صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۶۹۴۵۴۰
تاریخ انتشار : ۰۶ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۷:۲۷
گاه‌شمار دفاع مقدس/ سالروز شهادت شهید حمید باکری

گروه جهاد و حماسه ــ حمید باکری (زاده ۱۳۳۴ در شهرستان ارومیه مرگ ۱۳۶۲ قرنه)، از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جنگ ایران و عراق و برادر علی باکری و مهدی باکری بود. وی در عملیات خیبر در اثر اصابت آرپی‌جی به شهادت رسید.

به گزارش خبرگزاری ایکنا، در آذر سال 1334 در شهرستان اروميه چشم به جهان گشود. در سنين كودكي مادرش را از دست داد و دوران دبستان و سيكل و اول دبيرستان را در كارخانه قند اروميه و بقيه تحصيلاتش را در دبيرستان فردوسي اروميه به پايان رساند. به علت شهادت برادر بزرگش علی كه به دست رژيم خون‌خوار شاهنشاهي انجام شده بود با مسائل سياسي و فساد دستگاه آشنا شد. بعد از پايان دوران خدمت سربازی در شهر تبريز با برادرش مهدی فعاليت مؤثر خود را عليه رژيم آغاز كرد و خود سازی و تزكيه نفس شهيد نيز بيشتر از اين دوران به بعد بوده است.

در سال 1355 ظاهراً به عنوان تحصيل به خارج از كشور سفر مي‌كند، ابتدا به تركيه و از تركيه جهت گذراندن دوره چريكي عازم سوريه مي‌شود و بعد به آلمان رفته و در دانشگاه اسم‌نويسی كرده و فقط يك هفته در كلاس درس حاضر می‌شود.

با هجرت امام «مد ظله العالي» به پاريس عازم پاريس مي‌شود و از آنجا هم جهت آوردن اسلحه به سوريه می‌رود و با پيروزی انقلاب اسلامي به ايران مراجعت، جهت پاسداری از دستاوردهای انقلاب اسلامي در مراكز نظامی مشغول فعاليت می‌شود و با تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در سال 57 به عضويت سپاه درآمده و به عنوان فرمانده عمليات با عناصر دست‌نشانده امپرياليسم شرق و غرب كه در گروهك‌ها و احزابي كه بلافاصله بعد از پيروزی انقلاب شروع به فعاليت كرده بودند به مبارزه مي‌پردازد.
در عمليات پاكسازی منطقه سرو و آزادسازی مهاباد، پيرانشهر و بانه نقش مهم و اساسي داشته و در آزاد سازی سنندج با همكاری فرمانده عملياتي منطقه با استفاده از طرح‌های چريكي كمر ضد انقلاب وابسته و ملحد را در منطقه شكسته و باعث شد تا سنندج پس از مدت‌ها آزاد شود.

شهيد با فرمان امام مبنی بر تشكيل ارتش بيست ميليونی مسئول تشكيل و سازماندهی بسيج اروميه شد ودر اين مورد نقش فعالانه و مؤثری ايفا کرد. هميشه از بسيجی‌ها و از قدرت الهی آنها سخن مي‌گفت. با شروع جنگ تحميلي جهت مبارزه با بعثيون كافر به جبهه آبادان شتافت و دو ماه بعد مراجعت کرد.

مدتي در شهرداری به صورت افتخاری در سمت مسئول بازرسی مشغول خدمت شد و چون كار اداری نتوانست روح بزرگ او را آرام كند، مجدداً عازم جبهه آبادان شد و فرماندهی خط مقدم ايستگاه 7 آبادان را به عهده گرفته و به سازماندهي نيروهای مردمي پرداخت. وی در زمره خاطراتش كه از بسيجي‌ها صحبت مي‌كرد مي‌گفت كه دو سه تا نوجوان بودند هر قدر اصرار كرديم كه پشت جبهه كار كنند قبول نكردند و شروع كردند به گريه كردن كه بايد ما در خط مقدم باشيم و مي‌گفت: اين‌ها به انسان نيرو مي‌دهند و باعث تقويت ايمان در آدمي مي‌شوند.

بعد از بازگشت مرتب از مزاياي جنگ كه به قول امام اين جنگ يك نعمت است كه فرزندان اين مملكت را الهي كرده و آنها را از زندگي دنيايی به معنويت كشانده است. او براي مدتی از سوی جهاد سازندگی مسئوليت پاكسازی مناطق آزاد شده كردنشين در منطقه سرو را عهده دار شد كه در آن شرايط كمتر كسي می‌توانست چنان مسئوليتي را بپذيرد. سپس به عنوان مسئول كميته برنامه‌ريزی جهاد استان تعييين شد و چون در هر حال جنگ را مسأله اصلي می‌دانست و می‌انديشيد كه در جبهه مفيدتر است، حضور دائمي‌اش را در جبهه‌های نبرد با صدام متجاوز از عمليات فتح‌المبين شروع کرد، در عمليات بيت‌المقدس فرمانده گردان تيپ نجف اشرف بود و با تلاشي كه نمود نقش مؤثری در گشودن دژهای مستحكم صداميان در ورود به خرمشهر را داشت و بالا‌خره با لشكر اسلام پيروزمندانه وارد خرمشهر شد و بعد از عمليات رمضان براي فعاليت دائمي در سپاه پاسدارن مصمم شد.

در عمليات موفقيت‌آميز «مسلم‌بن‌عقيل» به عنوان مسئول خط تيپ عاشورا استقامتش در ارتفاعات سومار يادآور صبوری و شجاعت ياران امام حسين(ع) بود كه چندين بار خودش در جنگ تن به تن و پرتاب نارنجك دستی به صداميان شركت کرد و از ناحيه دست مجروح شد و بر حسب شايستگي كه كسب کرد از طرف فرماندهی كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به عنوان فرمانده تيپ حضرت ابو‌الفضل(ع) منصوب شد.
بعد از عمليات والفجر مقدماتی به عنوان معاون لشكر 31 عاشورا راه مولايش حسين بن علي(ع) را ادامه داد استقامت و تدابيرش در مقابل صداميان هميشه برای يارانش الگو بود شركت در عمليات هاي والفجر 1 ، 2 و 4 از افتخاراتش بود كه هميشه دوش بدوش برادران رزمنده بسيجي‌اش در خطوط اول حمله شركت داشت و با خونسردی زيادی كه داشت هميشه فرماندهان زير دستش را به استقامت و تحمل شدايد صحنه‌های نبرد ترغيب مي‌کرد و به آنها ياد می‌داد كه چگونه با دست خالي از امكانات مادی در مقابل دشمن كه سراپا پوشيده از زره و پيشرفته‌ترين امكانات جنگي عصر حاضر است، فقط با اتكاء به ايمان و روش حسيني بايد جنگيد.

در والفجر يك از ناحيه پا و پشت زخمي و بستری گشت كه پايش را از ناحيه زانو عمل جراحي كردند. اطرافيانش متوجه بودند كه از درد پا در رنج است ولي هيچ وقت اين را به زبان نياورد و بالا‌خره در عمليات فاتحانه خيبر با اولين گروه پيشتاز كه قبل از شروع عمليات بايستي مخفيانه در عمق دشمن پياده مي‌شدند و مراكز حساس نظامي را به تصرف در مي‌آوردند و كنترل منطقه را در دست مي‌داشتند عازم شد و در ساعت 11 شب چهارشنبه 3 اسفند 62 شروع عمليات خيبر بود كه با بي‌سيم خبر تصرف پل مجنون (كه به افتخارش پل حميد ناميده شد) در عمق 60 كيلومتری عراق را اطلاع داد. پلي كه با تصرف كردن آن دشمن متجاوز قادر نشد نيروهای موجود در جزاير را فراری دهد و يا نيروی كمكي برای آنها بفرستد در نتيجه تمام نيروهايش در جزاير كشته يا اسير شدند و اين عمل قهرمانانه فرمانده و بسيجي‌های شجاعش ضمانتی در موفقيت اين قسمت از عمليات بود و عاقبت با دو روز جنگ شجاعانه در مقابل انبوه نيروهای زرهی دشمن فقط با نارنجك و آرپي‌جي و كلاش ولي با قلبي پر از ايمان و عشق به شهادت خودش و يارانش در حفظ آن پل مهم جنگيدند و در همانجا به لقاء‌الله پيوسته و به آرزوی ديرينه‌اش ديدار سرور شهيدان امام حسين (ع) نائل آمد.
شهيد حميد باكري در اين چند سال اخير لحظه‌اي ‎آرامش نداشت دائماً در تلاش بود و چنانچه در وصيتنامه‌اش هم قيد كرده معتقد به كسب روزی از راه ساده نبود، از نمونه‌ بارز يك انسان متقي بود و صفاتي كه در اول سوره مباركه بقره و نيز حضرت علي(ع) در خطبه همام در مورد متقين فرموده‌اند در او عينيت مي‌يافت.

انتهای پیام/