کرامت انسانی و عدالت؛ پایه‌های اصالت صلح در اسلام
کد خبر: 3897414
تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۰:۵۲
سیاست و اقتصاد در قرآن/ 15

کرامت انسانی و عدالت؛ پایه‌های اصالت صلح در اسلام

آیه 8 سوره مبارکه «ممتحنه» مسلمانان را به نیکی و رفتار عادلانه با کفار غیرمزاحم دعوت می‌کند که این امر برخاسته از محوریت کرامت انسانی در اسلام است و بر این اساس صلح عادلانه یک اصل و جنگ یک استثنا در حوزه روابط دولت اسلامی با سایر دولت‌هاست.

قرآن کریم

به گزارش ایکنا، مهم‌ترین واقعه دوران امامت امام حسن محتبی(ع) صلح با معاویه است که تحلیل‌های مختلفی درباره آن انجام شده و برخی در همان زمان با اقدام امام حسن(ع) مخالفت کرده و سخنان ناروایی را درباره ایشان بیان کردند. موضوع جنگ و صلح یکی از موضوعات مهم قرآن است که آیات متعددی را به خود اختصاص داده و به همین دلیل برخی از اندیشمندان و قرآن‌پژوهان براساس این آیات درباره رابطه دولت اسلامی با کفار معتقد به اصالت جنگ و برخی دیگر معتقد به اصالت صلح در اسلام هستند و هر کدام نیز ادله خاص خود را ارائه می‌کنند.

اصالت جنگ یا صلح در اسلام؟

طرفداران نظریه اصالت جنگ براساس آیات قرآن در رابطه جهاد و قتال با کفار معتقدند:

ـ جهاد و جنگ فى نفسه امرى مذموم نیست، بلکه با توجه به طبیعت انسان و خوى زیاده‏‌خواهى او اگر جهاد تشریع نشده بود زیاده‏‌خواهان و نفع‏‌طلبان زمین را به فساد مى‏‌کشیدند و مراکز عبادت ترسا و یهود و نصارى و مسلمین را منهدم مى‏‌ساختند.

ـ در اسلام جهاد در راه خدا یکى از بالاترین ارزش‏‌ها است، مجاهدین داراى درجات بالاتر و سابقین در جهاد افضل از دیگران هستند، مجاهدین محبوب خدایند و به زمین نشستگان از رحمت الهى به دور هستند و معذَّب خواهند شد.

ـ جهاد با کسانى که قبلاً ظلم کرده‏‌اند و یا شروع به کارزار نموده‏‌اند و یا پیمان خویش را با مسلمانان شکسته‏‌اند و سابقه دشمنى با خدا و پیامبر دارند مشروع است و مى‏‌توان آن را جهاد دفاعى نامید، چرا که مسبوق به ظلم، جنگ، نقض پیمان و دشمنى کفار و مشرکین و... است، در این زمینه بغى و تجاوز گروهى از مسلمین نیز مجوز دفاع و کارزار با آنان است، تا زمانى که به حکم خدا بازگردند.

ـ جهاد با کسانى که دین خدا را نپذیرفته‏‌اند - گرچه مسبوق به ظلم و کارزار و... نباشند - نیز مطلوب است و مؤمنان مأمور به جهاد با کفار هستند تا آن که اهل کتاب به دین حق بیایند یا جزیه دهند و مشرکان نیز به دین حق بیایند وگرنه کشته مى‌‏شوند و زنان و فرزندانشان نیز اسیر خواهند شد.

اما طرفداران نظریه اصالت صلح در رابطه با دولت‌های غیراسلامی در پاسخ به صاحبان نظریه اصالت جنگ این چنین بیان می‌دارند که:

ـ ادله جهاد به جهاد دفاعى اختصاص دارد.

ـ با توجه به قیود فراوان جهاد ابتدایى این موضوع بسیار محدود و داراى مصادیق کمى است.

ـ جهاد ابتدایى اختصاص به عصر حضور و یا اختصاص به دوران تأسیس دولت اسلامى دارد و در این زمان اصل بر صلح است نه جهاد.

براساس این ادله و بر مبنای تأکید اسلام و قرآن بر حفظ کرامت انسانی می‌توان گفت: «اساس روابط مسلمانان با غیر مسلمانان بر مسالمت و رفتار نیکوست. اسلام هیچ‌گاه به پیروان خود اجازه قتل و کشتار پیروان مذاهب دیگر را نمی دهد و وجود عقاید مخالف، مجوزی بر رفتار خصمانه نیست؛ بلکه بر عکس، اسلام به پیروان خود دستور می دهد با مخالفان اسلام، رفتاری مبتنی بر عدالت و قسط داشته باشند... از آنجا که در اسلام، «صلح» و «هم زیستی مسالمت آمیز» با پیروان ادیان و مذاهب دیگر، به صورت «قاعده اساسی» ملاحظه شده، آیات مربوط به صلح، اصل و چون «جنگ» و «جهاد» ضرورت و استثنا است، آیات مربوط به جنگ و جهاد، نیازمند دلیل و انگیزه است؛ مثل وجود فتنه، ستم، اخراج پیامبر و مسلمانان از سرزمین وطنی خود. بنابراین، جنگ و اقدام به جنگ، خیانت و تجاوز تلقی می‌شود. نخستین آیه‌ای که در باب جهاد نازل شده، گویای این مطلب است: أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلی نَصرِهِمْ لَقَدِیرٌ(حج، 39)؛ هنگامی که مسلمانان در مکه - سرزمین آبا و اجدادی خود - بودند، مشرکان پیوسته آن ها را می‌آزردند. مسلمانان کتک خورده نیز خدمت پیامبر اسلام (ص) می‌رسیدند و شکایت می‌کردند. تقاضای آنان، صدور اذن جهاد و مقابله به مثل با مشرکان بود؛ اما پیامبر اکرم (ص) به آن ها می‌فرمود: شکیبایی ورزیده که هنوز دستور جهاد به من داده نشده است. اما آن گاه که هجرت آغاز شد و مسلمانان از مکه به مدینه آمدند، و خداوند بزرگ آیه پیش گفته را که متضمن اذن جهاد است، نازل کرد. بنابراین، اصل در رفتار مسلمانان با کافران قریش، صبر و مدارا بوده است. سرانجام به سبب ستم ها و آزارها، به آنها اذن جهاد داده شد. این جهاد که «جهاد ستم‌دیده» در برابر «ستمگر» شمرده می شود، حق مسلم طبیعی، فطری و عقلی مسلمانان است که به ستم ندهند و ستمگر را سر جای خود نشانده، دست متجاوز را کوتاه سازند.» (تبیین جایگاه صلح در آیات قرآن و تعالیم اسلامی، defapress.ir)

حال با توجه به اینکه از نگاه قرآنی اصالت با صلح است نه جنگ به تشریح یکی از آیات قرآن که به موضوع صلح پرداخته می‌پردازیم که آیه 8 سوره ممتحنه است که خداوند می‌فرماید: «لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ؛ اما خدا شما را از كسانى كه در [كار] دين با شما نجنگيده و شما را از ديارتان بيرون نكرده‌اند، باز نمى‌دارد كه با آنان نيكى كنيد و با ايشان عدالت ورزيد، زيرا خدا دادگران را دوست مى‌دارد.»


بیشتر بخوانید:


همانطور که از این آیه برداشت می‌شود قرآن تلویحاً به خوش‌رفتاری و خیرخواهی درباره کفار غیر مزاحم و رفتار عادلانه با آنان دعوت می‌کند و حاکی از این است که اسلام می‌خواهد روح صفا و خیرخواهی و احترام به انسان را در میان مسلمانان بدمد و قلب همه انسان‌ها را با هم مهربان کند و زمینه صلح اجتماعی را فراهم سازد و این شاهدی است بر اینکه صلح از نظر اسلام یک اصل زیر بنایی و بنیادی است که همه مسلمانان باید در راه آن حرکت کنند.

الزامات صلح عادلانه در اسلام

در واقع تنها در صورتی که کفار به مسلمانان حمله نظامی کرده، آنان را از سرزمین‌شان برانند و به آوارگی‌شان کمک کنند، از دوستی کردن با آنان نهی شده است، زیرا دوستی در چنین شرایطی سبب می‌شود که کفار در جامعه اسلامی نفوذ کرده و ضربه‌های سنگینی وارد کنند.

در واقع قرآن با تقسیم کفار به مزاحم و غیرمزاحم، دو سیاست راهبردی متفاوت را در ارتباط با آنها پایه‌ریزی و تجویز می‌کند که صلح عادلانه مختص به کفار غیرمزاحم یا غیرستمگر است.

آیت‌الله مکارم شیرازی نیز در تفسیر نمونه در این باره بیان می‌کند: «افراد غير مسلمان به دو گروه تقسيم مى‌شوند: گروهى كه در مقابل مسلمين ايستادند و شمشير به روى آنها كشيدند و آنها را از خانه و كاشانه‌شان به اجبار بيرون كردند و خلاصه عداوت و دشمنى خود را با اسلام و مسلمين در گفتار و عـمل آشكارا نشان دادند، تكليف مسلمانان اين است كه هرگونه مراوده با اين گروه را قطع كنند و از هرگونه پيوند محبت و دوستى خوددارى نمايند كه مصداق روشن آن مشركان مكه مخصوصا سران قريش بودند، گروهى رسماً دست به اين كار زدند و گروهى ديگر نيز آنها را يارى كردند.

امـا دسته دیگرى بودند كه در عين كفر و شرك، كارى به مسلمانان نداشتند، نه عداوت مى‌ورزيدند، نه با آنها پيكار مى‌كردند و نه اقدام به بيرون راندن‌شان از شهر و ديارشان نمودند، حتى گروهى از آنها پيمان ترك مخاصمه با مسلمانان بسته بودند، نيكى كردن با اين دسته اظهار محبت با آنها بى‌مانع بود و اگر معاهده‌اى با آنها بسته بودند بايد به آن وفا كنند و در اجراى عدالت بكوشند.

به هر حال از اين آيات، يك اصل كلى و اساسى، در چگونگى رابطه مسلمانان با غير مسلمين استفاده مى‌شود، نه تنها براى آن زمان كه براى امروز و فردا نيز ثابت است و آن اينكه مسلمانان موظفند در برابر هر گروه و جمعيت و هر كشورى كه موضع خصمانه با آنها داشته باشند و بر ضد اسلام و مسلمين قيام كنند، يا دشمنان اسلام را يارى دهند سرسختانه بايستند، و هرگونه پيوند محبت و دوستى را با آنها قطع كنند.

اما اگر آنها در عين كافر بودن نسبت به اسلام و مسلمين بی‌طرف بمانند و يا تمايل داشته باشند، مسلمين مى‌توانند با آنها رابطه دوستانه برقرار سازند البته نه در آن حد كه با برادران مسلمان دارند و نه در آن حد كه موجب نفوذ آنها در ميان مسلمين گردد. اگـر جمعيت يا دولتى جزو گروه اول باشند و تغيير موضع دهند و يا به عكس در گروه دوم باشند و مسير خود را تغيير دهند بايد وضع فعلى آنها را معيار قرار داد و طبق آيات فوق با آنها عمل كرد.»

لذا می‌توان گفت در نگاه قرآن حساب كفار بى‌آزار از كفار آزاررسان جداست و اسلام دين نيكى و عدالت، حتى نسبت به كفار، است و این می‌تواند به مثابه یک اصل در سیاست خارجی دولت اسلامی مد نظر قرار گیرد؛ سیاست خارجی که مبنایش در رابط با دیگران کرامت انسانی و عدالت است و برهمین دوپایه است که این سیاست خارجی صلح‌طلبانه است نه جنگ‌طلبانه و تجاوزگرانه.

انتهای پیام
مطالب مرتبط
captcha