خاک مادری یا سرزمین مادری عبارت زیبا و پر احساسی است که اکثر مردم جهان به ویژه میهنپرستان برای هر ذره و گوشه از خاک وطنشان به کار میبرند، ما ایرانیها نیز همین عبارت را برای وطن عزیزمان به کار میبریم، به خصوص وقتی که تمامّیت ارضی آن را در نظر داشته باشیم و در حال دفاع از آن باشیم.
اگر چه اکثریت رزمندگانی که در نفتشهر و بقیه شهرهای مناطق جنگی بودهاند، اهل آن شهرها نبودند، اما نسبت به تمام خاک ایران عزیز چنین حسی داشتند و طبیعی بود که ما هم همین حس را نسبت به شهر مظلوم و غریب و زرخیز نفتشهر داشته باشیم، اما عشق، شور و احساسات شهید منوچهر عباسی نسبت به این خاک از نوع و جنس دیگری بود.
هیچ کدام از ما دلمان نمیخواست این شهر سقوط کند، اما تلاش، فعالیت و سوز و گداز شهید عباسی برای جلوگیری از سقوط نفتشهر به مراتب از شور و تلاش تمام مدافعان بیدفاع نفتشهر برتر و والاتر و آشکارتر بود؛ بدون شک همه ما در غم از دست دادن نفت شهر میسوختیم و میساختیم، اما سوز و گداز منوچهر از جنس آتشفشان بود و ما راز این جاذبه غریب را نمیدانستیم.
بعد از سقوط نفتشهر تلاش او برای شکست دادن متجاوزین بعثی و آزادسازی این شهر از همه بیشتر بود؛ اگر چه او هم مثل تمام ما، سراسر ایران به ویژه تمام مناطق جنگی را خاک مادری خود میدانست و شدیداً به گوشه گوشه آن عشق میورزید، اما یک احساس آتشین و پاک نسبت به نفتشهر داشت که حیرتانگیز و تعجبآور و تحسینبرانگیز بود.
وی مانند پهلوانی که در محاصره دشمن بخواهد از مادر خود دفاع کند، در تلاش بود؛ عشق او به نفتشهر و دفاع جانانه او از این شهر چنین حالتی داشت، حالتی که سرمشق تمام ایثارگران بود و برای همه الگو محسوب میشد و علاوه بر الگو بودن یک راز بزرگ نیز به حساب میآمد.
محمدحسین صادقی، همرزم شهید منوچهر عباسی از آشنائی کوتاه و عمیق با سردار اسطورهای و خستگیناپذیر غرب، شهید منوچهر عباسی میگوید؛ «آشنائی که از اول مرداد 59 یعنی دو ماه قبل از شروع رسمی جنگ تحمیلی در نفتشهر شروع و در شب بیستم دیماه همان سال، یعنی شبی که پیکر غرق به خون شهید عباسی را در پشت تنگ حاجیان گیلانغرب دیدم تمام شد، اما همیشه حدیث عشق و سوز و گداز و ایثارش را نیز از زبان تمام مسئولان جبهههای غرب و مردم و رزمندگان اسلام شنیده بود.
وی در این باره گفت: پیوسته از خود میپرسیدم که چرا این برادر پاسدار این قدر نسبت به نفتشهر شور، جوش، خروش و تکاپو دارد؟ آیا به این خاطر است که فرمانده سپاه نفتشهر است؟ آیا بخاطر بومی بودن اوست؟ آیا او ذاتاً و فطرتاً چنین شخصیتی دارد؟ و آیاهای دیگری که قبل و بعد از شهادتش برای من مطرح بودند و همیشه سربسته و بیپاسخ مانده بودند تا 33 سال بعد…
صادقی اظهار کرد: چند وقت پیش، آشنائی ناشناس زنگ زد و پس از سلام و علیکی گرم خودش را معرفی کرد. برادر شهید منوچهر عباسی بود، تورج میخواست به خاطر مطالبی که در یکی از سایتها درباره منوچهر نوشته بودم، تشکر کنند؛ بینهایت خوشحال شدم و خدا را شکر کردم که مطلبم را به دست اهلش رسانده و ارتباطم را با خانواده محترم این شهید برقرار کرده است.
این همرزم شهید عنوان کرد: بعد از چندین دقیقه صحبت و خوش و بش، هنگام خداحافظی، درباره خانواده و والدین شهید عباسی پرسیدم، تورج گفت: منوچهر ازدواج نکرده بود و مزارش در گلزار شهدای اسلام آباد غرب است، پدر و مادرم نیز از دنیا رفتهاند، پدرم در سال 82 به همراه یکی از خواهرانم در تصادف کشته شدند که مزار آنها هم در اسلام آباد است، اما مزار مادرم که چند سال قبل از جنگ از دنیا رفت در نفت شهر است و…
وی تصریح کرد: با شنیدن این حرف تمام سلولهایم آتش گرفت، یک باره تمام خاطرات، شور، شوق و جوش و خروش شهید منوچهر عباسی برایم زنده شد و رازی که 33 سال مرا به خود مشغول کرده بود، مثل یک آتشفشان خفته در وجودم شعلهور شد و تا اعماق وجودم را سوزاند و معنای واقعی خاک مادری و عشق به آن و دفاع از آن را برایم ترجمه کرد.
این رزمنده بیان کرد: اگرچه مفهوم خاک مادری برای تمام رزمندگان دفاع مقدس، مفهومی آشنا، ملموس و محسوس است، اما منوچهر و منوچهرها را باید تجسم عینی عشق به خاک مادری دانست و نام و یادشان را بر تارک تاریخ، هنر و ادبیات پایداری ایران زمین حک کرد.
محمد حسین صادقی میگوید: «اگرچه روزی که برای آخرین بار با چشمانی اشکبار و پیکری خسته و غروری شکسته با نفتشهر ویران و اشغال شده وداع میکردم، تنها بودم و از بقیه همسنگرانم نیز خبری نداشتم، اما یقین دارم که هیچ کس به اندازه شهید منوچهر عباسی در آن غروب خونین اشک نریخته بود.
اینک نیز دلم پرپر میزند برای بقیع نفتشهر و آن راز غریبی که در سینه دارد تا به جای منوچهر بر مزار مطهر مادرش که مزار تمام مادران شهدا، ایثارگران، جانبازان و آزادگان است بگریم و داستان حماسهسازی و دریادلی تمام فرزندانش و تمام ایرانیان وطنپرست، آرمانگرا و جان برکف را برایش تعریف کنم و بگویم که اقتدار و عزت امروزه ایران محصول عشق و فداکاری منوچهرها و عباسهای اوست.