به گزارش ایکنا از خراسان رضوی، مصطفی احمدیفر، عضو هیئت علمی جامعهالمصطفی(ص) العالمیه، طی یادداشتی که در اختیار ایکنا قرار داده، به تبیین اخلاق محوری در آموزههای سیاسی امام رضا(ع) پرداخته است.
بخش پنجم این یادداشت به شرح زیر است:
تردیدی نیست که به شمار انسانها، سلیقهها، خلق و خویها، و رفتارها و افکار متفاوت وجود دارد و اگر انسان بخواهد همه چون او بیاندیشند و همانند او رفتار کنند، امکان ندارد. از این رو اگر در برابر احوال گوناگون ناسازگاری کند، دچار رنجشهای فراوانی می گردد که گهگاه به افسردگی و بیماری روانی میانجامد. بدین سان اگر در جستجوی زندگی آرام و سالم است، باید همه را بپذیرد و با همه سازگاری داشته باشد. در مواردی که باید امر به معروف کند، یا دست گمراهی را بگیرد، نیز باید با مدارا و نرمش باشد، نه با پرخاشگری و خشم و کینه توزی.
سنت و روش امامان و اولیای خدا(ع) یعنی صبر در برابر دشواریها، خصلتی حیاتی است. صبر در برابر ناملایملات و یا صبر دستیابی به فضیلتها و کمالات. این هر دو صبر، عامل اصلی موفقیت است.
حضرت رضا(ع) در سخنی کوتاه ولی عمیق دوستی را نیمی از عقل و خردمندی میدانند. ایشان می فرمایند «التَّوَدُّدُ إِلَى النَّاسِ نِصْفُ الْعَقْل». در جایی دیگر به استناد به سخن رسول خدا(ص) می فرمایند «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) رَأْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الْإِيمَانِ بِاللَّهِ التَّوَدُّدُ إِلَى النَّاسِ وَ اصْطِنَاعُ الْخَيْرِ إِلَى كُلِّ بَرٍّ وَ فَاجِر؛ مهربانى كردن با مردم اولين فرمان عقل پس از ايمان است و همچنين نيكى و دوستى كردن با مردمان چه نيكشان و چه بدشان».
بنابراین انسان خردمند درک میکند که انسانهای دیگر، اعضای اجتماعی هستند که بستر زندگی و مایه امنیت روحی و سلامت تنی انسانند و هر کدام به گونهای و با حرفه و تخصص و کاری که دارند، بخشی از نیازهای جامعه و از آن جمله خود آن فرد را برآورده میسازند و همواره آدمی به فردی و یا افرادی از آنان نیاز دارد. این موضوعی است که عقل آن را مییابد.
نیز عقل درک میکند که بهره برداری از محصول سعی و کوشش دیگران در پرتو دوستی و محبت و مهرورزی و خوش برخوردی ممکن است؛ نه ستیزه گری و ناسازگاری و پرخاشگری.
دیگر اینکه عقل کشف میکند که همه افراد اگر شیوه دوستی در روابط اجتماعی را برگزینند، نتیجه این روش به خودشان باز می گردد؛ زیرا به هرکس دوستی کنند، او نیز دوستی خواهدکرد. در این صورت یک نهاد و اصل و هنجار و اخلاق اجتماعی پدید میآید.
میتوان فهمید که اساس آفرینش بر دوستی و محبت است و اصل زیربنایی پیامبران الهی گسترش دوستی و محبت در سراسر جامعه و میان همه انسانهاست. در برخی احادیث، محبت شمرده شده است«و هل الدّین الّا الحبّ...».
اکتفا به حداقل، در استفاده از مواهب دنيوی در دوران زمامداری
اولیای الهی برخلاف روش متداول زمامداران، در دوران حکمرانی و زمامداری در استفاده از مواهب دنيوی مانند غذا و لباس، خود را در مضيقه بيشتر قرار داده و بر نفس خويش سختگيری مضاعفي وارد میکردند.
حضرت رسول اکرم(ص)و اميرالمؤمنين علي(ع) با اين نگرش اخلاقی و با اين احتمال که شايد در قلمرو حکومتی وی و در شهرهای دور دست شخصی وجود داشته باشد که با شکم گرسنه سر بر بالين گذارد، با آنان در گرسنگي احتمالی همدردی میکرد.
حضرت علی (ع) در نامه به عثمان ابن حنيف فرمود «أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِك؛ پيشوای شما از مواهب دنيا به دو جامه کهنه و از طعام به دو قرص نان اکتفا نموده». سپس به وی يادآور شد «اگر میخواستم غذای خود را از عسل مصّفی و مغز گندم قرار دهم و جامههای خويش را از حرير و پارچههای گرانقيمت قرار دهم، برای من امکانپذير بود ولی دور باد که هوی و هوس بر من غلبه کند و من چنين روشی اختيار کنم و شايد در حجاز و يمامه کسی باشد که نان نداشته باشد و با شکم گرسنه سر بر زمين بگذارد. آيا من با شکم سير بخوابم و در اطراف من شکمهای گرسنه باشد و قناعت کنم به اين که مرا اميرمؤمنان گويند ولي در فقر با آنان مشارکت نکنم و به خوردن غذاهای لذيذ بپردازم».
براساس همين نگرش و جهتگيری اخلاقي، حضرت علي (ع) در فرمان حکومتی خويش به مالک متذکر میشود که دورترين مردم در قلمرو حکومت تو همان اندازه حق دارند که نزديکترين آنها.
در سیره امام رضا(ع) و در طول زندگی ایشان و به ویژه در دورانی که به عنوان ولیعهد مأمون و در واقع به عنوان دوم شخص مملکت از نظر سیاسی مطرح بودند، چنین ویژگی داشتند و تمام راویان که زندگی حضرت را گزارش کرده اند، این مطلب را به طور پررنگ بیان نموده اند. به عنوان نمونه «عَنْ أَبِي عَبَّادٍ قَالَ كَانَ جُلُوسُ الرِّضَا ع فِي الصَّيْفِ عَلَى حَصِيرٍ وَ فِي الشِّتَاءِ عَلَى مِسْحٍ وَ لُبْسُهُ الْغَلِيظَ مِنَ الثِّيَابِ حَتَّى إِذَا بَرَزَ لِلنَّاسِ تَزَيَّنَ لَهُم؛ أبى عباد روايت كرد و گفت در تابستان فرش حضرت رضا(ع) حصير و بوريا بود و روى آن می نشست و در زمستان روى نمد و پيراهنى زبر و خشن می پوشيد؛ مگر آنكه بخواهد پيش مردم آيد كه در آن وقت لباس سنگين و بهتر در بر مي نمود».
در این رفتار که بیانگر اندیشه و راه امام است، این نکته وجود دارد که آرایش و آراستگی ظاهر، نوعی تکلیف اجتماعی برای احترام به دیگران است لیکن زیست شخصی رهبران زهد پیشگی و دوری از خوش گذرانی و اشرافی گری است.
در روایت دیگری که از قول کنیز حضرت است که چنین آمده است «قَالَتْ فَحُمِلْنَا إِلَى الْمَأْمُونِ فَكُنَّا فِي دَارِهِ فِي جَنَّةٍ مِنَ الْأَكْلِ وَ الشُّرْبِ وَ الطِّيبِ وَ كَثْرَةِ الدَّنَانِيرِ فَوَهَبَنِي الْمَأْمُونُ لِلرِّضَا ع فَلَمَّا صِرْتُ فِي دَارِهِ فَقَدْتُ جَمِيعَ مَا كُنْتُ فِيهِ مِنَ النَّعِيمِ؛ ما را سواره به سوى مأمون بردند و ما در خانه مانند بهشت مأمون از خوردنى و آشاميدنى و بوى خوش و پول فراوان كاملا بهره مند بوديم و مأمون مرا به حضرت رضا (ع) بخشيد. وقتى به خانه آن بزرگوار رفتم همگى آن نعمتها را از دست دادم».
همسان زیستی با مردم از ویژگیهای حاکمان اسلامی
بنابراین همسان زیستی با مردم از ویژگیهای حاکمان اسلامی است و دارای آثار اجتماعی و سیاسی و تربیتی فراوانی است. این روش به سود طبقات فقیر تمام میشود و آنان را به حاکمیت نزدیک میسازد و راهی برای مبارزه با فقرخواهد بود. ره آورد مهم دیگر این روش ساده زیستی است که طبقات اشراف و سرمایه دار هنگامی که زندگی خاکی طبقه زمامدار را دیدند، به آنها نزدیک نمیشوند و از آنان دل میکنند. این سادگی موجب میگردد که همه مردم به حاکمان دسترسی داشته باشند و آنان پشت دیوار تشریفات و کاخ ها و دربان ها و... زندانی نگردند.
آخرت محوری، مبنای نگرش اخلاقی به سياست
در نظام اخلاقی اسلام غايت نهايي «آخرت» است. هدف تمام انديشهها و افعال باید كسب سعادت اخروی و نزديكی به خدا باشد. اولیای الهی و رهبران دینی در اين زمينه ذرهای كوتاه نمیآمدند و غايت اخروی افعال خود را هيچگاه از نظر دور نمیدارند. در عرصه سياسی نيز اخلاق و سياست آنها اخلاق و سياستی آخرت گراست.
امام علی(ع) دنيا را گذرگاهی بيش نمیداند؛ گذرگاهی كه اگر بيش از موقعيتش بدان پرداخته شود، موجب خسران است. ایشان می فرمایند «پس به تقوا و ترس از خدا، روى آوريد كه رشته آن استوار و دستگيره آن محكم و قلّه بلند آن پناهگاهى مطمئن است. قبل از فرارسيدن مرگ، خود را براى پيش آمدهاى آن آماده سازيد. پيش از آنكه مرگ شما را دريابد، آنچه لازمه ملاقات است، فراهم آوريد زيرا مرگ پايان زندگى است و هدف نهايى قيامت است. مرگ براى خردمندان پند و اندرز و براى جاهلان وسيله عبرت آموزى است. پيش از فرارسيدن مرگ از تنگى قبرها، شدّت غم و اندوه، ترس از قيامت، در هم ريختن استخوان ها، كر شدن گوش ها، تاريكى لحد، وحشت از آينده، غم و اندوه فراوان در تنگناى گور، پوشانده شدن آن با سنگ و خاك چه می دانيد».
براين اساس هر عملي كه دنيا، اهداف و منافع دنيوی را بر آخرت و سعادت اخروی انسان ترجيح دهد، مردود است. هيچ هدف عالي دنيوی باعث نمیشود تا انسان به آنچه موجب كيفر اخروی است، نزديك شود. اين ديدگاه در نگاه امام به سعادت تعبير می شود كه عنصر اصلی انديشه سياسی ايشان است. در نتيجه هر عملی كه به سعادت اخروی انسان منجر شود، پسنديده و هر عملی كه به زيان اخروی اش انجامد، ناپسند است.
اين مسأله در تمام حوزههای زندگی سياسی، اجتماعی و فردی انسان حاكم است. پس نمیتوان در سياست براساس مشی غير اخلاقی عمل كرد زيرا موجب كيفر اخروی میشود.
البته تأكيد بر اين مسأله به معنای بی توجهی به دنيا نيست. از ديد اهل بیت(ع) غايت زندگی، سعادت اخروی است و اعمال دنيوی تا جايی ارزشمندند كه بتوانند انسان را بدين هدف رهنمون شوند و چنان كه بين منافع دنيوی و غايت اصلی، تعارض ايجاد شود، بی ترديد قرب الهی بر منافع دنيوی ترجيح دارد.
بنابراین همين برداشت موجب شده تا در نهج البلاغه مطالبی با ظاهری متعارض، درباره دنيا به چشم بخورد. در واقع غفلت از اين نوع نگاه امام علی(ع) به دنيا و آخرت سبب متعارض ديدن سخنان ايشان میشود. ديدگاه حضرت علي(ع) درباره دنيا در اين عبارت نهفته است كه میفرمايد «إِنَّ الدُّنْيَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَه؛ اين دنيا جايگاه صدقی است برای كسی كه واقعيت آن را دريابد».
به هر حال آنچه می توان از نهج البلاغه و فرمایشات معصومین(ع) استنباط كرد، اين است كه منظورشان كم ارزش جلوه دادن دنيا نيست، بلكه هدف تنظيم رابطه خويش با دنيا است. در اين رابطه «آخرت» غايت است و «دنيا» وسيله؛ اين وسيله تا زمانی كه در خدمت غايت نهايی باشد، بسيار ارزشمند است به گونه ای كه آن را دار صدق میخواند.
امروزه نيز بسياری از انديشه ورزان بر اين امر تاكيد دارند كه ايجاد پيوند ميان اخلاق و سياست يا تحكيم آن، چه در حوزه نظر و چه در حوزه عمل، نه يك ضرورت ملی و محلی كه ضرورت راهبردی و حياتی برای نجات انسان و جامعه انسانی است. اين ضرورت نيز بيش از هر جا، بايد در حوزه عمل، عملياتی و محقق شود.
بدين ترتيب، نقش اخلاق را در زندگي فردی و گروهی انسانها نمیتوان ناديده گرفت و شكی نيست كه هيچكس نمیتواند بدون پيروی از قواعد اخلاقی به حيات خويش تداوم بخشد. در اسلام، اخلاق بدون ايمان به خدا و وحي ناقص است زيرا تمام فضيلتها و كمالات بشری در فراسوی انگيزههای سودمندی و خويشتن خواهی مطرح است و مبتنی بر رابطه معنوی و رضايت پروردگار است.
بنابراين ملاك تميز فعل اخلاقی از غير آن، تقرب به خداست و آن چيزي نيست جز دوری از هر گونه گفتار، كردار و پندار كه موجب خشم خدا گردد. از نظر اسلام خداوند هم مبنا و هم غايت فضايل اخلاقی است، و اساسا «قدرت» متعلق به اوست «إنَّ القُوّةَ لِلهِ جَميعًا» و همه مفاهيم عمده حيات سياسی اجتماعی انسان همچون حق، عدالت، صلح، همزيستی، تقوی، معنويت، راستی، درستی و… در مسير او معنی پيدا میكند و سياست وسيلهای برای اجرای اصول و قواعد اخلاقی است.
انتهای پیام