به گزارش ایکنا از خراسان رضوی، بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه و دانشیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال، روز گذشته، پنجم خردادماه در نشست «آینده روحانیت» در دانشگاه فردوسی مشهد اظهار کرد: مبرمترین نیاز جهان اسلام آسیبشناسی از جامعه روحانیت است، ما با هر نگاهی باید بپذیریم روحانیت یکی از اصیلترین قشرهای جامعه ماست و سرنوشت ما با هم گره خورده است، ما نیازمند گفتگو با حوزه علمیه هستیم، اما در این مسیر با برخورد و تخریب به جایی نمیرسیم، حوزه علمیه اما حامل سنت تاریخی ماست، جامعه ما برای حرکت در مسیر باید نسبت به خود باید تاریخ را در نظر بگیرد.
وی ادامه داد: معمولاً کسانی که وارد بحث چالشهای روحانیت میشوند، با یک نگاه روشنگرایانه حوزه را یک مرکز جعل میپندارند، اما لحن من ناشی از حس احترام نسبت به این نهاد سنتی است و من قصد یک بحث فلسفی و حکمی را دارم و از شأن خود به دور میدانم که مباحث را در حد یک بحث سیاسی تقلیل دهم.
عبدالکریمی عنوان کرد: نگاه پیشین که حوزه را تافته جدا بافته جامعه باشد و تقدسگرایی نسبت به روحانیت داشته باشیم، دورانش به سر رسیده، روحانیت در مسیر اضمحلال قرار گرفته است، مصداقهای جزئی روحانیت قشر بسیار وسیعی را شامل میشود و از تفکیکیها تا فیلسوفان همه در این زیر مجموعه قرار میگیرد. روحانیت باید به معاصریت توجه کند، به اعتقاد من روحانیت فاقد بینش بنیادین است، حوزه علمیه دچار این توهم شده که با عقل شیخ مفید آن میتوان پیشرفت کرد؟
روحانیت درکی از فراتاریخ ندارد
این استاد فلسفه بیان کرد: پدیده روحانیت به مرور زمان در حال تحول است و روحانی زمان قاجار با پهلوی و روحانی بعد از انقلاب و حتی روحانی دهههای 60 و 70 متفاوت است، البته ما به شرح یک روند کلی میپردازیم که ممکن است در این بین مصادیقی با این روند کلی همراه نباشد، روحانیت درکی از فرار تاریخ ندارد و فراتاریخ فقط حضرت حق است، اما اشتباه روحانیت جایگزین کردن فقه به جای این امر است.
وی با بیان اینکه موضوع نخست بحث معاصریت و روحانیت که این یک امر تاریخی است، افزود: معنای ارزش اخلاق در روزگار ما با قبل متفاوت است. روحانیت به دلیل به رسمیت نشناختن زیست جهان جدید، غرب را به رسمیت نمیشناسد و درکی از متافیزیک آن ندارد، مدرنیه حاصل جهانگشایی غرب نیست، بلکه یک رویداد است و روحانیت نمیتواند آن را با یک یا چند بحث فقهی در مسائل مستحدثه حل کند، امروز عالم جدید پسامدرن به وجود آمده است و روحانیت پس از جهان مدرن از پسامدرن هم سیلی خورد. اندیشه حوزه با زمان سازگار نیست. همه نهادها در پسامدرن فروپاشید و نمونه آن فروپاشی نهاد دولت با دولت الکترونیک بود.
این استاد فلسفه تصریح کرد: روحانیت حامل فرهنگ سنتی ما است، اما فرهنگ بدون تفکر جلو نمیرود. گاهی فرهنگ روح خود را از دست میدهد. این روح همان تفکر است و حوزه فقط شعار سیاسی میدهد، اما قدرت گفتگوهایی مانند گفتگو نیچهای را ندارد. مفاهیمی هم که امروز ما میشنویم، همچون تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی یک نوع شعار سیاسی است. البته روحانیت از بین نخواهد رفت و بنا به تجربهای که از مسیحیت داریم روحانیت با این روند نقش حاشیهای و تزئینی پیدا خواهد کرد. اما مهم این است که روحانیت با مقولههای زندگی ما همراه باشد.
وی اظهار کرد: روحانیت و حوزه علمیه معنویت را که همان «فقهالاکبر» است، فدای «فقهالاصغر» کرده و نمیاندیشد که با فقهالاصغر نمیتوان به جنگ فقهالاکبر رفت. حوزه مدافع سنت تاریخی است اما درک نکرده که سنت و اسلام احیا نشده، جسدی است که از دل آن داعش و النصره و بوکوحرام به وجود میآید و البته چنین بنیان فکری در کشور ما وجود ندارد، اما رگههایی از آن را در جامعه احساس میکنیم، چنان که هنوز در شهر مشهد یک کنسرت موسیقی سنتی اجرا نمیشود، در واقع اسلام هیچیک از اینها نیست.
عبدالکریمی افزود: حوزه علمیه در اکثر موارد درکی از امر دینی به معانی خانه کردن در ساحت قدس ندارد، چرا که توان پیوند مردم با این ساحت را ندارد و حوزه یک مرجعیت دینی دروغین را به جای یگانه مرجع اصیل دین جایگزین کرده و در نتیجه مقاومت از سوی مردم در اجرای احکام فقهی دیده میشود. روحانیت ما فاقد معاصریت بوده و فرزند زمان خود نیست، بدا به حال نهادی که تاریخ از او حمایت نمیکند و حوزه این چنین دچار تأخر تاریخی شده است. حوزه ما در بهترین حالت در سنت تاریخی خود میگردد و توان مواجهه آزاد با تمام سنن بشری را ندارد.
این استاد فلسفه گفت: حوزههای علمیه ما امروز دچار یک غربشناسی وارونه است و این یعنی تصویری که از غرب ارائه میکند با واقعیت فاصله دارد، غربی که فقط فساد و فحشا است، همانند کاریکاتوری ست که ما ساختیم و این نوع نگاه نه تنها نسبت به غرب که نسبت به دیگر جوامع وجود دارد. هندیها را گاوپرست معرفی میکنند و شناختی از آفریقا و چین ندارند و این یک فرهنگ بسته است، امروزه سراسر جهان تغییر کرده جوان از ازدواج و فرزندآوری فرار میکند و این تنها یک مسئله اقتصادی نیست که با عوض شدن یک رئیس جمهور حل شود.
عبدالکریمی اضافه کرد: روحانیت ما درک ساختاری ندارد و رفتاری فردی از خود نشان میدهد. اینکه جوان ما به ازدواج سفید رو میآورد، مسئلهای اخلاقی، یک مسئله ساختاری و ناشی از ساختار بیمار استف لذا برای وضعیت پیشآمده واکنش درستی ندارد، چنان که ما شاه را که سرنگون کردیم، عکس شاه را برداشته و عکس دیگری را جایگزین کردیم، روحانیت ما که رهبری انقلاب را عهدهدار بود، هیچ ایده ساختاری برای جمعه نداشت.
خواهان حفظ موضع بودن در حوزه خطرناک است
وی گفت: حوزههای ما بسیار خواهان حفظ موضع هستند و انقلابی فکر نمیکنند و این بسیار به لحاظ نظری خطرناک است، جهان صاحب دیگری دارد و تاریخ از ما تبعیت نمیکند و براساس برنامه ما پیش نمیرود و ما صاحب آن نیستیم و مسیر تفکر را ما تعیین نمیکنیم، اگر بخواهیم تفکر را تعریف کنیم، باید بگوییم آنجه از فهم تاریخ هستی است و متفکر نسبت به آن کوشش میکند، باید از روحانیت پرسید شما نوکر سیستم هستید یا نوکر صاحب هستی؟
این استاد فلسفه عنوان کرد: من فکر میکنم باید به حوزه و روحانیت بگوییم ای اهل ایمان، ایمان بیاورید شما دفاع از سیستم خود را جایگزین امر دینی کردهاید و با این وضعیت طومار روحانیت درهم پیچیده میشود، مگر تجدید نظری صورت گیرد و با نظر به یگانه مرجع هستی خود را به این جریان بسپارد که او خود هدایت میکند، اما هماکنون حوزه خود را هدایتگر میداند.
انتهای پیام