مصطفی احمدی روشن، معاون بازرگانی سایت هستهای نطنز بود که در تاریخ بیست و یکم دی سال 1390 پس از خروج از منزل توسط یک موتورسیکلت سوار با چسباندن یک بمب مغناطیسی در خیابان گلنبی (میدان کتابی) ترور شد. او دانشآموخته مقطع کارشناسی رشته مهندسی شیمی در سال ۱۳۸۱ از دانشگاه صنعتی شریف بود. رضا قشقایی فرد دیگری که همراه وی بود نیز در بیمارستان رسالت به شهادت رسید.
از آن تاریخ به این سو اقداماتی نظیر حضور کمنظیر مردم شهیدپرور ایران اسلامی در مراسم تشییع، مصاحبههای مختلف با خانواده این شهید، پیامهای تسلیت از سوی مقامهای کشوری و لشکری و در صدر آنها دیدار مقام معظم رهبری با خانواده شهید در منزل شهید احمدی روشن، مراسم بزرگداشت، تغییر رشته دانشجویان بسیاری برای ادامه دادن راه آن شهید و .... همه و همه انجام شد تا به کوردلان خودفروخته و دشمنان خارجی نشان دهد، راه مصطفی ادامه داد.
انتشار 3 اثر با محوریت شهید احمدی روشن
در این میان اهالی فرهنگ و هنر نیز به نوعی به ادای دین پرداختند و با خلق آثاری با محوریت این شهید و سایر شهدای هستهای، همسو بودن خود با آحاد مردم را به جهانیان نشان دادند. در دنیای ادبیات تا امروز سه کتاب با محوریت شهید مصطفی احمدی روشن، نگاشته شده که در این سیاهه تلاش میکنیم نگاهی به این آثار داشته باشیم.
کتاب «من مادر مصطفی» در ارتباط با خاطرات مادر این شهید، نوشته رحیم مخدومی از سوی نشر رسول آفتاب در پائیز سال 1391 به شمارگان 2500 نسخه در 128 صفحه منتشر شده است. این کتاب شامل مصاحبههایی است که نویسنده کتاب با خانواده، دوستان و به ویژه با مادر شهید انجام داده است.
مادر مصطفی؛ «اموهب» قرن بیست و یکم
در ابتدای این اثر مخدومی مقدمهای نگاشته که در بخشی از آن میخوانیم: «تقدیم به مادر مصطفی؛ او که «اموهب» قرن بیست و یکم شد و در برابر نعش جوان شهید خویش، دشمن را اینگونه تحقیر کرد: «من همین مصطفی را میخواستم، نه مصطفای ترسو را! من علیرضای مصطفی را هم مثل مصطفی بزرگ می کنم!»
بعضی آدمها، قلمها را هم عاشق میکنند، وقتی خود در عشق شعله ورند، به هر اهل دلی میخورند آن را به آتش میکشند، میسوزانند، خاکستر میکنند. امان از روزی که به قلم بخورند، دیگر عقل و عقال برای قلم باقی نمیگذارند.
نشانه عشق چیست؟ بیقراری تا رسیدن به معشوق، بیصبری در انتظار، بیعقلی در احتساب. با این آدرس قلم من بارها و بارها به خانه معشوق پاگذاشته است. یک بار عاشق هفده سالهای شد که هجده سال در کما بود، «هفده سالای، هجده سال در کما بود!» همین شد خال روی ماه معشوق، که دل هر عاشق ساده دلی را میبرد. جوانی هفده سال زندگی کرد، اما وقتی میخواست دنیای خاکی را ترک کند، سی و پنج ساله بود!
قلم من وقتی همان جمله اول را شنید، کارش از عشق گذشت و به جنون کشید، مجانین که صبر و تحمل حالیشان نیست، زود میخواهند به خواستهشان برسند. نه صبر برای آفرینش یک اثر فاخر و خنثای هنری حالشیان است، نه صبر برای نوازش چشم داوران ادبی، نه صبر برای پرستیژ کم کاری و ...» طبق آخرین اخبار این اثر به چاپ ششم رسیده است.
«آقا مصطفا» و «یادگاران» زندگینامه و خاطراتی درباره احمدی روشن
دومین اثر در این باره کتاب «آقا مصطفا» نام دارد که احسان ترابی و مهدی نوری در 88 صفحه نگاشتهاند و از سوی نشر یاران شاهد در سال جاری منتشر شده است. این کتاب بخشی از زندگی و شهادت دانشمند شهید مصطفی احمدی روشن است.
سومین کتاب نیز با عنوان «یادگاران» نوشته مرتضی قاضی به چاپ رسیده است. این اثر نیز پنج مرتبه تجدید چاپ شد. قاضی همکلاسی و دوست شهید احمدی روشن بود و در کتابش خاطراتی خواندنی را از این شهید جوان گردآوری کرده است. این اثر شامل 100 خاطره از خانواده، دوستان و همکاران این شهید است که از سوی انتشارات روایت فتح به چاپ پنجم رسیده است.