حجتالاسلام و المسلمین حسن معلمی، دبیر مجمع عالی حکمت اسلامی در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، به بیان نکاتی در باب اسلامیسازی علوم انسانی پرداخت و با بیان این که بر خلاف علوم تجربی، اسلامی بودن علوم انسانی واقعاً ضرورت دارد، عنوان کرد: از آن جهت که متعلق و مخاطب دین انسان است و از آن جهت که اسلام در این خطاب همه ابعاد را در برمیگیرد، ما باید تکلیفمان را با دیدگاهها و مکاتبی که بر اساس الحاد و مبانی الحادی یا متأثر از این مبانی، مطرح شده و تأثیرات گستردهای داشتهاند، مشخص کنیم.
اولویت تحول در علم
وی با اشاره به تعاریف زیادی که از علوم انسانی شده و مباحثی که در مورد تحول علوم انسانی جریان دارد، گفت: مقصود از علوم انسانیای که باید در جریان تحول قرار گیرد، علومی است که موضوع آنها به طور اخص انسان و انسانیت انسان و سعادت و شقاوت و تکامل معنوی اوست و اگر بخواهیم اولویتی را در این مسیر مشخص کنیم، باید بگوئیم اولویت اولاً با علوم انسانی است و نه مطلق علوم و ثانیاً با علوم انسانی با دو قید مرتبط با انسانیت انسان و مرتبط با شقاوت و سعادت او.
معلمی با اشاره به قراردادی بودن تعاریف علوم، گفت: من در یک مقاله با عنوان «نقش اجتهاد در تدوین علوم انسانی اسلامی» که در تابستان 89 در مجله «انسانپژوهی دینی» چاپ شده است، هشت معنا را برای علم دینی مطرح کرده و از یکی از این معانی به عنوان معنایی که به نظر میرسد به عنوان هدف و مقصود جریان اسلامیسازی باید مورد اهتمام قرار بگیرد، و همچنین از لازمه دستیابی به این گونه از علوم انسانی اسلامی سخن گفتهایم.
تعاریف مطرح برای علم دینی و اسلامی
عضو هیئت مؤسس مجمع عالی حکمت اسلامی در توضیح معانی علم دینی عنوان کرد: از هشت معنای مورد نظر برای علم دینی چهار معنا را از تعاریف شهید مطهری اخذ کردهایم. برای مثال شهید مطهری میگوید که علمی که موضوع و مسائل آن اصول یا فروع اسلام باشد علم دینی است. دومین معنا آن علم با مقدماتش را شامل میشود. تعریف سوم از علم دینی علم به نحوی است که از واجبات اسلامی باشد و معنای چهارم برای علم دینی بر علومی اطلاق میشود که در فرهنگ اسلامی رشد پیدا کرده باشد.
معلمی با اشاره به سایر معانی گفت: تعریف پنجم از علم دینی علومی را در بر میگیرد که تعالیم و معارف قرآن و سنت در شکلگیری آن نقش اساسی داشته است. گروهی دیگر علمی را دینی به معنای اسلامی دانستهاند که صرفاً جهت اسلامی داشته باشد و عدهای دیگر نیز در تعریف علم دینی و اسلامی معتقدند که همین که علمی با مبانی دینی ما تعارض نداشته باشد کافی است برای آن که آن را دینی بدانیم و بخوانیم.
رویکرد اجتهادی؛ لازمه دستیابی به گونه ایدهآل علوم انسانی اسلامی
دبیر مجمع عالی حکمت اسلامی با اشاره به معنای دیگری از علم دینی که منظور نظر وی به عنوان الگوی علوم انسانی اسلامی است، بیان کرد: علم دینی در معنایی که مورد نظر ماست علومی است که به شیوه اجتهادی از متن دین برآمده است و با مراجعه به منابع و متون دینی که عقل و کتاب و سنت است، در واقع با قواعد و اصول خاص به دست آمده باشد.
وی برای توضیح این معنا از علوم انسانی به فلسفه اسلامی اشاره و اظهار کرد: ما در حال حاضر علم فلسفه را داریم که توسط فیلسوفان بیان و تدوین شده است و بعضی از بخشهای آن ممکن است با آیات و روایات هماهنگ باشد و بعضی بخشها هم ممکن است قابل نقد باشد، اما ممکن است کسی بیاید و بگوید در این علم فلسفه، یعنی علم به احکام کلی وجود، فلاسفه با روش فلسفی احکام کلی وجود را به دست آوردهاند اما من میخواهم بروم و با روش اجتهادی، احکام کلی وجود را از آیات و روایات استخراج کنم.
فلسفه اسلامی فعلی، اسلامی به معنای اعم است
معلمی ادامه داد: فلسفه اسلامی فعلی ما فلسفه اسلامی به معنای اعم است یعنی حد نصابی از اسلامیت در آن وجود دارد و فلاسفه از اسلام کمک گرفتهاند و جهتگیریشان اسلامی و مبانیشان الهی بوده است اما فلسفه موجود لزوماً از متن کتاب و سنت اجتهاد نشده است. بعضی جاها موافق است و بعضی جاها مخالف یا برای مثال لابشرط است؛ اما آن فلسفهای که از طریق استخراج از آیات و روایات با روش اجتهادی میسر و حاصل میشود فلسفه اسلامی بمعنی الاخص خواهد بود.
وی با بیان این که به نظر میرسد مقصود از آن چه در جریان اسلامیسازی علوم انسانی باید جستجو شود چنین علوم اسلامی بمعنی الاخصی است، اظهار کرد: همچنان که ما میتوانیم فلسفهای داشته باشیم که در آن، از متن آیات و روایات، احکام کلی وجود به شیوه اجتهادی استنباط شده باشد، همین مسیر را میتوانیم در روانشناسی و جامعهشناسی و ... نیز اجرا کنیم؛ به این معنا که بیاییم و با شیوه اجتهادی وارد آیات و روایات و عقل و منابع دینی بشویم و ببینیم که اگر ما باشیم و این منابع، چه اصول و قواعدی در جامعهشناسی، چه اصول و قواعدی در روانشناسی، چه اصول و قواعدی در اقتصاد و ... به دست میآوریم یا به تعبیر دیگر در نظام جامعهشناسی، نظام اقتصادی، نظام روانشناسی، نظام حقوقی و ... چه اصولی داریم.
معلمی با اشاره به این که تا کنون چنین چیزی دیده نشده است، گفت: چنین کارهایی برای مثال توسط شهید صدر در اقتصاد انجام شده و یا در مسائل حقوقی هم کارهایی صورت گرفته است اما هنوز آن اتفاق اصیل نیفتاده است؛ اتفاقی که به اعتقاد ما باید به شیوه اجتهادی از متن کتاب و سنت و عقل انجام شود.