صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۵۹۰۸۳۴
تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱۳۹۲ - ۰۹:۳۲

گروه سياسی: عضو هيئت علمی دانشگاه تهران با تشريح عناصر قدرت‌آفرين برای نظام جمهوری اسلامی ايران در سه بخش «فرهنگی و اجتماعی»، «سياسی» و «اقتصادی و مديريتی» گفت: قدرت درون‌زا مجموعه‌ منابع مولد قدرت و اقتدار است كه با ساخت درونی نظام مرتبط است.

به گزارش خبرگزاری بين‌المللی ايران(ايكنا) به نقل از پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله العظمی خامنه‌ای، رهبر انقلاب اسلامی در ديدار با كارگزاران حج فرمودند: ساخت اقتدار درونى ملت «در درجه‌ى اول با ايمان صحيح و راسخ و با اتحاد آحاد مردم و با عمل درست مسئولين كشور و با همراهى مسئولان و آحاد مردم و با توكل به خداى متعال انجام خواهد گرفت؛ يعنى به‌كار گرفتن عقل و معنويت و توكل و حركت و عمل». محمدرضا اخضريان كاشانی، عضو هيئت علمی و استاديار علوم سياسی دانشگاه تهران در يادداشتی به بررسی مفاهيم «قدرت» و «اقتدار» در ادبيات سياسی رايج پرداخته و در ادامه عناصر قدرت‌آفرين برای نظام جمهوری اسلامی ايران را در سه بخش «فرهنگی و اجتماعی»، «سياسی» و «اقتصادی و مديريتی» برشمرده است.
در چند ماه گذشته شاهد تأكيد چندباره‌ رهبر انقلاب اسلامی بر «تحكيم ساخت درونی نظام و تقويت اقتدار درون‌زا» بوده‌ايم. موضوعی كه بازخوانی مؤلفه‌های آن ضروری به نظر می‌رسد. دوران كنونی از دو جنبه‌ی داخلی و بين‌المللیِ بسيار اساسی، نياز به توجه خاص پژوهشگران و سياست‌گذاران نظام دارد. از جنبه‌ی داخلی، قرارگرفتن نظام در برهه‌ی تاريخیِ گذار تمدنی و ايجاد يك ساخت تمدنی نوين بسيار مهم است و از نظر بين‌المللی، دشمنی آشكار تمدن‌های رقيب از يك سو و نگاه مطالبه‌گر خرده‌تمدن‌های ديرپا، اما خفته‌ منطقه كه به دنبال يافتن الگوهای روشن و كارآمد در عرصه‌ی مديريت و احيای ساخت سياسی و اقتصادی و فرهنگی خويش هستند، از سوی ديگر اهميت می‌يابد.
از منظر نگارنده، سخنرانی مهرماه ۱۳۹۰ رهبر انقلاب در جمع دانشجويان دانشگاه‌های كرمانشاه يك فرصت تاريخی بود كه كمتر مورد عنايت سياست‌گذاران قرار گرفت و از ميان ابعاد گسترده و عميق اين سخنرانی، تنها به قطره‌ای از دريا بسنده شد. در اين سخنرانی عالی‌ترين مقام نظام در موضع اقتدار و آينده‌انديشی، خواستار تحكيم ساخت درونی نظام شدند، اما متأسفانه آينده‌پژوهان و كلان‌نگران و راهبردنويسان نظام چنان‌كه شايسته‌ی اين فراگيری كلام بود، وارد عمل نشدند.
اين موضوع از جنبه‌ ديگری نيز نيازمند توجه است و آن، گرايش دولت يازدهم به واقع‌بينی سياسی است. اين در حالی است كه آميختگی واقع‌بينی با ساخت قدرت در نظام بين‌المللی غير قابل انكار و توسعه و ارتقای عناصر و منابع قدرت و اقتدار، ضرورتی انكارناپذير است. در اين نوشتار مروری كوتاه داريم بر مفاهيم قدرت و اقتدار و مؤلفه‌ها و عناصر مولد آن.
* تعريف قدرت
انديشمندان تعاريف مختلفی برای قدرت ارائه داده‌اند. به عقيده‌ی هابز، قدرت آدمی عبارت از وسايلی است كه برای دستيابی به امر مطلوبی در آينده در اختيار دارد (منوچهری، ۱۳۷۶، ۳۲). جان لاك قدرت سياسی را به عنوان حقِ اعمال قدرت در جهت منافع عامه می‌داند (هيندس، ۱۳۸۰، ۶۱-۵۹). راسل نيز قدرت را پديدآوردن آثار مطلوب می‌داند (نبوی، ۱۳۸۸، ۴۸-۴۴).
پولانزاس قدرت را «توانايی يك طبقه‌ی اجتماعی برای تحقق منافع خاص عينی خود» برمی‌شمارد (نبوی، ۱۳۸۸، ۸۵-۹۲) و وبر قدرت را «امكان تحميل اراده‌ی خود بر رفتار ديگران» می‌بيند (راش، ۱۳۷۷، ۵۸). هانا آرنت قدرت را «توانايی آدمی برای عمل، در اتفاق عمل با گروه» تعريف می‌كند. از ديد پارسونز هم قدرت يعنی «واسطه‌ای تعميم‌يافته برای تضمين اجرای تعهدات الزام‌آورِ واحدهايی در نظام سازمان جمعی، وقتی كه تعهدات از لحاظ تأثيرشان بر اهداف جمعی مشروعيت می‌يابد.» (راش، ۱۳۷۷، ۵۹)
* مفهوم اقتدار
واژه‌ی اقتدار در فرهنگ و فلسفه‌ی غرب از ريشه‌ی لاتين آن گرفته شده و به معنی ميزان قابليت نفوذ در مردم با ميزان توان تأثيرگذاری بر مردم است. اين قابليت به‌تدريج با حوزه‌ی عمل و قدرت حاكم گره خورده است. به اعتقاد هابز، حاكميت يا اقتدار ناشی از اعطای اختيار از سوی كسانی است كه حاكميت بر آنان اعمال می‌شود و مشتمل است بر قدرت وضع قوانين موجد صلح، امنيت و دفاع از جامعه. در اين معنی اقتدار پيوند تنگاتنگی با تعهد و الزام اتباع و شهروندان مبتنی بر وفق‌دادن رفتار خود با روح قانون دارد. بنابراين اقتدار به منزله‌ی ابزاری است برای اتخاذ تصميمات الزام‌آور در خصوص هر مسأله‌ای كه اختلاف نظر و مشاجرات گسترده و بی‌پايان بر سر آن، صلح و امنيت جامعه را به مخاطره خواهد افكند. (اندرو هيوود، ۱۳۸۳، ۱۹۵)
از ديد ماكس وبر، اقتدار رابطه‌ای نزديك با مشروعيت نظام سياسی دارد. در اين معنی اقتدارآميز خواندن يك نظام يا نهاد به معنی معطوف ساختن توجه به شيوه‌ی خاصی از حكومت‌كردن و حاكميت نيست، بلكه به اين معنی است كه در ميان هر ملتی نگرش خاصی به شيوه‌ی تبعيت و انقيادی كه بر آنان حاكم است، وجود دارد. (ريمون، ۱۳۷۰،ص۵۹۸) وبر به سه نوع نظام عمده اشاره می‌كند: اقتدار كاريزماتيك، سنتی و حقوقی-عقلانی. (وبر، ۱۳۷۴، ۴۰۲ـ۴۰۳)
رويكرد تفسيری آرنت به مقوله‌ی اقتدار را به نحو احسن می‌توان در اين جمله‌ی مشهور او ملاحظه كرد: «اگر اساساً بخواهيم اقتدار را تعريف كنيم، بايد آن را در تقابل با اجبار قهری يا اقناع استدلالی يا هر دو بدانيم.» قدرت از ديدگاه او قابليتی است انسانی نه‌فقط برای انجام اعمال، برای اتفاق ميان انسان‌ها و اقدام مشترك آنان. بنا بر اين تعريف، هيچ‌گاه نمی‌توان قدرت را متعلق به يك فرد دانست، زيرا قدرت همواره سرشتی اجتماعی دارد و در اختيار گروهی از انسان‌ها است و مادامی‌كه اين گروه متحد است، قدرتش نيز پابرجاست. برای نمونه وقتی می‌گوييم فلان‌شخص دارای قدرت است، يعنی او از سوی گروهی مسئوليت يافته تا به نام آن گروه، دست به اقدام بزند و بدون پشتيبانی آن گروه، قدرت وی معنی ندارد.
* انواع قدرت
قدرت را می‌توان از منظرهای گوناگون تحليل كرد و بسته به نوع نگاه و سطح تحليل، مورد واكاوی قرار داد. از يك سو قدرت را به دو نوع مادی و معنوی تقسيم می‌كنند و مؤلفه‌های مادی همچون نيروی نظامی و ثروت اقتصادی را در زمره‌ی عناصر مادی می‌دانند و باورهای معنوی را در زمره‌ی عناصر معنوی برمی‌شمرند. از منظری ديگر، منابع قدرت را اكتسابی و غير اكتسابی می‌دانند. منابع غير اكتسابی شامل همه‌ی عوامل و منابعی است كه خداوند متعال در طبيعت و محيط جغرافيايی يك سرزمين به امانت نهاده و منابع طبيعی آن كشور را شامل می‌شود. منابع اكتسابی قدرت اما منابعی است كه هر ملتی می‌تواند بر اساس ظرفيت‌های خود آن را توسعه دهد؛ همچون دانش ملی و اعتمادبه‌نفس اجتماعی.
در رويكردی ديگر، منابع قدرت را می‌توان به دو گروه منابع سخت و منابع نرم تقسيم كرد (ساروی، ۱۳۹۰، ۶۳) كه شامل تجهيزات سخت‌افزاری و جنگ‌افزارها و جمعيت بالای كشور و ... در بُعد سخت و نيز دانش و اعتقادات جامعه و مانند آن در بُعد نرم است. (نای، ۲۰۰۶)
از منظری ديگر نيز قدرت را می‌توان در دو نوع درون‌زا و برون‌زا دانست. (خوش‌چهره، ۱۳۹۱) قدرت درون‌زا مجموعه‌ی منابع مولد قدرت و اقتدار است كه با ساخت درونی نظام مرتبط بوده و اجزای آن را مؤلفه‌های بومی و درونی يك ملت و كشور تشكيل می‌دهند و خود نظام توان مديريت كلان و خرد آن منابع را در اختيار دارد؛ همچون اعتقادات، دانش، ثروت ملی و بومی، منابع طبيعیِ قابل بهره‌برداری داخلی، نيروهای نظامی متعهد و دارای اعتماد‌به‌نفس و ... قدرت برون‌زا نيز شامل مجموعه‌ی منابع مولد قدرت است كه از بيرون يك نظام در اختيار او گذاشته می‌شود و با ساخت درونی آن نظام پيوندی وثيق ندارد يا توان كنترل و مديريت آن برای نظام به‌خوبی ممكن نيست؛ همچون حمايت بيگانگان از يك حكومت يا منابع اقتصادی وابسته به مصالح بيگانگان و ...
* نظريه‌های قدرت
افلاطون: نظريه‌ی قدرت افلاطون بيشتر به نظريه‌ی «حق نيرومند‌تر» معروف است. او تلاش می‌كند تا قدرت را به يكی از دو معنی قدرت بدنی يا نيروی جمعی معنی كند.
ارسطو: ارسطو به سه نوع قدرت در جامعه اعتقاد داشت: قدرت خانگی، قدرت استبدادی، قدرت سياسی. اقتدار خانگی همان قدرت پدر بر فرزندان است. قدرت استبدادی توسط يك حاكم يا پادشاه بر افراد و مردم جامعه اعمال می‌شود و قدرت سياسی معانی و مفاهيم متعددی دارد. ارسطو نظريه‌‌ی قدرت خود را به يك جامعه‌ی آرمانی محدود نمی‌كند؛ لذا در يك جامعه‌ اقتدار بايد مصالح حكومت‌شوندگان و برابری شهروندان را در نظر بگيرد.
آگوستين: از ديد سن آگوستين، غايات حكومت بايد بر اساس خواست مردم باشد و عدالت وقتی معنی پيدا می‌كند كه برای تمام مردم باشد. از نگاه وی، امپراتوری‌‌های گوناگون و قدرت‌های مشروع با عشق خدا نظم می‌يابند.
هابز: توماس هابز در نظريه‌ی سياسی خود تلاش می‌كند تا بين نيرومندی (قوت، توانايی عمل) و قدرت (جواز عمل) تمايز قائل شود. او می‌كوشد تا اثبات كند كه بزرگ‌ترين قدرت‌ها -يعنی نيروی لوياتان- بايد با بيشترين نيرومندی‌‌ها -يعنی قدرت مردم- همراه گردد. قدرت از نظر هابز عبارت است از «اسباب موجود هر كس برای احراز خيری آشكار در آينده». با اين ديدگاه می‌توان دو نوع قدرت فطری و سببی را تشخص بخشيد.
ماركس: كارل ماركس نظريه‌ی قدرت را به مفهوم «پول» نسبت می‌دهد. او در اين باره اعتقاد دارد كه پول تنها عاملی در جامعه است كه ارباب ندارد و واقعيتی است كه همه چيز را عملی می‌سازد. پول همان چيزی است كه گذر از قلمرو انديشه به عرصه‌ی هستی را ميسر می‌كند. پول است كه امكان تبديل عشق به نفرت، نفرت به عشق، رذيلت به فضيلت، فضيلت به رذيلت، خدمتكار به ارباب، ارباب به خدمتكار، هوش به بلاهت و بلاهت به هوش را فراهم می‌آورد.
كنت: آگوست كنت در تعريفش از قدرت، به دو نوع قدرت معنوی و مادی اعتقاد دارد. از ديد او، مردم دارای اميال خودخواهانه و گريز از نظم هستند و حكومت برای كنترل مردم از چند عامل استفاده می‌كند؛ قدرت و ثروت كه بر انگيزه‌های مادی افراد تسلط دارد و عقيده كه حاكم بر اراده‌ی مردم و موجب همبستگی اجتماعی است.
آرنت: قدرت شايستگی انسان برای عمل به نحو هماهنگ است. قدرت يك خصيصه‌ی فردی نيست، بلكه به يك گروه و جمع مربوط است و تا زمانی برپاست كه آن گروه وجود دارد. زمانی كه گروه از هم بپاشد، قدرت نيز نابود می‌شود. در يك جامعه، قدرت با مردم معنا پيدا می‌كند.
فوكو: ميشل فوكو قدرت را نوعی استراتژی می‌داند. از ديد او قدرت در چندگونگی روابط نيروهايی است كه ذاتی قلمرو آن و جزء ساختار آن‌اند؛ در روابطی كه با مبارزه‌ها و برخوردهای مداوم، قدرت را تغيير شكل می‌دهند يا تقويت می‌كنند.
* منابع قدرت
بغرنج‌ترين و پيچيده‌ترين وضعی كه ممكن است مديريت نظم و اقتدار از دست خارج شود و يك نظام سياسی در داخل و خارج با آن روبه‌رو گردد، بحران است. بحران در واقع نمونه‌ا‌ی از يك وضعيت منفی است كه كنترل امور نظام از دست خارج و اعمال قدرت و اقتدار با چالش جدی روبه‌رو می‌گردد. بحران بنا بر اعتبار مفهوم كلمه، به مرحله‌ی پيچيده‌ای اطلاق می‌گردد كه يك كار و يك رويداد از آن عبور می‌كند و خارج‌شدن از آن مشكل است.
بر اساس اين تعريف، شناختِ مهم‌ترين منابع قدرت كه از‌دست‌رفتن آن‌ها موجب بحران داخلی و بين‌المللی برای نظام می‌گردد، كاملاً ضروری به نظر می‌رسد. يكی از مهم‌ترين تقسيم‌بندی‌های بحران، متعلق به «لوسين پای» است كه در سال ۱۹۷۴ انجام گرفته و همچنان به عنوان يكی از محكم‌ترين انواع تقسيم‌بندی‌های بحران در حوزه‌ی توسعه‌ی سياسی مورد توجه است:
۱. بحران هويت
۲. بحران مشروعيت
۳. بحران مشاركت
۴. بحران نفوذ
۵. بحران توزيع
بر اين اساس، مهم‌ترين عناصر قدرت‌آفرين نظام سياسی جمهوری اسلامی را می‌توان به قرار زير دانست:
* عناصر فرهنگی و اجتماعی
عناصر فرهنگی مهم‌ترين عوامل توليد اقتدار در حوزه‌ی هويت فردی و جمعی و مشتمل بر اجزای گوناگونی هستند:
- ساخت هويت دينی و ايرانی
- روحيه و اعتمادبه‌نفس ملی
- اعتقاد و باور دينی
- ديرينگی تمدنی و تاريخی ملت كه ساخت تمدن برايشان نه يك امر محال، كه تكرار رفتارهای گذشته‌شان است.
- جامعه‌پذيری سياسی و شاخص‌های فرهنگ سياسی جامعه
- بهره‌مندی از نظام عقيدتی ولايت‌مدار
- روحيه‌ی شهادت‌طلبی كه زمينه‌ی اقدام به كارهای بزرگ و به‌نظر‌‌‌‌‌‌‌‌ناشدنی را فراهم می‌سازد.
- باور به آخرت و معاد كه تمام نتيجه‌ی اقدام خود را در همين خاك و بهره‌مندی از منابع مادی آن تلقی نمی‌كند.
- نظام آموزشی و تربيتی فراگير و پويا و همنوا با مطالبات ارزش‌مدار نظام
- دانش بومی و درون‌زای نظام علمی كشور
- رسانه‌های فراگير و مؤثر و مقبول
- حس رضايت‌مندی اجتماعی
- جمعيت زياد كه تنوع فرهنگی و بومی‌سازی و تبادلات فرهنگی بين‌المللی و داخلی را افزايش می‌دهد. (زرقانی، ۱۳۸۹، ۴۶)
* عناصر سياسی
مؤلفه‌های سياسی توليد قدرت، مهم‌ترين عناصر ايجاد مشروعيت و افزايش مشاركت سياسی و تحكيم همبستگی اجتماعی است كه با اجزايی همچون موارد زير پيوندی ديرين دارد:
- ساخت حكومت مردم‌سالار
- مشاركت سياسی مردم در انتخابات و عرصه‌های گوناگون اجتماعی
- مشروعيت حقانيت‌محور نظام كه با عقايد ديرپای مردم ربطی وثيق يافته است.
- ديپلماسی فعال و روابط خوب جهانی كه امكان كاهش تنش‌ها و دستيابی به اهداف را بيشتر محقق می‌سازد.
- ثبات سياسی كه نظام را در شرايط مطلوب اعتماد داخلی و بين‌المللی قرار می‌دهد.
- انسجام ملی و همبستگی يكايك جامعه
- نظام رهبری خاص كه برگرفته از الگوهايی بومی و كارآمد و نه تقليدی از مدل‌های معمول توصيه‌شده در ادبيات سياسی جهان است.
- قدرت بازدارندگی نظامی كه بر اقتدار و نفوذ نظام سياسی در مبادلات جهانی می‌افزايد.
- مرزهای طبيعی و گستردگی سرزمينی كه تجاوز بيگانگان را دشوار و معادلات نظامی و سياسی را به سود كشور سنگين می‌كند.
- جمعيت فعال كه زمينه‌ی پيشرفت و تحقق اهداف كلان را فراهم می‌سازد.
* عناصر اقتصادی و مديريتی
عناصر اقتصادی مولد قدرت موجد چند عنصر مهم توزيع و نفوذ و كارآمدی، و شامل اجزای زير است:
- عدالت توزيعی كه به برابری می‌انجامد و زمينه‌سازی ايفای نقش و سهم هر فرد در عرصه‌های گوناگون نظام را توجيه و ممكن می‌كند.
- هم‌سنخی اجتماعی مسئولان و مردم كه نفوذ نظام را در جامعه ارتقا می‌بخشد.
- كارآمدی دولت كه اعتماد اجتماعی و باور به تحقق آرمان‌ها را ممكن می‌سازد.
- استقلال در منابع اوليه كه امكان چانه‌زنی داخلی و بين‌المللی را افزايش می‌دهد.
- منابع مالی متنوع كه وابستگی تك‌محصولی را كاهش و قدرت مبادلات چندمحصولی را فراهم می‌سازد.
- اهداف مشخص و مدون كه در قالب چشم‌انداز و نقشه‌ی‌راه‌ نظام، انگيزش ملی و سازمانی را فعال و اقدامات را هدفمند و نهايتاً كارآمد می‌سازد.
- مديريت كارآمد كه دستيابی به اهداف را در زمان خود تحقق می‌بخشد.
- موقعيت جغرافيايی و ژئوپوليتيكی ويژه كه چانه‌زنی بين‌المللی و منطقه‌ای را در گفت‌وگوهای سياسی و اقتصادی تسهيل می‌كند.
- وسعت سرزمينی كه بهره‌گيری از منابع مادی گوناگون را فراهم ساخته و امنيت اقتصادی را ارتقا می‌بخشد.
مفهوم افزايش اقتدار درون‌زا بر همين مبنا روشن‌تر می‌شود، زيرا افزايش اقتدار درون‌زای نظام تابعی است از افزايش ظرفيت بهره‌مندی از منابع و اجزای اكتسابی قدرت و اقتدار و كاهش و رفع موانع آن و شكوفاسازی ظرفيت‌های برآمده از منابع اقتدار غير اكتسابی. بديهی است هرچه نظام نسبت به آن‌چه در اين فهرست و موارد ديگری كه می‌توان بر آن افزود، بی‌مهری و كم‌توجهی روادارد، بيشتر خود را در معرض كاهش اقتدار داخلی و بين‌المللی قرار داده است.
منابع:
۱. پايگاه اطلاع‌رسانی حضرت آيت‌الله خامنه‌ای؛ khamenei.ir
۲. سلين اسپكتور، قدرت و حاكميت در تاريخ انديشه‌ی غرب، ترجمه‌ی عباس باقری، تهران: نشر نی ۱۳۸۲
۳. آرنت، هانا، انقلاب، ترجمه‌ی عزت‌الله فولادوند، تهران: خوارزمی، ۱۳۶۱
۴. عنايت، حميد، بنياد فلسفه‌ی سياسی در غرب (از هراكليت تا هابز)، نشر زمستان، ۱۳۷۹
۵. راش، مايكل، جامعه و سياست؛ مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی سياسی، ترجمه‌ی منوچهر صبوری، تهران: سمت، ۱۳۷۷
۶. نبوی، عباس، فلسفه‌ی قدرت، تهران: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت)؛ قم: پژوهشكده‌ی حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۸
۷. نصری، قدير، تأمّلی‌ معرفت‌شناختی‌ بر فلسفه‌ی سياسی‌ هابز و معنا و مبنای ‌‹قدرت› و ‹امنيت› در آن، مجله‌ی اطلاعات اقتصادی و سياسی (مؤسسه‌ی اطلاعات)، خرداد و تير: ۱۳۸۱
۸. هيندس، باری، گفتارهای قدرت از هابز تا فوكو، ترجمه‌ی مصطفی يونسی، نشر و پژوهش شيرازه، ۱۳۸۰
۹. بديع، برتران، توسعه‌ی سياسی، ترجمه‌ی احمد نقيب‌زاده. تهران: نشر قومس، ۱۳۷۶
۱۰. قوام، عبدالعلی، چالش‌های توسعه‌ی سياسی، تهران: نشر قومس، ۱۳۷۹
۱۱. لوسين پای ... [و ديگران]، بحران‌ها و توالی‌ها در توسعه‌ی سياسی، ‌ ترجمه‌ی غلامرضا خواجه‌سروی، ‌تهران: ‌۱۳۸۰
۱۲. زرقانی، سيد هادی، «نقد و ارزيابی مدل‌های سنجش قدرت ملی»، فصلنامه‌ی ژئوپليتيك، دوره‌ی (۶)، شماره‌ی (۱)، ۱۳۸۹
۱۳. منوچهری، عباس، «قدرت، مدرنيسم و پست‌مدرنيسم»، مجله‌ی اطلاعات اقتصادی-سياسی (مؤسسه‌ی اطلاعات)، مهر و آبان ۱۳۷۶
۱۴. هيوود، اندرو ، مقدمه‌ی نظريه‌ی سياسی، ترجمه‌ی عبدالرحمن عالم، تهران: نشر قومس، ۱۳۸۳
۱۵. ريمون آرون، مراحل اساسى انديشه در جامعه‌‌شناسى، ترجمه‌ی باقر پرهام، تهران: انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، ۱۳۷۰
۱۶. وبر، ماكس، اقتصاد و جامعه، ترجمه‌ی عباس منوچهرى و ديگران، تهران: مولى، ۱۳۷۴
۱۷. نای، جوزف، قدرت نرم، ترجمه‌ی محسن روحانی و مهدی ذوالفقاری، تهران: پژوهشكده‌ی مطالعات و تحقيقات بسيج، ۱۳۸۷
۱۸. ساروی،علی، جنگ نرم و تهاجم فرهنگی، پرسمان، شماره‌ی ۱۰۵، مهر ۱۳۹۰
۱۹. خوش‌چهره، محمد، ظرفيت‌های درون‌زا؛ امتياز اقتصاد ايران، پايگاه تحليلی برهان، ۱۳۹۱/۴/۱۰، http://borhan.ir