صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۸۶۳۷۹۵
تاریخ انتشار : ۲۳ آذر ۱۳۹۸ - ۱۰:۰۷

گروه سیاست و اقتصاد ــ عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه مفید گفت: هنوز فرصت پیدا نکرده‌ایم که توسعه سیاسی را جدی بگیریم، و قدرت جامعه مدنی از سوی دولت و حکومت به رسمیت شناخته شود و مردم با آگاهی بیشتری در جامعه مدنی حضور داشته باشند و سیاست‌های اتخاذ شده از سوی حاکمان را تحت‌ تاثیر قرار دهند.

جامعه مدنی سازو کاری قانونی برای مشارکت هرچه بیشتر مردم در تعیین سرنوشت‌شان و همچنین نظارت بر قدرت سیاسی حاکم است که این تجربه محصول شکل‌گیری جوامع دموکراتیک است. جامعه مدنی در قالب احزاب، تشکل‌ها، مطبوعات و اتحادیه‌های مختلف صنفی نقش خود را نمایان می‌کند. خبرنگار ایکنا از اصفهان، درباره پیشینه و وضعیت جامعه مدنی در جامعه ایرانی  گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام محمود شفیعی، عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه مفید  داشته است که متن آن را در ادامه می‌خوانید: 

ایکنا ـ منظور از جامعه مدنی چیست و چه ویژگی‌هایی دارد؟

جامعه مدنی اصطلاحی است که اولین بار در علوم سیاسی غرب مطرح شد و قرائت‌های متفاوتی از آن وجود دارد، ولی تعریف رایج از آن این است که جامعه مدنی از یک طرف در مقابل جامعه سیاسی قرار می‌گیرد، یعنی در مقابل آن بخش از جامعه که دولت و حکومت اداره‌اش می‌کنند و حوزه اقتدار سیاسی محسوب می‌شود؛ در واقع جامعه مدنی در حوزه اقتدار سیاسی نیست و جزء قلمرو سیاسی دولت به حساب نمی‌آید، بنابراین جامعه مدنی به همه حوزه‌های زندگی اجتماعی گفته می‌شود که غیر سیاسی است، یعنی در قلمرو اختیارات حکومت نیست، این خود مردم هستند که آن حوزه‌ها را سامان داده و مدیریت می‌کنند و اقتدار در این حوزه‌ها به جای اینکه از آن دولت باشد، از آن خود مردم است. اگر بخواهیم به صورت عینی‌تر صحبت کنیم، باید بگوییم وقتی مردمان یک جامعه برای مدیریت اجتماعی‌شان مجموعه‌ای از انجمن‌ها، تشکل‌ها، سازمان‌ها، اصناف و ... را به وجود می‌آورند، در واقع وارد جامعه مدنی می‌شوند. بنابراین جامعه مدنی از یک طرف در مقابل آن قلمرو سیاسی قرار دارد که در حیطه اختیارات دولت است و جامعه مدنی بیرون از این دایره قرار دارد و از طرف دیگر، در مقابل یک جامعه توده‌ای‌ست که مردمان آن هنوز نتوانسته‌اند زندگی اجتماعی‌شان را سامان دهند. جامعه مدنی کمک می‌کند که مردم زندگی اجتماعی‌شان را با کمک و مشورت همدیگر و از طریق تشکل‌های معین خودساخته و خودمختار مدیریت کنند. بنابراین جوامعی که در آنها افراد خارج از اختیارات حکومت تلاش می‌کنند خودشان حوزه‌های مختلف زندگی را از طریق ایجاد تشکل‌های مختلف اداره کنند و جامعه را از حالت توده‌ای بیرون آورند، جوامع مدنی نام دارند.

ایکنا ـ جامعه مدنی چه رابطه و نسبتی با قدرت سیاسی و دولت دارد؟ با توجه به اینکه گفتید جامعه مدنی بیرون از قلمرو سیاسی دولت قرار دارد، چه رویکردی نسبت به آن پیدا می‌کند؟

در نظام‌های دموکراتیک می‌توان از دو نوع قدرت سیاسی صحبت کرد؛ قدرت سیاسی رسمی و قدرت سیاسی غیر رسمی. قدرت سیاسی رسمی همان قدرت است که درون قواعد مشخص و با اختیارات فراوان به لحاظ مادی خصوصا اختیارات نظامی اعمال می‌شود. چارچوب قدرت سیاسی در نهادی به نام قانون مشخص شده است و نهادی به نام دولت را به وجود می‌آورد که این نهاد با تکیه بر اختیارات، چارچوب‌ها، محدودیت‌ها و وظایف مصرح در قانون فعالیت می‌کند و به موجب قانون، این اختیار را دارد که همه منابع زور و اجبار را دارا باشد تا بتواند به عنوان نهادی که قدرت برتر را در دست دارد، کارویژه‌هایش را به بهترین نحو انجام دهد.

نوع دیگری از قدرت سیاسی در نظام‌های دموکراتیک وجود دارد که قدرت سیاسی غیر رسمی نامیده می‌شود. قدرت سیاسی غیر رسمی مجموعه‌ای از اختیاراتی است که مردم جامعه می‌توانند آنها را داشته باشند، ولی دقیقا مشخص نیست که مردم در مقام عمل چگونه می‌خواهند اعمال قدرت کنند، فقط ممکن است کلیات این اختیارات و قدرت سیاسی غیر رسمی در قانون اساسی و قوانین دیگر مشخص شده باشد. بر این اساس، جامعه مدنی آن حوزه‌ای است که می‌تواند قدرت سیاسی غیر رسمی را اعمال کند، به این معنا که در مقابل قدرت سیاسی دولتی قرار می‌گیرد. در واقع قدرت سیاسی رسمی و غیر رسمی به همدیگر تعادل می‌بخشند و یکدیگر را کنترل می‌کنند و در کل باعث می‌شوند نظام اجتماعی که مجموعه نظام سیاسی و جامعه مدنی است، به بهترین شکل اداره شود و هیچ نوع سلطه اضافه‌ای در فرایند زندگی اجتماعی وجود نداشته باشد. جامعه مدنی می‌تواند به شکل غیر رسمی، حکومت را به عنوان نهادی که قدرت سیاسی رسمی را در دست دارد، کنترل کند و تحت نظارت خودش قرار دهد. در واقع می‌توان نسبت میان این دو را این‌گونه تعریف کرد که وقتی قدرت سیاسی در اختیار دولت قرار دارد، اختیاراتش را اجرا می‌کند و قدرت سیاسی غیر رسمی که در اختیار جامعه مدنی است، نسبت به قدرت دولت حالت نظارت دارد و آن را تحت نظارت خودش درمی‌آورد تا اعمال قدرت رسمی خارج از چارچوب‌ها و به صورت خودسرانه و خودکامه انجام نشود.

ایکنا ـ آیا جامعه مدنی حاصل توسعه سیاسی است یا اینکه باید توسعه سیاسی را رقم بزند؟

بستگی به این دارد که توسعه سیاسی را چگونه تعریف کنیم، ولی می‌توان گفت که جامعه مدنی هم می‌تواند محصول توسعه سیاسی باشد و هم عنصری لقب بگیرد که وجود آن در فرایند سیاسی باعث می‌شود تا توسعه سیاسی در حوزه‌های دیگر، بهتر و بیشتر اتفاق بیفتد. به صورت قراردادی می‌توان گفت که جامعه مدنی نتیجه توسعه سیاسی است، نه عنصری که می‌خواهد توسعه سیاسی را به وجود آورد. آن‌گاه باید توسعه سیاسی را به گونه‌ای تعریف کنیم که جامعه مدنی در این تعریف وارد نشود و بگوییم توسعه سیاسی عبارت از این است که در یک نظام سیاسی، تقسیم و توزیع قدرت وجود داشته باشد و در عرصه انتخابات، انتخاب عقلانی و مبتنی بر رویه‌های عقلانی شکل بگیرد؛ در این صورت، اگر مجموعه توسعه سیاسی اتفاق بیفتد، جامعه مدنی به عنوان جامعه‌ای مستقل از قلمرو سلطه سیاسی که دارنده قدرت سیاسی غیر رسمی است، به تدریج به وجود می‌آید و دولت‌ها مجبور می‌شوند اجازه دهند که مردم جامعه در راستای منافع خصوصی‌شان و به صورت غیر مستقیم در راستای مدیریت سیاسی صحیح جامعه، سازمان‌ها و تشکل‌های لازم را به وجود آورند و به صورت غیر مستقیم بتوانند با سازمان‌های معطوف به منافع خصوصی‌شان، در عرصه سیاسی تأثیرگذار باشند، ولی این مسئله تا حدودی اعتباری است که ما جامعه مدنی را بخشی از پروسه توسعه سیاسی در نظر بگیریم، یا نتیجه توسعه سیاسی.

ایکنا ـ با توجه به تعریف و کارکردهای جامعه مدنی، وضعیت این مقوله را در جمهوری اسلامی ایران چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا می‌توان نتیجه گرفت که جامعه مدنی در ایران وجود ندارد، یا اگر هم وجود دارد، نقش آن ضعیف و کمرنگ است و کارکردی را که باید داشته باشد، ندارد؟

جامعه مدنی در ایران، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و حتی قبل از تاریخ معاصر، یعنی از قدیم‌الایام به صورت میراث تاریخی وجود داشته و قابل انکار نیست. در جامعه قدیم ایران، روحانیت همیشه به عنوان یک قدرت اجتماعی، به صورت غیر رسمی در سیاست و در کنترل قدرت سیاسی تاثیرگذار بوده است. در شهرهای ایران نظام صنفی برپا بوده است. همه فعالیت‌های اقتصادی با یک سازمان صنفی در پیوند بوده و اصناف متعدد و گوناگون در بازار شهرهای ایران وجود داشته است. این اصناف در عین حالی که نقش اقتصادی داشته‌اند، ولو کم و بیش و به صورت منفعلانه و غیرمنفعلانه نیز در سیاست تاثیرگذار بوده‌اند. با توجه به اینکه در جامعه ایران به عنوان یک جامعه شرقی، نظام شهری در آن وجود داشته و نظام شهری نیز در پیوند عمیق با جامعه مدنی است، برهمین اساس جامعه مدنی نیز در تاریخ ایران سابقه دیرینه‌ای دارد. اما آنچه که ما از جامعه مدنی و در معنای جدید کلمه مدنظر داریم، فراتر از اصناف و تشکلات است.

اختیارات جامعه مدنی برای نفوذ در حوزه سیاست و تاثیرگذاری در تصمیمات سیاسی حاکمان، باید در قوانین جامعه و همچنین در چارچوب‌های که دولت باید مقید به آن‌ها باشد، پیوند داشته باشد. در واقع اختیارات جامعه مدنی  باید هم در قانون منعکس شود و هم دولت به اختیارات آن احترام بگذارد. حتی برای اینکه مردم بتوانند در عرصه سیاسی تاثیرگذارتر و نظارت داشته باشند و قدرت سیاسی را کنترل و برآن نظارت کنند، نهادهای قضایی نیز باید به نفع تشکلات مدنی و درجاهایی که مردم خواسته‌های سیاسی داشته‌اند و نتوانسته‌اند به خواسته‌های خود دست پیدا کنند، وجود داشته باشند و مردم بتوانند برای ایفای حقوق خود به نهادها قضایی مراجعه کنند.

اما با جامعه مدنی قدرتمند، به آن معنا که در نظام‌های دموکراتیک به رسمیت شناخته می‌شود، فاصله داریم. زیرا قبل از انقلاب و در دوره پهلوی، چون یک نظام استبدادی سرکوبگر وجود داشته و قبل از آن نیز نظام ملوک‌الطوایفی حاکم بوده است، همه این عوامل مانع بروز و ایجاد یک جامعه مدنی قدرتمند شده است. در دوران جمهوری اسلامی نیز به خاطر مشکلاتی که وجود داشته، فرصت پیدا نکرده‌ایم که توسعه سیاسی را جدی بگیریم، و قدرت جامعه مدنی از سوی دولت و حکومت به رسمیت شناخته شود و مردم با اگاهی بیشتری در جامعه مدنی حضور داشته باشند و سیاست‌های اتخاذ شده از سوی حاکمان را تحت‌تاثیر قرار دهند. این رویه لوازمی دارد که در وهله اول مردم باید از جهت اطلاعات سیاسی که دریافت می‌کنند، مبتنی بر چرخه آزاد اطلاعات باشد که از لوازم آن این است که باید رسانه‌های دیداری و شنیداری خصوصی تاسیس شود که اکنون به خاطر وجود برخی موانع قانونی، ما امکان وجود چنین رسانه‌هایی را نداریم. همچنین در این زمینه یک‌سری قوانین و اقدامات باید در راستای ایجاد جامعه مدنی صورت بگیرد که ما با این فرآیندها فصله داریم. بحث توسعه سیاسی در ایران به طوری جدی باز نشده و خلاء‌هایی وجود دارد. در مجموع ما هنوز جامعه مدنی قدرتمندی نداریم.

ایکنا _ به طور مصداقی چه موانعی برای تحقق توسعه سیاسی و جامعه مدنی در جامعه ایران وجود داشته است؟

به نظر من موانع پیچیده‌ای وجود داشته است. به طور خلاصه باید گفت که وقتی انقلاب اسلامی پیروز می‌شود، تصوری در بین برخی از انقلابیون جدید که موفق شده‌اند حکومت سرکوب‍‌گر استبدادی پهلوی را از بین ببرند، به وجود آمد که براساس آن عمل انقلابی، یک عمل سیاسی و این کار بالاترین عمل سیاسی است، و این تصور برای آن‌ها یه وجود آمده اکنون که ما حکومت جدیدی به نام جمهوری اسلامی تشکیل داده‌ایم، پس به بالاترین مرحله توسعه سیاسی دست‌ پیدا کرده‌ایم، برای اینکه یک رژیم استبدادی را ساقط کرده‌ایم و به خواسته بزرگ تاریخی که همان تاسیس و استقرار یک نظام دموکراتیک و جمهوری باشد، دست پیدا کرده‌ایم و در مجموع به اهداف خود رسیده‌ایم. براساس چنین تصوری باید از این پس به توسعه در دیگر بخش‌ها بپرداریم. به همین دلیل می‌توان گفت که توسعه سیاسی از این جهت مورد غفلت قرار گرفته است. این تصور، تصور درستی نیست که ما چون یک رژیم سیاسی را ساقط کرده‌ایم، نظام سیاسی جدید بالاترین سطح توسعه سیاسی در آن و جود دارد، زیرا بخش بزرگی از توسعه سیاسی در قالب یک پروژه است که باید براساس برنامه‌های توسعه محقق شود. در شش برنامه‌ توسعه که در ایران اجرا شده، یک بخش و حتی یک بند از آن نیز به توسعه سیاسی اختصاص داده نشده است. در واقع به نظر من این مخیله تاریخی مبنی بر اینکه فردای پیروزی انقلاب، توسعه سیاسی به طور کامل تکمیل شده، یکی از موانع توسعه سیاسی بوده است. دیگر عامل مهم توسعه سیاسی، تصور مطلقا منفی از تجدد است. توسعه سیاسی محصول تجربه بشری است، اما اینکه فکر کنیم چون این تجربه غربی بوده، و تجربه شرق نیست و ما نیز ضد غرب هستیم، این تصور غلط باعث می‌شود که نتوانیم توسعه سیاسی را دنبال کنیم و به صورت جدی برای آن برنامه داشته باشیم. تجربه‌های جدید بشری فقط متعلق به غرب نیست، بلکه متعلق به همه بشریت است. نباید دستاوردهای جدید را که چون از غرب آمده، نادیده بگیریم و عینک ضد غربی به چشم بزنیم.

انتهای پیام