به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، نشست انقلاب اسلامی و امکان ظهور علم دینی در قالب همایش میراث اسلامی و علوم انسانی مدرن با سخنرانی حسن رحیمپور ازغدی امروز دوشنبه 21 بهمن ماه در تالار مطهری دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.
رحیمپور ازغدی با اشاره به عنوان انقلاب اسلامی و امکان ظهور علم دینی که برای این نشست در نظر گرفته شده بود، خود عنوان نشست را قابل بحث دانست و گفت: ممکن است این عنوان در ذهن افراد این پرسش را تداعی کند که چه نسبتی بین انقلاب و علم دینی وجود دارد؟
وی با بیان اینکه اگر علم دینی معنادار نباشد یا معنادار باشد و ممکن نباشد، یک انقلاب به زور نمیتواند آن را معنادار و ممکن کند، اظهار کرد: عنوان این نشست ممکن است این شائبه را ایجاد کند که گویا ما میخواهیم به جبر انقلاب چیزی را که امکان ندارد یا معنادار نیست، ممکن و معنادار کنیم. اگر علم دین ممکن نبود، خود انقلاب اسلامی که محصول ترکیب مفاهیم علوم اجتماعی با مفاهیم دینی پدید نمیآمد.
وی ادامه داد: ظهور انقلاب اسلامی نتیجه و محصول علم دینی به مفهومی خاص است. اساسا اگر علم دینی از جمله علوم سیاسی، با رویکرد دینی و علوم اجتماعی با رویکرد دینی، معنادار و ممکن نبود، پدیدهای به نام انقلاب اسلامی نیز معنادار و ممکن نبود.
وی با اشاره به این مطلب که اتفاقاً کسانی از همین زاویه تعبیر توصیفی، انقلاب اسلامی را زیر سوال برده و متناقض دانستهاند، گفت: در دهه چهارم انقلابی که وارد نظامسازی شده و با توجه به اینکه نظامسازی بدون توجه به ابتناء در علوم اجتماعی امکان و معنا ندارد، باز هم سوال کردن از امکان علم دینی نشان دهنده یک ضایعه غیرطبیعی در تفکر علوم انسانی و اجتماعی در کشور ماست.
وی ادامه داد: نظریهپردازان انقلابها خودشان تصریح میکنند که انقلاب اسلامی غالب تئوریها و کلیشههای علوم سیاسی، فلسفه تاریخ، فلسفه تمدن، فلسفه دین را به هم زده است و آن چیزی که در علوم انسانی و اجتماعی میگفتند، نه ممکن است و نه معنادار، هم ممکن شد و هم معنادار و هم واقعی و بسیار. واقعی وقتی که این انقلاب در جهان شالودههای کلیشههای علوم اجتماعی راجع به مفاهیم انسانی، اجتماعی و از جمله انقلاب را به هم پاشید، آنگاه ما هنوز مجبور هستیم در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران به عنوان کانون اندیشهورزی اجتماعی پس از انقلاب، باز به حالت شمرده سوال کنیم که آیا علم دینی ممکن است و معنادار است؟ این نشاندهنده یک بیماری در دانشگاه و علوم انسانی و اجتماعی است.
وی البته نکته مثبت این پرسش را جهتگیری درمانگرانهاش دانست، اما در عین حال آن را حاکی از یک عقب افتادگی مزمن تاریخی و ترجمهزدگی ارزیابی کرد.
وی عنوان کرد: در خود غرب دارند به این مقوله دست کم به عنوان ظهور یک پارادایم جدید در عرصه علوم اجتماعی و انسانی و یک شروع جدید نگاه میکنند. اما ما هنوز از امکان علم دینی سخن میگویم. اگر امکان علم دینی پیش از این نبوده است، با انقلاب اسلامی هم به وجود نمیآید و اگر با وجود انقلاب این امکان اثبات نشده است، پس از این هم به هیج وجه امکان ظهور علم دینی اثبات نخواهد شد.
وی مشکل اصلی را بر سر تعریف علم و دین و علم دینی دانست و بیان کرد: مشکلات با تعریف غلط این مفاهیم شروع میشود و به استنتاجهای غلط بعدی و مغالطههای پی در پی منجر میشود؛ یعنی پیشفرضهای غلط سوالات غلط طرح میکند و به سوال غلط هم نمیشود جواب درست داد. شما اگر به سوال غلط جواب درست هم بدهید، جوابتان باز هم غلط است، چون پیش فرضها، روشها و هدفگیریهای قبلی نادرست هستند.
وی با بیان اینکه در حال حاضر دقیقاً با نگاه کلیشههای ایدئولوژی راجع به دین و انقلاب دینی بحث میشود، عنوان کرد: اگر کسی اصل مفهوم انقلاب اسلامی را بپذیرد، مسئله برای او حل میشود.
وی در اینباره اظهار کرد: انقلاب اسلامی اساسا به این معنا است که این دین وارد براندازی یک نظام و ایجاد یک سیستم جدید شده است و سیستمسازی و تمدنسازی هم بدون علوم اجتماعی و علوم انسانی امکان ندارد. وقتی که دین ادعا کرده است که میخواهم نظامسازی و جامعهسازی کنم، معنی آن این است که با تعریف این دین، علم دینی نه تنها ممکن است، بلکه واقعی است و واقعیتبرانداز و واقعیتساز است.