به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، چندی پیش نشستی با عنوان «مطالعات قرآنی، وضعیت حال، چشمانداز آینده» برگزار شد و در آن مباحث مهمی در رابطه با وضعیت قرآنپژوهی کنونی و آسیبشناسی آن مطرح شد.
در خصوص مباحث مطرحشده در این نشست، با حامد شیواپور، عضو هیئت علمی پژوهشی مرکز معارف قرآن دانشگاه مفید به گفتوگو نشستیم که مشروح آن در ادامه میآید.
گفتنی است که حامد شیواپور دانشآموخته دکترای فلسفه از دانشگاه تهران و دکترای علوم قرآن از دانشگاه تربیت مدرس است و تاکنون چندین مقاله از او در نشریات پژوهشی به چاپ رسیده و برگزاری سمینارهای علمی، مشاوره و داوری پایاننامهها و رسالههای علمی و اجرای برخی طرحهای پژوهشی را در کارنامه خود دارد.
«من وحی القرآن؛ تفسیری واقعگرایانه و اجتماعی»، «نواندیشی در پرتو قرآن»، «نقد و بررسی روایات تفسیری منقول از امیرالمؤمنین(ع)»، «نقش الهیات سلبی در تبیینهای انسانمحورانه از وحی در اسلام»، «رویکردهای نواندیشانه در تفسیر پرتوی از قرآن»، «صدرالمتألهین و نظریه روح معنا در تفسیر مفردات متشابه قرآن»، «بررسی و تحلیل نظریه روح معنا از دیدگاه امام خمینی(ره)» و «علامه طباطبایی و نظریه روح معنا در تبیین الفاظ متشابه قرآن» از جمله مقالات شیواپور است.
ایکنا: تا چه حد با این مسئله موافق هستید که مطالعات قرآنی ما در شرایط فعلی همان مطالعات قرآنی سدههای گذشته است و با همان چارچوب در حال انجام است؟
در ابتدا باید از خبرگزاری ایکنا تشکر کنم که به این گونه مباحث میپردازد. خدا ان شاء الله بر توفیقات شما عزیزان بیفزاید. پاسخ به این پرسش، بسته به نظر امثال ما نیست. به عبارت دیگر یک امر عینی (ابژکتیو) است نه وابسته به نظر اشخاص و ذهنی (سوبژکتیو). رجوع ساده به کتب معاصر علوم قرآن، در شیعه و سنی، نشان میدهد که چارچوب اصلی بحثها تفاوتی نکرده است. شما مثلا در شیعه کتاب ارزشمند «التمهید» آیت الله معرفت را ببینید. به رغم ارزش فراوان این کتاب، چارچوبها همان است. در اهل سنت هم شما میدانید که کتاب مشهور و جنجالی ابوزید با عنوان «مفهوم النص» کتابی با عنوان بازخوانی علوم قرآن است. اما عناوین این کتاب را هم که نگاه کنید میبینید مباحث جدید در همان ظرف و قالب قدیمی طرح شده و ابوزید، با وجود رویکرد روشنفکرانهاش، در طراحی چارچوب جدیدی برای مباحث علوم قرآن، ابداع خاصی انجام نداده است.
ایکنا: آیا به نظر شما این نقطه ضعفی برای مطالعات قرآنی فعلی است و اساساً تحولی در این زمینه ضروری است یا نه؟
بله، نقطه ضعف است و به نظر میرسد دفاع از این چارچوب دلیلی نداشته باشد. مثلاً شما ببینید سیوطی در الاتقان، 80 نوع را به عنوان علوم قرآن برمیشمارد که البته در بین آنها مباحث خوب و مناسب حتی برای زمان ما کم نیست، اما بسیاری از آنها هم شاید برای ما حتی خندهآور به نظر برسد، مثلا در نوع دوم تا ششم درباره تفاوت آیاتی که در سفر یا غیر سفر، شب یا روز، تابستان و زمستان، در بستر و خواب یا در زمین و آسمان بر پیامبر(ص) نازل شده بحث میشود. بسیاری از عناوین دیگر هم وضع بهتری ندارد. حال چگونه این سبک بحث و این گونه دغدغهها میتواند در زمان ما قابل دفاع باشد؟
ایکنا: اساساً به نظر شما رشته علوم قرآن، ماهیتاً چگونه رشتهای است و تعبیر و توصیف شما راجع به آن چیست؟
در علم اصول، بزرگان ما بحثی دارند که با توجه به پراکندگی این علم، موضوع آن چیست. به نظر میرسد، شبیه همان سؤال در علوم قرآن هم قابل طرح باشد. رشته علوم قرآن مجموعه بحثهایی است که اشتراک همه آنها این است که «درباره قرآن» هستند. لذا تعبیر «علوم قرآن» شاید اندکی مسامحهآمیز هم باشد. شما ببینید در بین این بحثها هم بحثهای تاریخی داریم، مثل تاریخ قرآن و جمع قرآن، هم بحثهای کلامی نظیر وحی، اعجاز و... داریم ، هم بحثهای ادبی نظیر تاکید، قسم، حصر و... داریم و حتی بحثهایی که با مباحث تفسیری هم ارتباط دارند؛ مثل محکم و متشابه، مطرح میشوند. به تعبیری با تسامح و احتیاط شاید بتوان گفت مباحث علوم قرآن «برونقرآنی» است، برخلاف تفسیر که «درونقرآنی» است.
ایکنا: به نظر شما تحول در این رشته در چه سطحی باید صورت گیرد و تا چه حد در این تحول باید رویکردهای جدید در حوزه علوم انسانی و علمشناسی جدید را دخیل کرد؟
توجه کنید که برخی از بحثهایی که درباره قرآن مطرح شده است، کاملاً جدید است؛ مثلاً مباحث زبانشناسی و معناشناسی. اما در برخی دیگر از بحثها پرسشهای جدیدی مطرح شده که با توجه به آنها این مباحث باید از نو تقریر شود؛ مثل مباحث وحی و اعجاز. بنابراین تحول ضروری است.
شاید بتوان گفت همان گونه که در فقه اجتهاد داریم، باید در علوم قرآن هم اجتهاد کنیم، چه در خود بحثها و چه در سطحی بالاتر در سامان و ساختار بحثها. البته اجتهاد روشمند.
ایکنا: تا چه حد با رویکرد دکتر پاکتچی در حوزه مطالعات قرآنی موافق هستید؟ از نظر شما جایگاه این رویکرد در کلیت مطالعات و پژوهشهای قرآنی چیست و مقومات و لوازم اصلی این رویکرد را چه میدانید؟
فارغ از این که با همه دیدگاههای استاد دکتر پاکتچی موافق باشیم یا نباشیم، ایشان از افتخارات جامعه علمی ما هستند. من با این بحث ایشان هم فیالجمله موافقم. شما ببینید الان مثلاً نزدیک سه چهار دهه از ترجمه کتاب بسیار ارزشمند ایزوتسو با عنوان «خدا و انسان در قرآن» به قلم مرحوم احمد آرام میگذرد. ایزوتسو در این کتاب چنان بحث میکند که شما فکر میکنید یک مسلمان کاملاً معتقد به قرآن و به اصطلاح امروزیها ارتدوکس دارد بحث میکند. روش جدیدی هم که ایشان پیشنهاد میکند، روشی جذاب و کارآمد در شناخت معنای بسیاری از مفردات کانونی قرآن است. در سالهای اخیر هم مقالات و پایاننامههای زیادی با این موضوع نوشته شده است. پس چرا این بحث به عنوان یک بحث جدید و کارامد قرآنی وارد کتب جدید علوم قرآن نشود؟
ایکنا: با توجه به اینکه جریان مطرح و غالبِ فعلی، خواهان استفاده از قرآن برای متحول کردن علوم انسانی است، ارزیابی شما از رویکرد مطرح شده توسط دکتر پاکتچی که در آن حرکتی به سمت مطالعات نوین در حوزه علوم انسانی برای مطالعه و پژوهش در قرآن مطرح است، چیست؟ نظر شما اساساً راجع به تقابل این دو نگاه چیست؟
سؤال بسیار مهم و دشواری است. ادعا نمیکنم که پاسخ درست و دقیق آن را میدانم، اما شاید بشود گفت شما تا از راه دانشها و معرفتها و روشهای جدید به سراغ قرآن نروید، بعید است بتوانید درباره دانش و اندیشه و تمدن جدید از قرآن پاسخ بگیرید. تعامل قرآن و علوم انسانی را شاید بتوان دوطرفه دانست: شما از راه علوم انسانی جدید در قرآن پژوهش میکنید و از طرف دیگر با استفاده از همین روشها از قرآن پاسخ میگیرید.
ایکنا: به نظر شما با این رویکرد و نگاه که در آن با تصوری بهروز از علوم انسانی، به شاخههای علمی جدیدی برای مطالعه و پژوهش در قرآن رجوع میشود، چه اتفاقاتی در حوزه مطالعات قرآنی خواهد افتاد؟
من از دوستان ایکنا به خاطر طرح این پرسشهای دقیق و خوب سپاسگزارم. این سؤال هم مهم است و پاسخ آن مثل صراط مستقیم، باید از مو باریکتر باشد. از طرفی اگر بدون ضابطه راه را بر این روشها بگشاییم شاید در برخی موارد به نتایجی برسیم که با اعتقادات ما درباره قرآن کریم و منبع آسمانی آن سازگار نباشد. اما از طرف دیگر هم اگر در لاک محافظهکاری فرو برویم و به این مطالعات و روشهای جدید اخم کنیم، این اساساً خلاف روح حقیقتطلبی علمی است.
وانگهی در این صورت ما با چنین رویکردی فقط خودمان را از بسیاری از مباحث خوب و ارزشمند محروم کردهایم و چه بسا در خیلی از موارد این روشهای جدید در پاسخ به شبهات کمکهای بزرگی کنند که از مباحث سنتی برنمیآید. مثلاً مباحث نسخهشناسی قرآن بحث جدیدی است که عمدتاً آلمانیها پرچمدار آناند. بسیاری از یافتههای آنان میتواند به اثبات وثاقت قرآن و عدم تحریف آن کمکی کند که از مباحث سنتی اصلاً برنمیآید.
ایکنا: چگونه میتوان جامعه علمی قرآنی را با این نگاه و آثار آن بیشتر آشنا کرد؟
راهکارهای ترویج و تبلیغ آن را نمیدانم، اما جالب است بدانید که اگر بررسی کنید، تا جایی که من طبق استقراء ناقص دریافتهام، اکثر کسانی که در مطالعات جدید قرآنی حرفی برای گفتن دارند، دانشآموخته رشته قرآن و حدیث نیستند، از جمله خود جناب استاد دکتر پاکتچی! بنابراین به نظرم یکی از راههای مهم برای آشناتر کردن جامعه علمی، این است که درسهایی متناسب با این نگاه و رویکرد جدید در دورههای کارشناسی یا دستکم دوره ارشد و دکتری علوم قرآن و حدیث گنجانده شود.