کد خبر: 4200290
تاریخ انتشار : ۲۸ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۴:۲۵
سیدمحمدتقی موحد ابطحی پاسخ داد

علوم انسانی قرآن‌بنیان می‌تواند گرهی از حوزه علم دینی باز کند؟

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی ضمن نقد ایده علوم انسانی قرآن‌بنیان تصریح کرد: ما باید دلیلی داشته باشیم که هیچ کدام از این مبانی که از قرآن استخراج می‌کنیم مانع پیشرفت علمی نیست. این پرسش‌های جدی است که باید در این حوزه به آنها پاسخ داده شود.

موحد ابطحیبه گزارش ایکنا، نشست «نقد درون‌گفتمانی و روش‌شناختی ایده علوم انسانی قرآن‌بنیان» با سخنرانی سیدمحمدتقی موحد ابطحی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، شنبه 28 بهمن در پژوهشگاه حوزه و دانشگاه برگزار شد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید؛

من به علم دینی قائل هستم و به نظرم یکی از طرق دستیابی به علوم انسانی اسلامی روش استنباطی است یعنی ما به آیات و روایات مراجعه کنیم و از دل آنها فرضیه‌هایی را در علوم انسانی استخراج کنیم یا مبانی را از علوم انسانی استخراج کنیم و مبتنی بر آن، مبانی علوم انسانی اسلامی را پایه‌گذاری کنیم یا اگر زیست من زیست دیندارانه شد، خواسته یا ناخواسته این زیست دینی در علم‌ورزی من اثر می‌گذارد و آرام آرام محصولات این علم‌ورزی را به سمت دین هدایت می‌کند. از سوی دیگر باید توجه داشته باشیم که جریان علم دینی جریان کم‌سابقه‌ای نیست. نکته این است در سال‌های اخیر جریانی به عنوان مرجعیت علمی قرآن و علوم انسانی‌قرآن‌بنیان پدید آمده که من به شکل نهادی با این جریانات مسئله دارم. اگر معتقد باشیم برنامه‌های پژوهشی متفاوتی وجود دارد که هر کدام هسته سختی دارد، پرسش این است که آیا ما با تشکیل جریان‌هایی تحت عنوان علوم انسانی‌قرآن‌بنیان می‌توانیم برنامه پژوهشی علم دینی و علوم انسانی اسلامی را پیش ببریم یا نه.

 

در علوم انسانی اسلامی به کثرت نظریه نرسیدیم

مسئله این است که جریان علم‌ورزی عقلانی منتهی به علومی شده و حالا ما می‌خواهیم بر این علوم تاثیر بگذاریم. در این راستا نهایتا باید سراغ قرآن و روایات به عنوان حجت ظاهری برویم. پس رویکردهای علم دینی باید خودشان را به قرآن و اهل بیت(ع) برسانند. نقد من ناظر به جریان علوم انسانی قرآن‌بنیان است که در سالیان اخیر مراکزی این جریان را دنبال می‌کنند. پرسش من این است آیا این جریان توانسته یک کارویژه مخصوصی برای خودش تعریف کند؟ یعنی آیا این جریان تمام فعالیت‌هایی که در چهل سال گذشته انجام شده است را رصد کرده، مشکلات را شناسایی کرده و اعتقادش به مرجعیت علمی قرآن یا شکل‌دهی به جریان علوم انسانی قرآن‌بنیان می‌تواند گرهی در حوزه علم دینی بگشاید و راه جدیدی را باز کند.

در مقاله‌ای که خدمت اساتید ارائه کردم به چند دلیلی که ممکن است در این زمینه مطرح شود اشاره کردم. به طور مثال اگر ما بر این باور بودیم جریان علم دینی یا علوم انسانی اسلامی به معنای کلی آنقدر توسعه پیدا کرده و آنقدر نظریه داریم که حالا می‌خواهیم یک خالص‌سازی انجام دهیم و در این راستا آنها را به محک قرآن می‌گذاریم تا نظریات بهتر را پیدا کنیم، این ادعا درست بود ولی وقتی در حوزه علوم انسانی اسلامی به کثرت نظریه نرسیدیم این تخلیص خیلی معنایی ندارد. ما در موقعیتی هستیم که باید از تمام ظرفیت‌های موجود و میراث 1400 ساله تمدن اسلامی برای رقابت با جریان غالب در عرصه علم موجود استفاده کنیم تا سری در سرها پیدا کنیم.

ممکن است گفته شود ما می‌خواهیم ظرفیت‌های ناشناخته در علوم قرآنی را استخراج کنیم. این هم خوب است ولی در 40 سال گذشته داشته این کار انجام می‌شده و دنبال این بودند از آیات و روایات استفاده کنند. سوال این است جریان علوم انسانی قرآن‌بنیان چه رویکرد جدیدی در این زمینه ارائه کرده است؟ پرسش من این است که جریان علوم انسانی قرآن بنیان چه چیز جدیدی ارائه می‌کند؟

برخی پرسش‌های من روش‌شناختی است یعنی علوم انسانی قرآن‌بنیان به پرسش‌هایی که در چهل سال گذشته درباره رویکرد استنباطی مطرح شده است پاسخ داده یا خیر. آیا جریان جدیدی که به وجود آمده توانسته این پرسش‌های روش‌شناختی را پاسخ دهد یا خیر. اساسا چه دلیلی وجود دارد همه مبانی و تمامی علوم را می‌شود از قرآن استخراج کرد؟ چه دلیلی وجود دارد این مبانی می‌تواند منتج باشد؟ چه دلیلی وجود دارد این مبانی مخالف نباشد؟ مثلا اگر ما ادعا کردیم دست خداوند در این عالم باز است آیا این محدودیتی برای فعالیت‌های علمی ایجاد نمی‌کند؟ ما باید دلیلی داشته باشیم که هیچ کدام از این مبانی که از قرآن استخراج می‌کنیم مانع پیشرفت علمی نیست. این پرسش‌های جدی است که باید در این حوزه به آنها پاسخ داده شود.

در بحث فرضیه هم با این چالش‌ها روبرو هستیم. فرض کنید شما بر اساس آیات قرآن فرضیه‌ای در حوزه علوم انسانی ارائه کردید. تا اینجا هنوز علمی تولید نشده. علم وقتی تولید می‌شود که نسبتتان را با تجربه نشان دهید و پرسش کلیدی علم دینی اینجاست. مخالفان می‌گویند ما در مقام کشف با شما مشکلی نداریم نکته این است شما مدعی هستید عالم واقع چنین است، لذا باید نسبت فرضیه خودتان را با تجربه نشان دهید.

در این رابطه دیدگاه‌های مختلفی مطرح شده. برخی می‌گویند تجربه فقط برای این است که بتوانیم با جامعه علمی گفت‌وگو کنیم. این حرف‌ها چهل سال است که گفته شده. اگر بعد از چهل سال نتوانیم نشان دهیم علوم انسانی قرآن‌بنیان پیشرو است شاید جریان رقیب از آن استفاده کند و بگوید این یک جریانی است که راکد است.

 

نقد شما درون‌گفتمانی نیست، همدلانه است

در این نشست سیدمحمدهادی گرامی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به عنوان ناقد سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید؛

کار آقای موحد ابطحی کار خوبی است و در حوزه علم دینی نیاز به چنین نگاه‌های انتقادی و پالایش جدی داریم و فکر می‌کنم دوستانی که در این حوزه مشغول هستند از آن استقبال می‌کنند. در عین حال به نظرم می‌آید نقد شما درون‌گفتمانی نیست بلکه همدلانه است و کارکرد روانشناختی و جامعه‌شناختی دارد. یک اضطرابی در متن شما درباره درون‌گفتمانی بودن نقد وجود دارد. یکجا صحبت می‌کنید که من باور به خدا و پیامبر(ص) دارم و خود را درون گفتمان دینی تعریف می‌کنید ولی جای دیگر می‌گویید «من علم دینی را قبول دارم اما...» نقد درون‌گفتمانی یعنی شما درون گفتمان علم دینی قرار داشته باشید که به نظرم شما در این گفتمان قرار ندارید. اگر درون گفتمانی به معنای آن چیزی باشد که شما فرمودید که طرف به مرجعیت قرآن باور داشته باشد، خیلی از افراد که از نظر شما نگاهشان برون‌گفتمانی است، خیلی از این باورهای دینی که شما اشاره کردید را دارند.

نکته بعدی این است که مقاله شما سوال و پرسش دارد ولی مسئله‌مندی و طرح مسئله ندارد چون اگر بخواهیم این مقاله را در سطح پژوهشی ببینیم وقتی صحبت از مسئله‌مندی می‌کنیم شما باید یک آرایشی از آرایی که در حوزه علوم انسانی‌قرآن‌بنیان وجود دارد ارائه کنید ولی شما این کار را نکردید.

انتهای پیام
captcha