
سرویس معارف خبرگزاری ایکنا، در هفته گذشته مطالب متنوعی منتشر کرده است که در ادامه مهمترین آنها را مرور میکنیم.
حجتالاسلام محمدهادی فاضل:
زمینه پذیرش تقلید از بانوان در طیف سنتی حوزه وجود ندارد
بحث جدیدی در جامعه با عنوان مرجعیت زنان به دنبال تذکر مقام معظم رهبری مطرح شده است؛ البته ابراز این دغدغه از طرف ایشان جدید نیست ولی تاکنون به این وضوح مطرح نفرموده بودند؛ ایشان حد اعلای نظر خودشان را مبنی بر جواز تقلید و حتی لزوم تقلید در مسائل خاص بیان کردند. این پرسش مطرح است که چه اتفاقی افتاده است که ایشان بر آن تاکید دارند.
این بحث از یک جهت فقهی است که آیا در فقه چنین مجوزی وجود دارد که زنان بتوانند مرجع تقلید شوند به نحوی که همه افراد و یا دست کم فقط بانوان بتوانند از آنان تقلید کنند و اگر اصل این کار جایز است تا چه حد و در چه مسائلی و برای چه کسانی و آیا آقایان هم میتوانند تقلید کنند؟ صفر تا صد این مسئله فقهی است و اگر نگوییم از ابتدای تدوین علم فقه این مسئله، موضوع مطرحی بوده است ولی حداقل از قرنهای میانی به تدریج به آن پرداخته شده است و فقها در بیان شرایط مرجع تقلید به شرط رجولیت پرداخته و بر آن تاکید کردهاند و دلایلی برای آن آوردهاند و البته نقدهایی هم مطرح شده است.
بحث فقهی از دو جنبه باید مورد توجه قرار گیرد؛ اول اینکه آیا دلیلی برای جواز تقلید از بانوان داریم؟ زیرا تقلید امری تعبدی است و هر چه مرجع تقلید گفت مقلد باید بدون چون و چرا و طلب استدلال آن را بپذیرد مانند تبعیتی که از کارشناسان مختلف در امور ساختمانی و پزشکی و ... داریم؛ اگر مثلا پزشکی بگوید شما به معالجه و جراحی نیاز داری وگرنه جان تو به خطر میافتد معمولا دلیلی نمیطلبیم.
محمدسعید عبداللهی:
در سالیان اخیر بنده ارتباط با طلابی داشتهام که از سیکل وارد حوزه میشوند و در بین آنان این آسیب را میبینم و آن اینکه در مسیر سنت حوزوی به مطالعه فلسفه تحلیلی میپردازند و دل در گرو آن انداخته و عاشق برخی رویکردهای فلسفی غربی میشوند. یکی از فلاسفهای که به آن اشتیاق دارند ویتگنشتاین است و بنده متعجب میشوم چرا اینقدر خودباختگی نسبت به سنت خودمان وجود دارد. وقتی از آنان جویا شویم، دلیل مهمشان این است که استادان حوزه ناجوانمردانه آرای فلاسفه غربی را نقد میکنند.

جلساتی مانند این جلسات میتواند در تغییر نگاه آنان مؤثر باشد؛ مثلا آقا ضیاء عراقی سالیان پیش مباحثی را بحث کرده است که در آرای فلاسفه غربی مانند الزامات اخلاقی وجود دارد و یا فلاسفه دیگری چون علامه طباطبایی و ... از زمان دکارت به بعد یکی از دل مشغولیهای دکارت همواره نظریه معرفت بوده است یعنی پاسخ به تردیدهای شکاکانه در باب توجیه باورها؛ او در کتاب شک و یقین به نقد شکاکیت دکارتی میپردازد ولی او معتقد است که باید رویه شکاک را هدف قرار دهیم نه دیدگاههای شکاکانه را.
او شک را مستلزم دلایل و مبانی میداند؛ او معتقد است شک به مبنا نیاز دارد؛ او در این کتاب گفته است ما براساس دلایل مشخصی شک میکنیم و نه از روی گزافه؛ او میگوید چگونه شک به بازی روانی ما راه مییابد. او از بازی زبانی بهره برده و میگوید بازی زبانی نه تنها به فعالیت فردی بلکه جامعه هم توجه دارد و میتواند علم و دین و مسائل نظامی را در بربگیرد.
حجتالاسلام محمد شیروانی:
کلام، فلسفه و عرفان هرکدام یک متد و روش مختص به خود را دارد. داعیه کلام این است که میخواهد از مدعیات دینی دفاع کند، گاهی در این دفاع از نقل، گاهی عقل و گاهی هم از شهود کمک میگیرد ولی هیچ وقت بدون سوگیری مدعیات متن وحیانی را مورد دقت قرار نمیدهد بلکه قائل است که هرآنچه که در متن وحیانی آمده است قطعاً درست است حالا گاهی تجربه یا شهود میخواهد آن را رد کند، مشکلی نیست رد کند. محوریت برای کلام، متن قرآنی است و برای تائید مدعیات الهیاتی گاهی برونمتنی و گاهی هم درونمتنی حرکت میکند یعنی گاهی اوقات از قرآن و گاهی از روایت و عقل استفاده میکند.
فلسفه راستین و بدون پیشفرض در حوزه خردگرایی محض است که مسائل را مورد واکاوی قرار میدهد و کاری هم به نتیجه آن و موضعگیری مکاتب و افراد پیشین ندارد و در مورد حقیقت علم جستوجو میکند و هر آوردهای را که داشته باشد به عرضه میآورد بدون اینکه بخواهد به تبعات آن فکر کند. نباید با فلسفه در مورد تبعات و نگاه ارزشی و فضیلتگرایانه و نتایج گفتوگو کرد بلکه فلسفه تتبع میکند، با ادله کلنجار میرود و محصول کار خود را به بازار عرضه میکند.
عرفان میگوید که من با نگاه فضای ریاضتگونهای که در یک خلوت و عزلت حاصل میشود و واسطهها برچیده میشود و فرد به حاق و لبولباب هستی دسترسی پیدا میکند و تجربههای شخصی برای فرد حاصل میشود کار دارم. اگر شما بگویید که این تجربه شخصی شما را عقل، عرف و تجربه تائید نمیکند؛ عرفان میگوید من کاری با آنها ندارم و به قول حافظ «عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی/ عشق داند که در این دایره سرگردانند». ادعای بعضی از علمای الهیاتی چه در مسیحیت و اسلام این است که بین عرفان، قرآن و برهان یگانگی برقرار است؛ کما اینکه علامه حسنزاده آملی این را در کتب خود نوشتهاند.
محمدجواد فلاح:
نهاد روحانیت در زمینه پوشش و سبک آن با چالشهای بنیادینی روبهرو است که نیازمند بررسی عمیق و راهکارهای جامع است. جامعه روحانیت با سه الگوی اصلی در مورد سبک پوشش مواجه است که نخستین گروه شامل طلابی است که به پوشیدن لباس روحانیت کاملاً متعهد هستند و بر این باورند که عدم استفاده از این لباس نشانهای از بیاحترامی به این جایگاه است، ضمن اینکه این دسته حساسیت ویژهای به حفظ این پوشش دارند. گروه دوم شامل طلابی میشود که سبک پوشش آنها را میتوان «دو زیستی» توصیف کرد که این افراد تنها در شرایط خاص، رویدادهای ویژه یا برحسب ضرورت از لباس روحانیت استفاده میکنند.
نهاد روحانیت و حوزههای علمیه باید در برخورد با این سه رویکرد تصمیمگیری کرده و سیاستهای روشنی را تعیین کنند، هرچند ضوابطی در این زمینه تدوین شده است، اما این قوانین نیازمند اصلاح و تکمیل هستند. بخشی از طلاب عقیده دارند که نپوشیدن لباس روحانیت برای حفظ شأن و جایگاه آن در همه موقعیتها ضروری است، چرا که ممکن است همیشه امکان رعایت کامل حرمت این لباس وجود نداشته باشد. با این حال، این تصمیم ممکن است آنها را با محدودیتها یا انزوای اجتماعی روبهرو کند.
سیدرضا قائمی رزکناری:
برخی میگویند شیعه در غیر سرزمین حجاز یعنی بینالنهرین ایجاد شده است به این دلیل شیعه تحت تأثیر مکاتب فکری زمان خود بوده است؛ این مکاتب به مکاتب گنوسی معرف هستند و تاثیر خود را بر اسلام گذاشت و از طرف ایرانیها و یمنیها سبب پیدایش شیعه شد. شیعه براساس نگاه آنها، خوانشی گنوسی از اسلام است و برای اثبات این ادعا سراغ آموزههای تشیع رفتند و سعی کردند ارتباطاتی بین آموزههای شیعه و تفکرات گنوسی قبل از آن مطرح کنند.
تفکر گنوسی، تفکری باطنگراست و همه شاخصههای درونگرایی را در خود دارد؛ تفکر گنوسی به صورت مشخص در حوزه خداشناسی تفکری دوگانهپرستی دارد و معتقد است دنیا مخلوطی از خیر و شر و محلی برای پاک کردن انسان است و اینکه انسان خود را از حصار تن رها کند و نجات برای این جزء الهی یعنی روح محقق شود و به عالم برین و ارواح و نور برگردد.
این نجات با معرفت و شناخت تحقق پیدا میکند زیرا واژه گنوس هم از واژه معرفت است؛ معرفت هم از طریق ریاضت و اشراف بر مسائل الهی حاصل میشود نه صرف خواندن و تحصیل کردن بلکه انسان با راهنمایی یک انسان کامل تحت اشراف او به نجات و فرجام نیک برسد.
آیتالله ابوالقاسم علیدوست:
در مورد ثمرات وجود امام زمان(عج) از دوران غیبت از گذشته بحث و سؤال بوده است؛ در برخی تعابیر دینی آمده است که امام مانند خورشید پشت ابر در دوران غیبت است؛ گاهی خورشید وسط آسمان و روز آفتابی است و همه از گرما و نورش بهرهمند میشوند ولی خورشید کارکرد خودش را دارد و زمین نور و حرارت را دریافت میکند. باور شیعی این است که امام(ع) واسطه فیض است و اگر کسی در این باور، خدشه دارد باید ابتدا این بحث برای او جا بیفتد و اگر کسی در اصل امامت شک داشته باشد بحث را باید به آنجا ببریم و در مورد اصل امامت با او گفتوگو کنیم.

برخی اهل تسنن بر این باور هستند که حضرت ولیعصر(عج) به دنیا نیامده است گرچه برخی از متفکران منصف آنان، مانند شیعه میگویند امام متولد شدهاند. به هر حال باید این بحث را در باور شیعی تحلیل کنیم لذا امام واسطه فیض و موجب نورانیت و حرارت زمین و زمینیان است و به تعبیر دیگر امام زمان(عج) امام غایب و غایب غیرناظر و غیرمثمر نیست بلکه امام در نظر شیعه، غائب قائم است و ما باید بیش از لفظ غائب از قائم استفاده کنیم. به همین دلیل برخی لیاقت دارند امام را درک میکنند؛ هرچند کسانی که این فیض را دارند بر زبان نمیآورند و بازگو نمیکنند و به کسانی که میگویند باید جدا شک کنیم.
امام، واسطه فیض هستند و نظارت میکنند و هدایت دارند؛ امام براساس برخی روایات، نامه اعمال شیعیان را میبینند و گاهی خوشحال و گاهی ناراحت میشوند؛ شاید خیلی اوقات دعا کنند و حاضرند استثنائا افرادی را که لایق طرد و لعن هستند از طرف ایشان مورد لعن قرار بگیرند گرچه این مسئله بسیار استثناست. به هر صورت ثمرات امام قائم مانند امام حاضر است و وجود دارد.
حجتالاسلام محسنی اژهای:
امروز روش، شیوه و محتوای مورد استفاده دشمنان در مقابله با نظام اسلامی تغییر کرده است. زمانی گفته میشد که به خاطر توسعه ارتباطات و اطلاعات و فضای مجازی، دنیا به مثابه یک دهکده شده است ولی امروز میگویند مانند کلبه جهانی و حتی کوچکتر شده است؛ اگر ما بخواهیم منتظر حضرت باشیم باید در این تراز تحلیل کنیم و بدانیم در شرایطی که خیلی از چیزها ناممکن بود انقلاب با رهبری امام خمینی(ره) این ناممکنها را ممکن کرد و «ما میتوانیم» یعنی شعار امامین انقلاب را به منصه ظهور رساند.
وقتی امام خمینی(ره) فرمودند ما میتوانیم برای دوست و دشمن باورکردنی نبود جز در بین کسانی که ایمان واقعی به قرآن و وعدههای الهی داشتند و دیدیم خیلی از مسائل محقق شد؛ مقام معظم رهبری میفرمایند ما اگر اخلاص، وحدت، روحیه جهادی، توسعه علم، پیشبینی آینده و توکل بر خدا را افزایش دهیم در همین راستا است و ثمرات آن را دیده و خواهیم دید؛ امروز تجربه سنگینی جلوی چشم ماست.
ما حوادث دشواری را پشت سر گذاشتهایم؛ اگر حادثهای مانند آنچه برای رئیس جمهور محبوب ما، آیتالله رئیسی رخ داد در یک کشوری که در تحریم و فشار اقتصادی و ... نبود رخ میداد میتوانست مشکلات فراوانی ایجاد کند ولی این حادثه با شهادت آیتالله رئیسی رخ داد و انتخابات ریاست جمهوری یکسال زودتر از موعد مقرر برگزار شد در حالی که مجلس جدید هم هنوز به درستی شکل نگرفته بود اما باز هم به خوبی همه چیز تمام شد.
حجتالاسلام یحیی جهانگیری:
به نظر بنده اگر لیله القدر تفسیر مفهومی شود سبک زندگی تولید خواهد کرد؛ اگر همین حامل بودن را بفهمیم دیگر اینطور نیست که کسی در طول یک سال مرتکب هر خلافی شود و ناگهان در این شب دنیای او عوض شود؛ تاکید ایشان همچنین بر این است که در این سوره لیله به کار رفته است نه لیل، یعنی مؤنث است و وقتی مؤنث است زمان ندارد لذا شب قدر، زمان و تایم نیست؛ آیتالله جوادی آملی فقط به سؤالات پاسخ نداده است بلکه از مبنا مسائل را حل کرده است و مبانی نظری هم به مرور زمان تاثیرات خود را باقی خواهد گذاشت و وقتی به گفتمان تبدیل شد این تاثیر را شاهد خواهیم بود.

اکنون در بحث یوم و لیل(شب و روز) هم ایشان طوفانی در تفسیر به پا کرده است؛ وقتی ایشان به بحث یوم میرسد، تفسیری جذاب ارائه میدهد؛ این بحث الهیاتی در مورد روز قیام وجود دارد که انسان در آن دنیا تا چه زمانی خواهد بود؛ اصلا بحث خلود خود معرکه آراء است؛ ایشان میفرماید یوم القیامه به معنای روز و تعبیر انگلیسی آن day نیست؛ زیرا در آن روز ماه و خورشید و زمین بهم خورده است لذا منظومه شمسی وجود ندارد که بخواهد وقت و روز تولید کند؛ يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ ۖ وَبَرَزُوا لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ. پس تعبیر قرآن از روز قیامت معنای دیگری دارد.
حجتالاسلام رضا مختاری:
سادات در تاریخ و فرهنگ اسلامی جایگاه ویژهای دارند و پژوهش در زمینه انساب آنها نهتنها یک وظیفه علمی، بلکه یک مسئولیت اجتماعی و دینی است ضمن اینکه این پژوهشها میتوانند به حفظ هویت فرهنگی و مذهبی جامعه کمک کنند و از فراموشی نسلهای سادات جلوگیری کنند. در متون دینی و تاریخی بهوضوح آمده است که خداوند برخی را مأمور کرده تا به تحقیق و پژوهش در مورد سادات بپردازند که این امر نشاندهنده اهمیت ویژهای است که دین اسلام به نسلهای سادات میدهد.
سادات بهعنوان الگوهای اخلاقی و دینی در جامعه شناخته میشوند و پژوهش در مورد آنها میتواند به تبیین ارزشها و آموزههای اسلامی کمک کند و همچنین آرزوی بسیاری از مردم برای نسبت به سادات بودن، نشاندهنده احترام و ارادت عمیق به این نسل است.
از شخصیتهای بارز که در علم انساب پژوهشها و فعالیتهای علمی و ریشهای داشتهاند میتوان به آیتالله مرعشی نجفی اشاره کرد که با کوششهای خود در حفظ نسخههای خطی و نشر کتب انساب، به ترویج این علم پرداخته است. آیتالله مرعشی نجفی با تلاشهای خود نهتنها به حفظ تاریخ و فرهنگ سادات کمک کرده، بلکه به پژوهشگران و علاقهمندان این حوزه نیز منابع ارزشمندی ارائه داده است.
حجتالاسلام امیر مهاجرمیلانی:
ما چند مکتب تفسیری در فقه داریم؛ ظاهرگرایی، نصگرایی، نو نصگرایی، هدفگرایی یا مقاصدی و مکتب عملگرایی انواع روش تفسیری در فقه است و مرحوم امام به نصگرایی تعلق دارند؛ یعنی مکتب ایشان، مکتبی است که صاحب جواهر و علامه حلی هم آن را نمایندگی میکنند، برخلاف مکتب آیتالله خویی.

چند المان فقهی در مکتب تفسیری فقهی امام وجود دارد؛ اولین ویژگی محوریت معنای عرفی است؛ دوم تمایل به تفسیر تاریخی، سوم عدم توجه به پیامدهای تفسیر و ویژگی آخر نوعی هدفگرایی. ایشان تأکید ویژه بر معنای عرفی دارند برخلاف آیتالله خویی که در معنای روایات به معنای تحتاللفظی توجه دارند مثلاً در تفسیر روایت «اجرای حد نیست مگر به وسیله شمشیر»؛ فقیهی مانند آیتالله خویی فرموده است که قصاص فقط با شمشیر ممکن است نه اعدام و رگبار و ... ولی امام خمینی(ره)، شمشیر را دارای موضوعیت نمیدانند بلکه از لحاظ عرفی اعدام و ... هم قابل پذیرش است بنابراین امام به جای تأکید بر معنای لفظی در تفسیر روایات فقهی بر معای عرفی تأکید دارند و این موضوع در سرتاسر تفسیر امام دیده میشود.
ویژگی دوم مکتب تفسیری ایشان تمایل به تفسیر تاریخی بود. برخی فقها که در ادبیات عمومی ما آنان را روشنفکر و تحولخواه و نواندیش میدانیم تمایل ویژه به تفسیر تاریخی دارند یعنی فقیه هنگام تفسیر متن شرایط و اوصافی را از عصر صدور و زمان صادرشدن روایت توصیف میکند و بعد علقه شدیدی بین متن و آن بافت ایجاد میکند و اجازه نمیدهد متن از آن زمان به عصر ما بیاید؛ مثلاً در مورد روایت ضمان عاقله داریم که اگر شخصی مرتکب قتل خطئی شود عاقله آن شخص باید دیه فرد را بپردازند و به شرایط کنونی توجهی نمیکنند و همین کار را هم با روایت دیه و حبس المراه و ... انجام میدهند و هیچ مقتضی برای این روایات نمیدانند.
حجتالاسلام حسن طارمی راد:
در حدیثی بر اساس کتاب احتجاج طبرسی از امام هادی(ع) وارد شده است که اگر در دوره غیبت علمایی نبودند که مردم را به سمت امام زمان(عج) هدایت کنند، مردم نمیتوانستند از ایادی و تورهای پلید شیطانی رهایی یابند و این علما هستند که زمام قلب مردم را نگه میدارند چنانچه سکاندار کشتی، کشتی را به مسیر درست هدایت میکند.

در کتاب العلم اصول کافی و کتاب العلم بحارالانوار عنوانی با نام ثواب و هدایت داریم که به این مسئله پرداخته است که چرا علم دین ارزشمند است؛ موضوع این روایات علم دینی است و این مسئله به خصوص در مواردی که انسانها به راهنمای الهی دسترسی ندارند اهمیت دارد.
موضوع دین هموار ساختن راه کمال انسان است؛ طی کردن مسیر کمال، نیازمند علم است و آگاهی سنگبنای کمال برای انسان است؛ انسانی که به کمال میاندیشد دنبال آگاهی است وگرنه رفتار کورکورانه خواهد داشت. علما همواره در طول تاریخ اسلام، دنبال امکان زیست مبتنی بر علم و آگاهی بودهاند؛ ابلیس هم از کارهای غیراخلاقی به عنوان وسیله استفاده میکند تا انسانها از مدار تعالی و کمال فاصله بگیرند.
محسن اسماعیلی:
ظهور یک منجی و موعود نهایی صرفاً یک اعتقاد کلامی نیست بلکه یک آرمان مشترک بشری است و صرفاً به شیعیان یا حتی مسلمانان مربوط نمیشود بلکه اصولاً فلسفه تاریخ ایجاب میکند که مفهومی به نام انتظار وجود داشته باشد. مرحوم شهید مطهری هم به این نکته توجه خوبی داشتند و در چند کتاب خود توضیح دادند که شیرین بودن زندگی و امید بخش بودن جهان هستی منوط به این است که این امید مشترک میان افراد بشر محفوظ باقی باشد و همه احساس کنند که پایان این شبهای سیه سپید است؛ «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا» و اگر چنین فرجی وجود نداشته باشد بشر مأیوس میشود و زندگی برای او تلخ میشود؛ بنابراین انتظار امر مقدسی است که میان همه افراد بشر مشترک است و به زندگی آنها معنا میدهد.
به همان اندازه که انتظار مقدس است بنابراین خیانت و سوءاستفاده به این مفهوم، زشت و زننده است. کسانی که از مفهوم انتظار، علائم ظهور سوءاستفاده میکنند و مدعیان دروغین مهدی افرادی هستند در روایات با لحن تندی با آنها برخورد شده است زیرا آنها زندگی بشر را از مفهوم تهی میکنند و امید را میگیرند.
انتهای پیام