به گزارش ایکنا، دانش معناشناسی از دانشهایی است که میتواند به بررسی قرآنی حالتهای گوناگون معرفتی که در معرفتشناسی معاصر با عنوان مراتب معرفت از آنها یاد میشود کمک کند. این مراتب شامل شک، ظن، یقین، اطمینان و دیگر واژههای قرآنی همبسته آنها است. در واقع بررسی قرآنی مراتب معرفت، بررسی تعریف این مراتب، ماهیت و اسباب پیدایش آنها شامل عوامل روانشناختی، معرفتشناختی و یا سایر عوامل ایجادکننده هر یک از این مراتب است. برای بررسی بیشتر این موضوع با حجتالاسلام والمسلمین رکعی، نویسنده کتاب «معناشناسی مراتب معرفت در قرآن» به گفتوگو نشستیم که این متن این مصاحبه در ادامه میآید:
ایکنا- ابتدا بفرمایید منظور از دانش معناشناسی چیست و چه کاربردی در مطالعات قرآنی دارد؟
معناشناسی بدین معناست که وقتی شما یک واژه «شناسی» را بر از یک کلمه دیگر میآورید برای توضیح آن کلمه اول به کار میرود در واقع به معنای مطالعه علمی است. مثلاً اگر از زمینشناسی حرف میزنیم به معنای مطالعه علمی زمین یا زیست شناسی به معنای مطالعه علمی محیط زیست است. همینطور وقتی از معناشناسی سخن گفته میشود به معنای مطالعه علمی معنا است.
در تعریف معنا باید گفت که در کتب زبانشناسی، مدلول لفظ را معنا مینامند حال این مدلول لفظ میتواند یک مصداق یا وجود خارجی باشد همانند اینکه وقتی از خورشید سخن میگوید به آن کره نورانی که در خارج وجود دارد ارجاع داده میشود یا اینکه میتواند مفهومی ذهنی باشد؛ مثلاً وقتی مفهومی همانند عدم را بررسی میکنیم دارای مفاهیم ذهنی هستند.
اما معناشناسی در سده اخیر تبدیل به یک دانش بسیار بزرگ شده است که تمامی ابعاد زبانشناسی را نیز در بر گرفته است. زبانشناسی حدود هفت زیرشاخه دارد که یکی از زیرشاخههای دانش زبانشناسی همین معناشناسی است لذا این دانش مطالعه علمی تمام آن چیزی است که ما از آن معنا دریافت میکنیم.
البته این دانش گونههای مختلفی هم دارد؛ مثلا در فلسفه، منطق و ... معنا را مطالعه میکنیم اما یکی از گونههای آن هم گونه زبانشناسی آن یعنی مطالعه معنا بر اساس ساز و کار زبان، الفاظ، کلمات، قواعد و محاورات زبانی و عقلایی بشر است. بنابراین معناشناسی که با آن سر و کار داریم همان معناشناسی زبانی است یعنی ما معنا و مدلول الفاظ را به وسیله سازوکارهای زبانی به دست میآوریم.
ایکنا- توضیحی درباره مراتب معرفت در قرآن ارائه دهید.
مراتب معرفت نیز بخشی از بحث معرفتشناسی است. در مباحث معرفتشناسی به ویژه در معرفتشناسی معاصر و حتی معرفتشناسی فلسفی و دینی چند موضوع مورد بررسی قرار میگیرد. در اینجا بحث بر سر این است که انسان چگونه معرفت و علم به دست میآورد و منابع علم و معرفت بشر شامل چه مواردی هستند و چگونه این علومی که به دست آمده با خارج و عالم واقع مطابقت پیدا میکند و ما از کجا میفهمیم که این معرفت صحیح هست یا خیر؟ یکی از مسائلی که در معرفتشناسی بحث میشود مراتب و درجات معرفت است بدین معنی که معرفتی که من کسب کردهام گاهی اوقات ارتباط آن با واقعیت یک ارتباط صددرصدی است. ما برای این یک عنوان یعنی معرفت یقینی در نظر میگیریم.
گاهی اوقات ارتباط احتمال کمتری دارد مثلاً میگوییم احتمالاً این معرفت صحیح یا مطابق با واقع باشد. به اینها درجات یا مراتب معرفت میگویند؛ یعنی معرفت را ذومرتبه و دارای مراتب گوناگون در نظر میگیریم. یکی از این مراتب شک است که در اصطلاح معرفتشناسی معاصر گفته میشود شک احتمال پنجاه درصد است. یک احتمال دیگر هفتاد یا هشتاد درصد است که از آن با عنوان ظن یاد میکنند و احتمال صد درصدی را قطع یا یقین میگویند لذا به این موارد مراتب معرفت گفته میشود ولی در حقیقت همان درجهبندی معرفت هستند.
البته برخی افراد نیز مراتب معرفت را با گونههای معرفت معنا کردهاند و مثلاً میگویند معرفت حسی یا عقلی گونههایی از معرفت هستند اما مراد ما از مراتب معرفت این رتبهبندی یا ارزشگذاری معرفت است یعنی ارزش هرکدام از این معرفتها چقدر است.
ایکنا- لطفا بفرمایید کتاب شما چه نسبی با کتاب «معناشناسی شناختی قرآن» تألیف حجتالاسلام قائمینیا دارد. درباره تفاوتها و افزودههای آن توضیح دهید.
یکی از نظریات یا به بیان بهتر علوم جدیدی که در معناشناسی ایجاد شده و در این پنجاه سال اخیر در دنیا بسیار گسترش پیدا کرده است معناشناسی شناختی است. قبلاً معناشناسیهای گوناگونی در دنیا وجود داشته و مکاتب مختلفی هم داشتهاند که از جمله آنها ساختارگرایی است. آخرین دستاورد بشر در حوزه معناشناسی، معناشناسی شناختی است؛ این نوع از معناشناسی، با شناخت افراد تعیین میشود. این شناخت یک اصطلاح است به این عنوان که تمامی آن پردازشهای ذهنی انسان که هنگام مواجهه با واقع در ذهن رخ میدهد را شناختی مینامند.
در روانشناسی نیز چنین چیزی را مشاهده میکنیم یعنی اطلاعاتی که انسان از پیرامون میگیرد در ذهن خود به صورت ناخودآگاه پردازش، دستهبندی، تفسیر و شرح میکند، سپس این اطلاعات را در قالب کلمات و الفاظ و جملات بیان میکند. این معناشناسی شناختی میخواهد بگوید معنا آن چیزی است که در ذهن ما پردازش شده و هنگامی که ما عبارتها، زبان و الفاظ و جملات را تحلیل، بررسی و مهندسی معکوس کنیم در نهایت به آن چیزی میرسیم که در ذهن متکلم است. به این اصطلاحاً مفهومسازی میگویند.
حال این پردازش کردن اطلاعات در ذهن یک سازوکارها و قواعدی دارد. این قواعد را هرکدام از دانشمندان معناشناسی شناختی به گونهای به کار برده و بعضاً قاعدهای را کشف کردهاند؛ مثلاً یکی از این قواعد، استعاره مفهومی است. یکی از دانشمندان حدود دوازده قاعده را بیان کرده اما ممکن است قواعد دیگری هم به اینها اضافه شود. ما به وسیله این قواعد و نظریههای معناشناسی شناختی میتوانیم از آن متن یا عبارتها به آن چیزی پی ببریم که در ذهن گوینده اثر وجود دارد.
این قواعد را در بسیاری از پژوهشگران توضیح دادهاند و اکنون میتوانیم این قواعد را در متنی همانند قرآن در یک موضوع خاص به کار ببریم و ببینیم که مراد خداوند یا آن مفهومسازیهای خداوند از این موضوع در آیات قرآن چه بوده است. در حقیقت به پردازشهایی دست پیدا میکنیم که خداوند در موضوعات مختلف در قرآن بیان کرده است.
این کار را اولین با آقای قائمینیا در کتاب «معناشناسی شناختی قرآن» انجام دادند و هر نظریهای را که توضیح دادند نمونههای آن را نیز بیان کردند. ما در موضوع مراتب معرفت اینکار را انجام دادیم؛ بدین معنی که تمام آیاتی که در بردارند مراتب معرفت بودند را با همین قواعد معناشناسی شناختی بیان کردیم که البته دستاوردهای آن هم با دستاوردهای معرفتشناسی معاصر متفاوت است و نتایج جدیدی به ما میدهد.
انتهای پیام