صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۳۲۶۱۷۱
تاریخ انتشار : ۱۰ آذر ۱۳۹۲ - ۲۳:۲۱
یادداشت روز/

گروه اندیشه: به‌رغم اهتمام بلاشر در بکارگیری منابع اصیل در نگارش تاریخ قرآن، وی به تطبیق منابع شیعی و اهل سنت نپرداخته و در نهایت قرآن را داور تشخیص ادعاهای منابع نساخته که این مهم باعث ضعف استنتاج در تحلیل‌های وی شده‌است.


یکی از مباحث دامنه‌داری که در تاریخ قرآن مطرح شده‌، مسئله جمع‌آوری قرآن کریم است. درباره تاریخ جمع‌آوری قرآن نظرات مختلفی ارائه شده‌است. برخی آن را مربوط زمان پیامبر اکرم(ص) می‌دانند و می‌گویند که کار جمع‌آوری قرآن از همان زمان صدر نزول توسط پیامبر(ص) انجام می‌شده و گروهی آن را مربوط به دوره ابوبکر یا‌ عثمان می‌دانند. در این زمینه مستشرقان نیز هر کدام بیانی از این تاریخ داشته‌اند و سهم خود را ایفا نموده‌اند. این نوشتار به تلاش‌های رژی بلاشر فرانسوی در کتاب «در آستانه قرآن» نگاه می‌کند.



رژی بلاشر و تاریخ‌نگاری قرآنی وی



رژی بلاشر، خاورشناس فرانسوی بحث‌های گسترده‌ای درباره تاریخ و علوم قرآنی انجام داده که از مهم‌ترین موضوعات آن مسئله جمع و تدوین قرآن در زمان رسول خدا(ص) است. بلاشر در کتاب «در آستانه قرآن» خود که مرحوم محمود رامیار نیز به ترجمه آن اهتمام داشت، کتابت و تدوین قرآن را در زمان پیامبر غیرکامل دانسته و جمع و تدوین آن را به عنوان مسئله‌ای که بر حسب اجتهاد صحابی دوران ابوبکر یا عثمان که با اهداف حکومتی یا مقاصد قومی و قبیله‌ای همراه بوده، معرفی کرده‌است.



بلاشر در نوشته‌هایش ادعا کرده، قرآن در زمان پیامبر(ص) به صورت نگارش‌های پراکنده‌ای وجود داشته، ولی اکثریت آن چیزی که از قرآن در دست بوده، در اذهان صحابه وجود داشته است و علی‌رغم این‌که صحابی در سال‌های واپسین حیات نبی اکرم(ص)،  بیشتر مشغول تدوین و تجمیع قرآن بوده‌اند، ولی یک قرآن واحد در آن زمان در دست نبوده است. در این راستا پس از رحلت نبی اکرم(ص) قرآن‌های زیادی با سلیقه‌های مختلف نگارش یافت که در نهایت عثمان برای جلوگیری از اغتشاش اجتماعی و برهم ریختن فضای ایمانی مسلمین، یک مصحف را به عنوان مصحف نهایی برگزید و مابقی تألیفات از قرآن را به کام آتش سپرد.



در نظر رژی بلاشر، اعراب به واسطه نقص کتابت و فقدان نسخه‌ای از وحی مجبور بودند که به حافظه‌ها مراجعه کنند و برای همین مسئله بوده که ماهیت قرآن، ماهیتی ذهنی و حافظه‌ایست. وی در کتاب خود آورده که هرچند که نام کاتبان وحی مشخص است، اما این‌ نام‌ها گاهی اوقات با هم نمی‌خوانند و هم‌چنین در هیچ روایتی تاریخ نزول و کتابت وحی به طور دقیق مشخص نشده است.



عدم آگاهی بر پیامبری



در واقع بلاشر به یک انقطاع زمانی بین زمان نزول وحی و تقریر آن قائل است که این مسئله به دلایلی ایجاد شده است. به ادعای بلاشر، از جمله آن دلایل این است که پیامبر(ص) در زمان ابتدایی که بر وی وحی می‌شد، از نبوت خود اطلاعی نداشت و نمی‌دانست که برای تحول در دنیای اعراب برگزیده شده است. مشخصا این عدم آگاهی باعث شد تا هیچ‌گاه به خاطر ایشان خطور نکند که وحی را ثبت و ضبط کند و این آیات را در ذهن داشت تا آن‌که در برخورد با جامعه یهودیت متوجه شدند که باید به کتابت آیات بپردازند تا از دستبرد روزگار در امان بماند.



 فقدان امکانات



این مستشرق ادعا می‌کند، وحی در اوقات متفاوتی مانند زمانی که  پیامبر(ص) در سفر بودند، به گونه‌ای بدون مقدمه بر پیامبر اکرم(ص) نازل می‌شد و چون پیامبر با فقدان منابع مالی روبرو بوده‌است، این بدون مقدمه نازل شدن، باعث می‌شده تا امکانات مناسب تقریر فراهم نباشد. برای همین در زمان حیات نبی اکرم(ص) مجموعه کوچکی از سوره‌ها جمع‌آوری شده بود. اساساً در دوران صدر اسلام حافظه به عنوان وسیله اساسی نقل و حفظ قرآن شمرده می‌شد، برای همین، بخشی از آیات فراموش شده‌اند، چنان که در منابع هم آمده‌ که پیامبر با شنیدن قرائتی، آیات فراموش شده‌ را به یاد می‌آورد.



از گفته‌های گذشته چنین بر می‌آید که بلاشر دلیل این‌که تمام قرآن در زمان حیات نبی اکرم(ص) نگاشته نشده را فقدان منابع مالی از عوامل پراکندگی آیات دانسته و ادعا می‌کند آنچه که در حافظه‌ها بوده، از بین رفته و تمام آیات به دست نیامده است.



نقد بلاشر



آفت منابع و مراجع اهل سنت، آفتی است که نه تنها بلاشر را دچار خود ساخته، بلکه هر مستشرق دیگری نیز با ورود به این حوزه دچار آن خواهد شد. منابع اهل سنت مشحون از روایاتی است که دست هر مستشرقی را برای ادعاهای تحریف و تغییر باز می‌گذارد. به عنوان نمونه، روایتی که نقل قولی است از عایشه در صحیح بخاری آمده که در آن، پیامبر(ص) خود به عنوان نازل آیات و حامل وحی، آیه را فراموش کرده و  قاری‌ای در مسجد آن‌ها را به یاد دارد و باعث می‌شود پیامبر به خاطر آورد، یکی از نمونه‌هایی است که دست مستشرق را بر ایراد تدوین قرآن باز می‌گذارد.



 علی‌رغم اهتمام بلاشر در مطالعه منابع دسته اول در نگارش تاریخ قرآن، وی به مطالعه تطبیقی منابع شیعی و اهل سنت نپرداخته و در نهایت قرآن را داور تشخیص ادعاهای منابع نساخته که این مهم باعث ضعف استنتاج، در تحلیل‌های تاریخ‌نگارانه‌اش شده‌است.



خداوند در قرآن چنین آورده که « وَلَئِن شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَکَ بِهِ عَلَیْنَا وَکِیلًا / إِلاَّ رَحْمَةً مِّن رَّبِّکَ إِنَّ فَضْلَهُ کَانَ عَلَیْکَ کَبِیرًا؛ و اگر بخواهیم قطعا آنچه را به تو وحى کرده‏‌ایم، می‌بریم، آنگاه براى [حفظ] آن در برابر ما براى خود مدافعى نمی‌یابى، مگر رحمتى از جانب پروردگارت [به تو برسد] زیرا فضل او بر تو همواره بسیار است»(الاسراء، ۸۲) و از آن بر می‌آید که خداوند خود محافظ حافظه رسول اکرم(ص) است و این که ایشان دچار نسیانی شوند، محال است.



درباره فقدان امکانات و منابع لازم برای تقریر قرآن باید به تمکن مالی خدیجه، همسر با وفای پیامبر اسلام اشاره کرد که این بانوی وفادار تمام ثروت خود را در راه ترویج اسلام نهاد، فلذا نبود امکانات برای تقریر قرآن امری موهوم است. هم‌چنین مستشرقان در یک تلاش قدیمی، مستشرقان برای مخدوش کردن مصدر وحی، آن را مرتبت با تورات و انجیل و رونوشتی از آن‌ها می‌دانستند که بیراه بودن این امر به لحاظ ماهوی و جوهری در مقایسه متن قرآن با عهدین مشخص می‌شود.



سامان صاحب‌جلال