در واقع این خطبه را می‌شود، شهادتنامه خواند.

تمام نکات نهج‌البلاغه شأن بیان دارند که من در رابطه با خطبه‌ها و حکمت‌ها شأن بیان و برای نامه‌ها شأن نگارش را بیان می‌کنم. البته ما همه این‌ها را به دست نیاورده‌ایم و اسناد برخی از آن‌ها حداقل اگر از بین نرفته باشد، در دسترس نیست.

خطبه ۱۴۹ نهج‌البلاغه، جزء آخرین خطبه نهج‌البلاغه است، البته آخرین بیان امام علی(ع) نیست. حضرت امیر وقتی ضربت بر سرشان خورد، «فزت و رب الکعبه» گفتند و فردای آن روز، بیستم ماه مبارک رمضان، این خطبه را برای خواص و بستگان خود ایراد کردند. در روز بیست و یکم ماه رمضان که روز شهادت ایشان است، کاتبشان را دعوت کردند و وصیتنامه‌شان را گفتند و کاتب نوشت و آنجا صراحتاً گفتند که این وصیت‌نامه را اول حسن(ع) و اگر نبود حسین(ع)، مأموریت اجرا دارد و بعد برای خاندانم و سپس همه انسان‌هایی است که این وصیتنامه به دستشان می‌رسد. حال نگاه کنید از همین حرکات و رفتار امام علی(ع) نمی‌توان درس گرفت؟

امیرمؤمنان با آن وضعیت جسمی وخیم، باز هم ما را از معرفت خودشان بی‌بهره نگذاشتند و شگفتا! ما بهترین ساعات زندگی خودمان را به بطالت می‌گذرانیم و هیچ، عین خیالمان هم نیست. آیا می‌شود پیرو علی، کتابخوان نباشد؟ علی(ع) می‌گوید؛ من عمر کوتاهی کردم، اما بسیار تاریخ خوانده‌ام و این نشان از ضرورت کتابخوانی است.

در این خطبه امیر مؤمنان علی(ع) در جمله نخستشان فرموده‌اند: أَیُّهَا النَّاسُ، کُلُّ امْرِئٍ لَاقٍ مَا یَفِرُّ مِنْهُ فِی فِرَارِهِ، الْأَجَلُ مَسَاقُ النَّفْسِ وَ الْهَرَبُ مِنْهُ مُوَافَاتُهُ. کَمْ أَطْرَدْتُ الْأَیَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَکْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ، فَأَبَى اللَّهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ، هَیْهَاتَ عِلْمٌ مَخْزُونٌ؛‌ ای مردم هر کس از مرگ بگریزد، به هنگام فرار آن را خواهد دید، اجل، سرآمد زندگى و فرار از مرگ، رسیدن به آن است. چه روزگارانى، در پى گشودن راز نهفته این مرگ بودم، اما خواست خدا بود که راز این مرگ پنهان بماند، شگفتا! دانش به مرگ سخت پنهان است.

وقتی به این خطبه دقت می‌کنید، انگار امام علی(ع) شعر می‌گوید. علی(ع) در ابتدا می‌گوید، شما نمی‌توانید از مرگ فرار کنید و اگر فرار کنید به آن خواهید رسید. نکته دوم این است که مرگ یکی از راز‌های حداقل پانزده گانه جهان بشریت است و ما هیچ نوع آگاهی از مرگ نداریم، چون وقتی می‌میریم دیگر زنده نیستیم و تنها کسانی از ماهیت مرگ آگاهی دارند که مرده‌اند؛ بنابراین یکی از شگفتی‌های عالم بشریت همین مرگ است. اما چرا امام علی(ع) اینجا از مرگ سخن می‌گوید؛ امام بیست و یکم ماه رمضان مجروح در خانه هست و وقتی وصیت می‌کند(یک بار وصیتش را نوشته و یک بار هم اینجا بیان می‌کند) می‌گوید؛ اَمّا وَصِیَّتى: فَاللّهُ لا تُشْرِکُوا بِالله وَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَلاتُضَیِّعُوا سُنَّتَهُ؛ من به شما دو وصیت دارم، اینکه شرک نورزید و سنت پیغمبر را تباه نکنید.،

وقتی امام می‌فرمایند: «فَاللّهُ لا تُشْرِکُوا بِالله» مگر قرار بود مسلمانان به خداوند شرک بورزند؛ که این جمله را می‌گوید؛ بنابراین معلوم می‌شود که در اینجا پیام دیگری وجود دارد. وگرنه امام علی(ع) می‌داند که مسلمانان به خداوند شرک نمی‌ورزند. این شرکی که علی(ع) بیان می‌کند و می‌گوید هرگز به خدا شرک نورزید، این شرک مساوی این نیست که بگوییم لَا إِلٰهَ إِلَّا ٱللَّٰهُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلٰهَ إِلَّا ٱللَّٰهُ؛ بنابراین معلوم می‌شود که فراتر از این است و آن هم «ریا» است.

 

وقتی امام علی(ع) بیان می‌کند که مردم، به خدا شرکت نورزید؛ یکی از مصداق‌های بارز شرک به خدا، ریاکاری است. چرا در جامعه ما چاپلوسی و ریاکاری رواج پیدا می‌کند، آیا این شرک نیست؟ لذا امیرمؤمنان به صراحت می‌گوید، اگر شما می‌خواهید افراد و مردمان شایسته مدینه فاضله علوی باشید، باید بستر و فرهنگ شرک به خدا که یکی از مصداق‌های آن ریاکاری است را از بین ببرید.

نگاه کنید، متأسفانه در جامعه ما ریاکاری و شرک رواج پیدا کرده است و به صراحت می‌گویم از چاپلوسی خوشمان می‌آید. به شما بزرگواران، توصیه می‌کنم خطبه ۲۱۶ نهج‌البلاغه را بخوانید که در یک جلسه خلاصه آن را خواهم گفت.

امام علی(ع) همچنین تأکید می‌کند که به سنت پیغمبر(ص) عمل کنید. پیغمبر ویژگی‌های بسیار زیادی داشت، اما یکی از آن‌ها جاذبه پیغمبر بود و در سنت پیغمبر، جاذبه داشتن یکی از کلیدواژه‌هاست. چرا ما امروز این اندازه دافعه داریم؟ چرا مذهبی‌های ما سنت پیغمبر را که سنت جذب است، رها می‌کنند؟ هر کسی نزد پیغمبر ما آمد، آغوشش را برای پذیرفتن باز کرد؛ و عارف اسلامی ما برای خانقاهش نوشته بود؛ هر کس که اینجا پا نهد، از نامش نپرسید و نانش دهید. زیرا آن کس که نزد خدا به جان بیارزد، نزد ابوالحسین حداقل به نان بیارزد. بعضی وقت‌ها ما نان می‌بریم و این سنت پیغمبر(ص) نیست.

کتاب‌های بسیاری درباره سنت پیغمبر(ص) نوشته‌اند و واقعاً جامعه اسلامی باید به سمت جامعه سنت نبوی حرکت کند که توصیه علی‌بن ابی‌طالب است. 

انتهای پیام
captcha