حجتالاسلام والمسلمين رضا عيسینيا، عضو هيئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در گفتوگو با خبرگزاری بينالمللی قرآن (ايكنا)، به بررسی تمدن از نگاه قرآن پرداخت و گفت: برای پیگيری اين بحث بايد چهار محور را دنبال كنيم. نكته اول اينكه چه تلقیهايی از تمدن وجود دارد. در اين رابطه دو تلقی از تمدن وجود دارد كه نخست عبارت است از فراتر رفتن ايدهها و شيوههای زندگی از مرزهای يك كشور، همانند افغانستان و آسيای مركزی كه در حوزه تمدنی ايران قرار میگيرند. تلقی دوم از تمدن مجموعه ای از فراگردهای اجتماعی است كه از گرد هم آمدن تودهای از مردم با ذهنيتها، شيوههای زندگی، اخلاقيات و هنرها پديد میآيد.
وی افزود: به عبارت ديگر، تمدن يك پديده تاريخی است كه در مرحلهای از تاريخ انسان ظهور پيدا میكند و در گذر زمان هم تحول پيدا میكند. معمولاً تمدن را در لغت به معنای شهرنشينی تعريف كردهاند و در اصطلاح، به نوعی از توسعه مادی و معنوی اطلاق میشود كه در جامعه ويژهای ظهور پيدا میكند. به عبارت دقيقتر، تمدن مجموعهای پيچيده از تحولات اجتماعی است كه هم قابل انتقال است و هم حاوی پديدههای مذهبی، اخلاقی، علمی، زيباشناختی و ... است كه چندين جامعه مرتبط به هم را تشكيل میدهد.
عضو هيئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ادامه داد: بحث بعدی در رابطه با تفاوت فرهنگ و تمدن است. يكی از تفاوتهای اصلی اين است كه فرهنگ، جنبههای معنوی زندگی انسان را در بر میگيرد و تمدن، جنبههای مادی را شامل میشود. گفته شده است كه فرهنگ در ماست و تمدن در ابزار ماست. اگر بخواهيم تفاوتهای ديگری را بيان كنيم، میتوان گفت تمام جوامع دارای فرهنگ هستند، ولی همه آنها دارای تمدن نيستند.
وی در ادامه در رابطه با ديگر تفاوتهايی كه در اين باره مطرح شده است، خاطرنشان كرد: برخی از صاحبنظران، هم در ايران و هم در غرب، فرهنگ و تمدن را معادل هم میدانند و فرهنگ را مبنای تمدن میدانند و تمايزی بين اين دوقائل نيستند. برخی معتقدند تمدن، مجموعه اندوختهها و ساختههای مادی و معنوی در طول تاريخ انسان است، ولی فرهنگ، مجموعه اندوختهها و ساختههای مادی و معنوی يك قوم يا نژاد خاص در طول تاريخ است.
عيسینيا اظهار كرد: سه ديدگاه مهم در بحثهای تمدنی مطرح شده است. يك ديدگاه، تمدن را شكلی از فرهنگ میداند كه در سه وجه قابل تشخيص است؛ نخست، نظريهای كه معتقد است فرهنگ و تمدن مترادف هم هستند، دوم نظريهای كه معتقد است تمدن همان فرهنگ است و سوم نظريه مبتنی بر تشابه فرهنگ و تمدن. ديدگاه دوم ديدگاهی است كه فرهنگ را به طور كلی جدا از تمدن و آن را خلاقيت انسانی میداند و به عبارتی تمدن خصلتی كلی و جهانی پيدا میكند كه متضمن شهرنشينی است. ديدگاه سوم اين است كه تمدن معنايی فراگيرتر دارد و چيزهای كلیتری را هم در بر میگيرد.
وی خاطرنشان كرد: نكته سوم اين است كه تمدن چيست و چه شاخصههايی را در بر میگيرد؟ و مشتمل بر بحث ترازهای تمدنی يا شاخصهای تمدن است. ترازهايی كه معمولاً برای تمدن ذكر میكنند، هشت مورد هستند كه يكی از آنها توجه به علم و فرهنگ است؛ يعنی اگر مردمانی دارای علم و فرهنگ باشند، صاحب تمدن تلقی میشوند. يكی ديگر از معيارها، بهسامانی است؛ يعنی اينكه مردمان زندگی خود را طوری سامان دهند كه مشكلات كمتری داشته باشند. يكی ديگر از معيارهای تمدن را قانون میدانند و آفرينندگی و خلاقيت، سازندگی، حكومت، آزادی و شهرنشينی از ديگر ويژگیهای مدنيت هستند.
اين استاد دانشگاه در ادامه گفت: اگر بخواهيم از زاويه ديگر به ترازهای تمدنی اشاره كنيم، برخی ديگر پنج عنصر را در اين زمينه مطرح میكنند كه يكی از اين موارد آبادی يا شهرنشينی است. دومين مورد چيرگی بر طبيعت است و سوم انباشت سرمايه يا اضافه توليد است. چهارم، برتری ارزشی يا به عبارت ديگر نهادهای عقيدتی يا نهادی كه در آن جامعه وجود دارند و پنجم، فنون كنترل يا همان نظم است.
عضو هيئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ادامه داد: نكته چهارم و آخر در رابطه با ويژگیهای تمدن، شواهدی از شاخصههای تمدن در تاريخ اسلام است. بنابراين اگر بخواهيم اين بحث را پیگيری كنيم كه در دوران طلايی تمدن مسلمانان يعنی قرنهای دوم تا چهارم كه البته بعضیها از آن تا دوران صفويه ياد میكنند، چه شواهدی برای تمدن مسلمانان وجود دارد، میتوانيم برای اثبات وجود چنين تمدنی چند شاخص را مطرح كنيم. شاخص اول برای اثبات اينكه مسلمانان دارای تمدن بودهاند، نگارش است. بنابراين اگرما يكی از شاخصهای اصلی تمدن را نگارش بدانيم، مسلمانان در زمينه اصل دانش، فراگيری، آموزش و بهكارگيری آن پيشرو بودهاند.
وی افزود: اگر علم و فرهنگ را يكی از ترازهای تمدن بدانيم، ما میدانيم كه شهرهای بزرگ اسلامی همانند مكه، مدينه، بغداد، نيشابور، ری، اندلس و بخارا در قرن اول هجری جلوهگاه فرهنگ و تمدن بودهاند. بنابراين مشاهده میكنيم كه مسلمانان در تمدنسازی نسبت به غرب سرآمد بودهاند. به طورمثال در سال 200 هجری قمری، 24هزار اهل دانش برای ثبت حديث در نزد امام رضا(ع) گرد آمدند. اين نشاندهنده شاخصه علم و فرهنگ است كه جزئی از اصول تمدن است و اين فضای آموزشی تمدن اسلامی دارای ويژگیهايی از جمله احترام به استاد، آزادی علم آموزی، خردگرايی و... بوده است.
عيسینيا همچنين در رابطه با ديگر شواهد وجود تمدن اسلامی، خاطرنشان كرد: شاهد دوم برای اثبات تمدن مسلمانان، بهسامانی است كه يكی از ويژگیهای تمدن است و ما مشاهده میكنيم كه زمانیكه در اروپا بهداشت امری ناپسند محسوب میشد، در شهرهای اسلامی هزاران گرمابه عمومی وجود داشته است و تفكر اسلامی همانند تفكر قرون وسطايی غرب نيست كه بحث رهبانيت را مطرح كند. شاهد سوم تدوين قانون و آيين زندگی اجتماعی است كه هم در قرآن و هم در تمدن اسلام میتوانيم شواهدی را در اين مورد بيان كنيم.
ادامه دارد...