به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، نشست «آسیبشناسی مطالعات تاریخی در رشته علوم قرآن و حدیث» عصر دیروز، دوشنبه 17 شهریورماه با سخنرانی محمدحسن احمدی، استادیار دانشگاه تهران در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
بنا بر این گزارش، احمدی با اشاره به ضرورت تأمل در ماهیت رشته علوم قرآن و حدیث و فلسفه و روشهایی که در این رشته به کار گرفته میشود، این رشته را رشتهای دانست که در گفتمان تحول علوم انسانی مورد توجه جدی است.
دو حوزه حضور تاریخ در رشته علوم قرآن و حدیث
وی در مورد جایگاه تاریخ در رشته علوم قرآن و حدیث، با اشاره به مطرح بودن تاریخ در دو حوزه این رشته، گفت: یک حوزه شامل تاریخ قرآن، تاریخ حدیث و تاریخ تفسیر میشود که بخش عمده و مهمی از این رشته را همین درسها تشکیل میدهد و رشته علوم قرآن در بدو تأسیس خود در حوزه بومی ما با یک رویکرد و ماهیت تاریخی و متأثر از همین مباحث شکل گرفته است.
احمدی از آیات تاریخی قرآن و تفسیر این آیات به عنوان حوزه دیگری که تاریخ در آن ایفای نقش میکند، یاد کرد و گفت: ما میتوانیم بیش از دو سوم آیات قرآن را آیات تاریخی تلقی کنیم. در عین این که با این حجم قابل توجه از آیات تاریخی مواجه هستیم، اما میبینیم که روش و ساز و کار تفسیر این آیات اساساً منقح نشده است. آیات فقهی شاید کمتر از یک ششم آیات قرآن هستند اما حجم قابل توجهی از میراث اسلامی به آیات فقهی و تفسیر این آیات اختصاص یافته است. این نشان دهنده ضرورت باز کردن بابی و روشی برای تفسیر آیات تاریخی است که متأسفانه در این رشته مغفول است.
وی افزود: بحث تاریخگذاری قرآن و تاریخمندی فهم قرآن و مباحث هرمنوتیک را هم میتوانیم در همین حوزه جای بدهیم.
روشمند نبودن مباحث تاریخی در رشته علوم قرآن
احمدی منظور از تاریخ در رشته علوم قرآن و حدیث را تاریخ به معنای معرفت درجه اول دانست و در مورد ضرورت این موضوع بیان کرد: مهمترین ضرورتی که باعث شکل گرفتن این بحث بوده است درک کامل عدم روشمندی در مباحث تاریخی رشته علوم قرآن و حدیث است. به وضوح میتوان لجام گسیختگی و بی روشی و بی ضابطگی را در استدلال های تاریخی در این رشته حس کرد.
ما به نحوی روشمند با آثار خاورشناسان مواجه نمیشویم
وی در مورد آسیبپذیری حوزه اول در مباحث تاریخی رشته علوم قرآن گفت: علت این آسیبپذیری این است که مباحث تاریخی در این حوزه عمدتاً خاستگاه خاورشناسانه دارد و هنوز بعد از دهها سال ابتکار عمل را ما در دست نگرفتهایم و این به خاطر عدم اتخاذ روش درست در مواجهه با آثار خاورشناسان است. هنوز پایاننامهها و رسالهها در نقد این آثار نوشته میشود اما این اشکال وجود دارد که ما با روش با این آثار مواجه نمیشویم. نقد ما نسبت به آن ها باید بر اساس یک روش باشد و بعد از این باشد که ما یک روش تولید کرده باشیم.
این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران مشکل در مورد تفسیر آیات تاریخی را نیز عدم روشمندی دانست و گفت: این مسئله بیشتر به نگاهی که اندیشمندان ما به تاریخ داشتهاند برمیگردد و این که تاریخ در طبقهبندی علوم چندان جایگاه و ارزشی نداشته و نحوه تعامل با تاریخ مشخص روشن نبوده است.
ضرورت بازبینی روشمندی رشته علوم قرآن و حدیث
وی کل رشته علوم قرآن را به لحاظ روشمندی نیازمند بازبینی دانست و در ادامه به آسیبشناسی روششناسی تاریخی در کلیت روششناسی رشته علوم قرآن پرداخت.
اخباریگری؛ آسیب اصلی در مطالعات تاریخی رشته علوم قرآن و حدیث
احمدی شالوده این آسیبها را دچار بودن به نوعی اخباریگری در مطالعات تاریخی دانست و بیان کرد: این یک اخباریگری تازه است که میتوان از آن به عنوان اخباریگری تاریخی یاد کرد و این اخباریگری تاریخی شالوده آسیب حاکم بر روششناسی تاریخی در مطالعات علوم قرآن و حدیث است.
8 آسیب در روششناسی تاریخی مطالعات علوم قرآن و حدیث
وی این آسیب اصلی را منشأ هشت آسیب دیگر دانست و از نگاه خطی به تاریخ، تمرکز بر روابط حضور، رویکرد تحلیلی کمی، تمرکز بر سطح اول استدلال، نگاه غیرساختاری به حدیث، استصحاب قهقرایی، تعمیم و مسئلهسازی به عنوان این هشت آسیب یاد کرد.
آسیب اول/ ضرورت پرهیز از نگاه خطی به تاریخ در مطالعات قرآنی و حدیثی
احمدی در مورد آسیب اول با بیان این مطلب که نگاه ما به تاریخ عمدتاً یک نگاه خطی است، اظهار کرد: ما متأسفانه وقتی که در وادی تاریخ، بیشتر تاریخ حدیث، تحقیق میکنیم همه تاریخ حدیث را فقط با یک متغیر میسنجیم و برای مثال کل تاریخ حدیث را با نگاه شیعه بررسی میکنیم و تصور ما این است که از ابتدا شیعه به عنوان یک اصطلاح تئوریزه شده مسیر خود را پیش برده است و در کنار جامعه شیعی و عالمان شیعی هیچ فضا و جریان سنی نبوده است و بعد میخواهیم تفسیر قمی را صرفاً با فضای شیعی تحلیل کنیم؛ در صورتی که فضای سیاسی اهل سنت و فضای بینالملل را هم باید دید.
وی با اشاره به آغاز شدن مباحث تاریخ حدیث شیعه از امیرالمؤمنین(ع) و آغاز شدن مباحث تاریخ حدیث اهل سنت از پیامبر(ص)، گفت: سؤال این است که آیا پیامبر بزرگوار اسلام(ص) جزء تاریخ حدیث شیعه محسوب نمیشود؟ شاید ما این گونه خود را از تاریخ منع حدیث مبرا میکنیم اما نمیتوان تاریخ حدیث شیعه را بدون توجه به دوران منع تدوین حدیث تحلیل کرد و معنا ندارد تفکیک تاریخ حدیث به تاریخ شیعه و اهل سنت. تحلیل میراث حدیثی شیعی هم باید مبتنی بر آن فضای سیاسی باشد.
آسیب دوم/ ما تاریخ را به گزارشهایی که در اختیار داریم خلاصه کردهایم
احمدی در مورد آسیب دوم، یعنی تمرکز بر روابط حضور، بیان کرد: ما در تحلیل تاریخ در علوم قرآن و حدیث با چیزهایی که روی میز کار ماست سر و کار داریم و کاری نداریم که چه اتفاقی افتاده است و چه چیزی باید به دست ما میرسیده است و نرسیده است. ما تاریخ را فقط به گزارشهایی که در اختیار داریم خلاصه کردهایم.
وی بر همین اساس به تعریف حدیث اشاره کرد و گفت: حدیث در واقع امر سنتی از رسول الله(ص) و معصومین(ع) است که امکان نقل پیدا کرده است و به قصد ماندگاری بیان شده است، اما خیلی از سنتهای پیامبر(ص) هست که امکان نقل پیدا نکرده است.
اخباریگری؛ ناشی از عطف تمام توجه به روابط حضور/ دو نوع جدید تواتر
وی اخباریگری در حدیث را ناشی از همین عطف تمام توجه به روابط حضور دانست و ضمن تأکید بر ضرورت توجه به روابط غیاب در مواجهه با احادیث، گفت: اگر به روابط غیاب توجه کنیم علاوه بر تواتر لفظی، تواتر معنوی و تواتر اجمالی که همه مبتنی بر پیشفرض شکل گرفته بر اساس روابط حضور مطرح شده است، دو نوع دیگر از تواتر، که میتوان از آنها با عنوان تواتر معکوس و تواتر فضای متن تعبیر کرد هم مطرح میشود.
وی با اشاره به نارسایی استدلالهای صرفاً شکل گرفته بر اساس روابط حضور، بیان کرد: در خیلی از مواضع در پاسخ به اشکالها باید گفت که تنها چیزهایی نقل شده است که امکان نقل داشته است. بعضی در مسئله کتابت حدیث در قرن اول به دنبال این هستند که در قرن اول در سال چهل هجری یک راوی را پیدا کنند که صریحاً بگوید حدیث پیغمبر(ص) را بنویسید و اگر چنین مطلبی را پیدا نکردیم فکر میکنیم که هیچ جوابی برای اشکالهای مطرح در مورد حدیث و تفسیر در قرن اول نخواهیم داشت.
وی افزود: گاه فضای متن برای آن کسی که مطلبی را گزارش کرده است آن قدر محسوس است که اصلاً به ذهن او خطور نکرده است که آن فضا را گزارش کند. اتفاقاً آن چیزی نقل میشود که مورد توجه مخاطب است. از این جهت توجه به روابط غیاب بسیار مهمتر از توجه به روابط حضور است چرا که جعل در دومی ممکن است راه یابد اما در اولی اصلاً چیزی نمیتواند جعل شود.
آسیب سوم/ آیا ابوهریره مفسر قرآن است؟
احمدی در مورد آسیب سوم، یعنی رویکرد کمّی در تحلیل، با اشاره به شکل گرفتن تحلیلها در تاریخ قرآن و حدیث و تفسیر با معیارهای کمی، گفت: وقتی برای مثال به کسی میگویند مفسر یا محدث که بیشترین روایت را نقل کرده باشد، معلوم است که بر اساس این مبنا ابوهریره محدث و مفسر خواهد بود. این به این دلیل است که فقط رویکرد کمی داریم و فقط به روابط حضور میپردازیم. این ملاک اصلاً در قرون متقدم مطرح نبوده است.
آسیب چهارم/ دلالت «اکتبوا لأبی شاط» بر کتابت نشدن حدیث در زمان پیامبر(ص)
وی در مورد آسیب چهارم، یعنی تمرکز بر سطح اول استدلال، با بیان این که این اصطلاح را خود او با توجه به دو اصطلاح «خبر واحد» و «مقام بیان» وضع کرده است، اظهار کرد: استدلالهای رایجی که در فضای مطالعات تاریخی علوم قرآن شکل میگیرد عمدتاً در مقام بیان گزارشها توقف میکنند. «مقام بیان» که یک اصطلاح اصولی است گویای این است که یکی از شرایط اطلاق گرفتن از یک حدیث یا گزارش، آن است که در مقام بیان نکته خاصی نباشد چرا که در غیر این صورت نمی توان حکمی را که ناظر به یک قضیه جزئیه است اطلاق داد.
احمدی ادامه داد: ما در استدلالهای تاریخی عمدتاً بر سطح اول آن تمرکز میکنیم و از آن فراتر نمیرویم. معمولاً از گزارش ماجرای ابوشاط که در آن پیغمبر(ص) گفته است که «اکتبوا لأبی شاط» استدلال میشود که کتابت حدیث در دوره پیامبر(ص) وجود داشته است. مقام بیان میگوید که این فرد کمحافظه بوده است و پیامبر(ص) گفته است که بنویسید؛ در حالی که اگر به فرامقام بیان برویم و به روابط غیاب توجه کنیم در سطح دوم استدلال چیزی دال بر کتابت حدیث نمییابیم و اتفاقاً ماجرای ابوشاط حاکی از کتابت نشدن حدیث در زمان پیامبر(ص) است.
وی افزود: بر همین اساس ما باید در استدلالها از خبر واحد عبور کنیم و به تواتر با معانی جدید، یعنی تواتر معکوس و تواتر فضای متن برسیم و از مقام بیان عبور کنیم و به فرامقام بیان برسیم.
آسیب پنجم/ حدیث، یک ساختار و روش است، نه نتیجه
احمدی در مورد آسیب پنجم، یعنی نگاه غیرساختاری به حدیث، گفت: به عقیده من هیچ کدام از تعاریفی که تا به حال برای حدیث مطرح شده است تعریف حدیث نیست و باید به عنوان یک اصطلاح با آن برخورد کنیم. حدیث در قرآن اصلاً به معنای حدیث که ما میفهمیم نیست و حتی بعید است که در بیان ائمه نخستین حدیث به عنوان اصطلاح حدیث به کار رفته باشد و اگر گفته شده «حدیث أبی» دلیل بر این است که حدیث در معنای اصطلاحی اراده نشده است.
وی عنوان کرد: حدیث یک ساختار و یک روش است و یک نتیجه نیست. «قول المعصوم» که شیخ بهایی میگوید یک نتیجه است و چیزی است که امروز بر روی میز کار ماست؛ در حالی که حدیث یک آداب و رسم نقل خود را دارد و یک فرآیند و روش است. در این فرآیند هر کسی نمیتواند نقل حدیث کند و به همین خاطر حد و حدود جعل محدود میشود و هر چند همچنان احتمال جعلی بودن برخی احادیث در این ساختار خاص وجود دارد اما این احتمال باعث نمیشود که به حدیث مراجعه نکنیم.
مرز ما و خاورشناسان در مسئله جعل حدیث
وی این را مرز ما و خاورشناسان دانست و بیان کرد: خاورشناسان با نگاه غیرساختاری به حدیث میگویند که چون نقل حدیث شفاهی بوده است و در نقل شفاهی هم هر گونه رخنهای میتواند وارد شود نتیجه میگیریم که همه احادیث بیپشتوانه است. اگر ما تعریف مان را از حدیث اصلاح نکنیم نمیتوانیم مفهوم جعل را درست توضیح بدهیم و نمیتوانیم توضیح بدهیم که هر کسی نمیتواند به اراده خود جعل حدیث کرده باشد.
آسیب ششم/ آیا معنای مقصود ما و معنای مقصود در صدر اسلام از کتاب، حدیث و تفسیر یکسان است؟
احمدی در مورد آسیب ششم، یعنی استصحاب قهقرایی، با اشاره به تفاوت معنای لغوی و معنای اصطلاحی، بیان کرد: ما در تاریخ دچار استصحاب قهقرایی شدهایم و برای مثال در مورد «کتابت» دچار چنین مشکلی هستیم و تصور میکنیم مفهومی که از کتابت داریم همانی است که در قرون اولیه مطرح بوده است و تا میگویند کتاب سلیم بن قیس هلالی سریع آن را در ذهنمان چیزی شبیه اصول کافی تصویر میکنیم. بر همین اساس ما نمیتوانیم معنایی را که الان از حدیث داریم به معنایی که گذشتگان از آن مراد کردهاند سرایت دهیم یا بگوئیم معنای درست «تفسیر» فلان معناست و بعد همان معنا را به همه تفاسیر ارائه شده در طی قرون سرایت دهیم.
آسیب هفتم/ آسیبزایی جدا نکردن مرز فقه و تاریخ در مطالعات تاریخی
وی در مورد آسیب هفتم، یعنی تعمیم و اطلاق، بیان کرد: ما معمولاً آسیبهایی را که در مطالعات تاریخی داریم به خاطر جدا نکردن مرزها با فقه است. ساز و کار فقه با ساز و کار تاریخ فرق دارد و نحوه مواجهه ما با روایات تفسیری و تحلیل آن قطعاً با تحلیل فقهی تفاوت دارد. مرزها را باید رعایت کرد. ما داریم از روشهای فقهی متأثر میشویم.
در تاریخ اصل با عدم اطلاق است
وی ادامه داد: ما در اصول قاعدهای با عنوان اصالة الاطلاق داریم که بر اساس آن اگر حکمی قید نداشته باشد در استنباط حکم شرعی لزومی به تقیید نیست و میتوانیم آن را تعمیم بدهیم. ما در تفسیر هم این را داریم و میگوئیم که لزومی ندارد آیه را در شأن نزول آن منحصر کنیم، اما مسئله این است که ما در تاریخ داریم تنفس میکنیم و آیات تاریخی حکمشان این نیست و گزارشهای تاریخی هم ساز و کار و تحلیل خاص خود را دارند. اگر در فقه اصل اطلاق است در تاریخ عکس آن است و شما برای اطلاق باید دلیل بیاورید.
آسیب هشتم/ مسئلهشناسی و مسئلهسازی
احمدی در مورد آسیب هشتم، یعنی مسئلهسازی، گفت: مسئلهشناسی خیلی مهم است و یکی از چیزهایی که در پرتو این مسئلهشناسی به وجود میآید فرآیند مسئلهسازی است؛ یعنی این که چیزی مسئله نباشد و ما بیاییم و آن را به عنوان مسئله طرح کنیم. این مسئلهسازی هم در تاریخ حدیث و هم در تاریخ قرآن وجود دارد. بحث عالمان یهودی در مورد حدیث و بحث جمع قرآن از این موارد است و باید دید که چه کسی و با چه شرایط و انگیزهای دارد مسئلهای را مطرح میکند و با فرا رفتن از روابط حضور میتوان از این مسئلهسازیها فرا رفت.
فقهزدگی، اخباریگرایی و بیوگرافینویسی؛ سه آسیب محوری در مطالعات تاریخی قرآنی و حدیثی
این محقق و پژوهشگر در جمعبندی سخنان خود با اشاره به سه آسیب محوری در مطالعات تاریخی ما در حوزه علوم قرآن و حدیث، گفت: ما در این مطالعات از نظر رویکرد فقهزده شدهایم، از نظر روش آسیب اخباریگرایی را داریم و از نظر سبک بیوگرافینویس شدهایم.
وی در پایان علاقهمندان به پیگیری مباحث گستردهتر و فراتر از آسیبشناسی را به کتاب خودش با عنوان «روششناسی تاریخی در علوم قرآن و حدیث» که با مقدمه آنجلیکا نویورت و تقریظ صادق آئینهوند و توسط انتشارات دانشگاه قم منتشر شده است و سعی کرده برخی از خلأهای روشی را در حوزه مورد مطالعه پر کند، ارجاع داد.