حج یک مناسک است؛ اعمالی مشخص و به صورت دقیق از پیش تعیین شده که همه مسلمانان حاضر در این مراسم باید به صورت دقیق آن را انجام دهند. اما آیا منظر و مقصود خداوند از قرار دادن حج به عنوان یکی از فروع دین اسلام انجام ظاهری همین اعمال است؟
مطالعه احادیث حضرت رسول(ص) و ائمه اطهار(ع) و نیز کتابهای بزرگان دین در خصوص حج حکایت از وجود اسراری ژرف در پس هر عملی در این مناسک دارد. اسراری که مطالعه و آشنایی با آنها موجب به کمال مطلوب رساندن عمل عظیم حج میشود.
خبرگزاری ایکنا ضمن آرزوی حجی مقبول برای همه زائران بیتالله الحرام، درس گفتارهای اسرار حج را با تدریس حجتالاسلام عبدالحسن افتخاری، استاد حوزه و دانشگاه و روحانی کاروانهای حج تهیه کرده است تا گامی در جهت آشنا کردن هرچه بیشتر زائران با اسرار حج برداشته شود.
بیستمین بخش از این مجموعه با موضوع «آیا حاجی واقعی شدهایم» را با هم میبینیم و میخوانیم.
به پایان گفتوگو رسیدهایم. البته «به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است». به اندازه وجود انسانهایی که این سفر را انتخاب میکنند حکایت و بحث در مورد حج و مهاجرتی که حجاج میکنند، وجود دارد.
اما همه آنها در یک مسئله مشترک هستند. همه آنها آمدهاند ظلمتهایی را رها کنند و به نورانیت برسند و فرمودهاند «الحاجُّ لایَزالُ عَلَیْهِ نُورُ الحَجِّ مالَمْ یَلُمَّ بِذَنْبٍ؛ نور و روشنایی حج همواره بر حاجی باقی است، تا وقتی که دنبال گناه نرفته باشد».
حاجی نورانیتی پیدا میکند و این نورانیت است که وجود او را متحول میکند. این نورانیت با او میماند تا وقتی که به دنبال گناه نرفته باشد. حاجی باید بداند شیطان قسم خورده اجازه ندهد نورانیت با حاجی بماند. جنگ واقعی میان انسانی که به حج رفته و شیطان خیلی بیشتر از جنگی است که انسان عادی با شیطان دارد. حاجی گوهر و جواهری دارد و شیطان میخواهد این گوهر را از او برباید، برای همین حاجی باید خیلی مراقب باشد.
اگر شیطان این گوهر را از حاجی بگیرد، او ظلمتی پیدا میکند که با ظلمت قبل از حج او تفاوت بسیاری دارد. مثالی میزنم؛ بچه که بودیم، در خانه فانوس بود؛ با نور این فانوس بازی سایهها را انجام میدادیم و برای اینکه بتوانیم سایهها را ببینیم، باید پشت به فانوس میایستادیم و سایهها را شکل میدادیم. هر زمانی که ما از این فانوس دور بودیم و فاصله میگرفتیم سایهها محو و کوچک بود اما هر وقت به فانوس نزدیکتر میشدیم سایهها واضح و بزرگ بود. یعنی آنکسی که از نورانیت دور است گناهی هم که میکند ظلمتش زیاد نیست ولی خداوند رحم کند به آدمهایی که به منبع نور نزدیک شدهاند، چراکه سایهها و تاریکیهای آنها بزرگ خواهد بود.
اگر حاجی حواسش نباشد، سنگینی سایههایی که برایش در زندگی پدید میآید، بسیار بیشتر از ظلمتهای آدمهای عادی خواهد بود.
قدیم این مثل را میگفتند که حاجی که به حج میرود یا از خدا میشود و برمیگردد(یعنی زندگیش خدایی میشود و جزو دستگاه خدا شده و باز میگردد و با خدا زندگی میکند) یا «از خدا» برمیگردد. کفر و ظلمت کسی که به حج رفته و نتوانسته خود را نگه دارد خیلی زیاد است.
حاجی باید مراقب باشد و نشانه اینکه آیا ظلمت در وجود او حاکم است یا نورانیت، بسیار ساده است. در روایات هم فرمودهاند حاجی که برگشته و به مهربانی، لطف، پاکی و طهارت توجه بیشتری دارد و به عبادت علاقه بیشتری نشان میدهد، به این معناست که نورانیت در وجود او زیاد شده است اما اگر اینگونه نبود و مهربانی، رحم، مروت، انصاف و ... نداشت و عبادت او ضعیف شده و علاقه به تکرار عبادات بیشتر نداشت، این برای حاجی زنگ خطر است.
حج آخر خط است. «یا مَکُن با پیلبانان دوستی یا بنا کن خانهای در خورد پیل». یا در این مسیر نرو یا بدان که وقتی رفتی باید شایسته این مقام، عنوان و جایگاه باشی و کارهایت را به شکلی انجام دهی که در این سفر بزرگ شوی. متری که خودت را تا قبل از حج با آن اندازه میکردی، بعد از حج آن متر را کنار بگذار و اکنون با کسی که با او دست دادهای خودت را اندازه بگیر.
بپرس خدایا آیا خوب بزرگ شدهام، خوب رشد کردهام؟ آیا حالا من را بیشتر دوست داری؟ حاجی حواست باشد اکنون با فرد دیگری داری حرف میزنی و پیمانت را مرور میکنی. نگاهت و لذتهای زندگیت تغییر میکند، مثل همان کرم ابریشمی که خوراکش دیگر برگ زبر درخت توت نیست، محدوده زندگیش دیگر لغزیدن بر روی تنه درخت توت نیست، دنیای او تغییر و قدرت پرواز پیدا کرده و از پیله خود بیرون آمده است، تو نیز باید تغییر کنی و خوشا به حال افرادی که به این نوع حیات و زندگی معنوی برسند.
انتهای پیام