صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۸۵۷۷۷۸
تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱۳۹۸ - ۰۹:۵۷

گروه فرهنگی ــ کتاب «خط پایان» مروری بر خاطرات جهانبخش مرادی، از فرماندهان دوران دفاع مقدس است.

به گزارش ایکنا از لرستان، «خط پایان» عنوان کتابی است که به خاطرات جهانبخش مرادی از فرماندهان دوران دفاع مقدس پرداخته و توسط محمدتقی عزیزیان بازنویسی و تدوین شده و در انتشارات ستارگان آسمان به چاپ رسیده است.

جهانبخش مرادی، فرمانده آخرین گردانی بوده است که در دوران دفاع مقدس، خرمشهر را از دست داده است؛ با وجودی‎که بیش‌از سی و پنج سال از موضوع سقوط و فتح خرمشهر می‎گذرد اما باز هم این فرمانده دوران دفاع مقدس، احساس گناه با خود دارد.

این کتاب که در 144 صفحه منتشر شده است، شامل یک مقدمه و هفده خاطره از جهانبخش مرادی است و در ادامه کتاب نیز عکس‌ها و مستنداتی از این فرمانده دوران دفاع مقدس انعکاس یافته است.

در بخشی‎از این کتاب در یکی ‎از خاطرات این فرمانده دوران دفاع مقدس آمده است: «بدنش را روی کولم سوار می‎کنم. خیلی سنگین است. پاهایش روی خاک کشیده می‎شود. خون از نقطه نقطه بدنش بیرون می‎زند دستش تمام یقه و جیب‌های پیرهنم را خونی می‎کند معلوم نیست من مجروحم یا او. از لابه‌لای جنازه‌ها رد می‎شوم. یک نفر بالای سر برادرش ایستاده و گریه می‎کند سوت خمپاره در سرم می‎پیچد. تیر و ترکش از کنارم زوزه می‎کشد از بچه‌ها سراغ ماشین می‎گیرم متأسفانه نیست. به خیلی‌ها رو می‎اندازم؛ اما کسی کمکم نمی‎کند. زمان زیادی ندارم. عراقی‎ها هر لحظه ممکن است سر برسند مجبورم قسمت غربی شهر را ترک کنم».

در بخش دیگری از این کتاب آمده است: «نزدیک به نیمه‌های شب، حملات ضد انقلاب شروع می‎شود؛ اما هنگامی‎که با تیراندازی منظم مواضع مختلف از طرف گروه ما و شلیک سلاح‌های سنگین از طرف گروه ارتشی مستقر در محل، مواجه می‎شوند، متواری شده و منطقه را ترک می‎کنند. هیچ‌گونه خوراکی به گروه ما نمی‎رسد. تنها آب قمقمه‌ها را داریم. اولین تجربه درگیری با ضد انقلاب است.خیلی سخت می‎گذرد. آشنایی چندانی با منطقه نداریم. همه مضطرب و مراقب، کسی دل و دماغ نفس کشیدن ندارد.پلک روی هم نمی‎گذاریم. بچه‌ها نوبتی نماز می‎خوانند و برمی‎گردند».

انتهای پیام