صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صفحات داخلی

کد خبر: ۴۰۷۸۵۰۰
تاریخ انتشار : ۲۷ مرداد ۱۴۰۱ - ۰۷:۲۶

یک آزاده لرستانی با بیان اینکه بعضی مواقع رفتار افسران عراقی با اسرای ایرانی تداعی‌کننده جنایات لشکر یزید بود، گفت: اسرای ایرانی در اردوگاه‌های عراق زندگی سخت اسیری را تجربه کردند به طوریکه هر صد نفر اسیر در یک آسایشگاه بودیم، جا برای خوابیدن نداشتیم و سهم هر نفر فقط ۲ موزائیک می‌شد.

تاج‌الدین عزیزی، از آزادگان لرستانی است که برای اولین بار در سال 1362 وقتی شانزده سال سن داشت به جبهه اعزام شد و در عملیات عاشورای 2 به اسارت نیروهای رژیم بعث عراق درآمد و در سال 69 بعد از 5 سال و 40 روز از اسارت آزاد قدم بر خاک وطن گذاشت.

این آزاده لرستانی با بیان اینکه دوره آموزشی‌ام در خرم‌آباد بود و بعد به اهواز منتقل شدم، گفت: در ابتدا به همراه گروه دیگری از سربازان به دبیرستان پروین اعتصامی در چهارراه آبادان و بعد از چند روز به بستان اعزام شدم و سه ماه در تیپ 57 حضرت ابوالفضل بودم و بعد به تیپ 72 رفتم.

وی افزود: در سال 1364 یک‌سری آموزش‌های خاص به ما یاد دادند که به آن آموزش‌های آبی ـ خاکی می‌گفتند، بعد از این دوره ما را در 15 مرداد به مشهد مقدس فرستادند، بعد از برگشتن از مرخصی در تاریخ 24 مرداد به منطقه چنگوله اعزام شدیم.

عزیزی اضافه کرد: روز جمعه 25 مرداد که مصادف بود با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری عملیات عاشورای 2 آغاز شد، ساعت دو نیمه شب به دشمن حمله کردیم، حتی کمین‌های دشمن را از بین بردیم و صبح هنگام برگشت متوجه شدیم که دشمن ما را دور زده و ما در محاصره‌اش هستیم.

وی گفت: نبرد سختی بین نیروهای ایرانی و عراقی درگرفت و سرانجام با بدن‌هایی خسته و مجروح به دست دشمن سراپا مسلح اسیر شدیم و ما را به خط دوم خود بردند و در سازمان امنیت عراق مورد بازجویی قرار گرفتیم، چند نفر از بچه‌های آبادان از جمله شاهین، یازع و فوادفرد هم با ما اسیر شده بودند، آنها مراقب بودند بچه‌های کم سن و سال را برای بازجویی نبرند، خودشان می‌رفتند و آنها هم خیلی کتکشان می‌زدند، معلوم بود که جواب درستی به بازجوها نمی‌دهند.

این آزاده لرستانی اظهار کرد: تا دو روز این برنامه ادامه داشت و بعد ما را به اردوگاه بردند، در آنجا زندگی سخت اسیری آغاز شد، هر صد نفر در یک آسایشگاه بودیم، جا برای خوابیدن نداشتیم و سهم هر نفر فقط دو موزائیک می‌شد، امکانات کم و شرایط سخت بود.

وی با بیان اینکه دو سال در رمادیه 9 بودم و بعد به کمپ 7 منتقل شدم، افزود: فقط روزی دو ساعت حق داشتیم از آن آسایشگاه‌های کثیف و آلوده بیرون بیاییم، وقتی می‌رفتیم حمام، خبری از آب گرم نبود و باید با آب سرد استحمام می‌کردیم، حتی ما را با تن خیس زیر ضربات باطوم و شلاق خود می‌گرفتند که چرا بیشتر از پنج دقیقه طول کشید، این شرایط طاقت‌فرسا و بدتر از این تا پایان جنگ ادامه داشت.

عزیزی افزود: در مراسم عاشورای سال 67 نیروهای بعثی بلایی به سرمان آوردند که تداعی‌کننده جنایات لشکر یزید بود، آن شب در حالی که ما مشغول عزاداری بودیم، حدود 200 سرباز عراقی در حالی که در دست‌شان کابل بود به داخل آسایشگاه هجوم آوردند، من و تعدادی از اسرا را از میان براداران اسیر که برای امام حسین(ع) عزاداری می‌کردیم، بیرون کشیدند و شروع به زدن ما کردند، حدود 72 نفر بودیم، خون از سر و رویمان جاری شده بود، ما را برهنه کردند و می‌زدند، بعد ما را در یک سلول کوچک انداختند، به خیالشان رهبران آسایشگاه را تنبیه کرده‌اند تا درس عبرتی برای بقیه باشد، اما این وحشیگری‌ها از عزم و اراده و مقاومت بچه‌های اسیر کم نمی‌کرد.

این آزاده لرستانی ادامه داد: بعد از 45 روز، در حالی که بعثی‌ها از دست ما به ستوه آمده بودند، ما را به کمپ 6 انتقال دادند، آنجا اسرای جدیدی بودند که در اواخر جنگ اسیر شده بودند، در همین اردوگاه هم با منافقین درگیر شدیم و گوشمالی حسابی به آنها دادیم، در چهره افسران بعثی آثار استیصال نمایان بود، هیچ شکنجه ای روی ما اثر نداشت و تازه ما مقاوم‌تر می‌شدیم، از کمپ 6 ما را به تکریت 17 فرستادند و تا زمان بازگشت به وطن در همین ادوگاه حضور داشتیم و سرانجام در سال 69 بعد از 5 سال و 40  روز، قدم بر خاک وطن گذاشتم.

منبع: نوید شاهد

انتهای پیام