صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۳۹۱۸۳۴
تاریخ انتشار : ۱۹ فروردين ۱۳۹۳ - ۰۹:۴۹

گروه جهاد و حماسه: سالروز شهادت سید شهیدان اهل قلم بهانه‌ای شد تا دست‌اندرکاران به فکر دیدار با اهالی فرهنگ و قلم که این انقلاب مدیون تلاش‌های آنهاست بیفتند؛ به این بهانه با رضا ایرانمنش و حمید سبزواری دیدار کردیم.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، همزمان با فرا رسیدن سالروز شهادت سیدمرتضی آوینی، سید شهیدان اهل قلم که تحت عنوان روز هنر انقلاب اسلامی و بسیج هنرمندان نامگذاری شده است، جمعی از نویسندگان، مسئولان و کارکنان سازمان بسیج هنرمندان به دیدار رضا ایرانمنش، رزمنده و هنرمند عرصه دفاع مقدس رفتند.

قطعه‌ای از بهشت در دل ساختمانی نیمه‌کاره

با سبدی از گل و لوح تقدیر سوار بر ماشین شده و خیابان‌های تهران را یکی پس از دیگری طی کردیم. ابتدا قرار بر دیدار با ایرانمنش بود. کسی که نامش، سینمای دفاع مقدس را متجلی می‌کرد و اغلب هنرمندی‌هایش را در این عرصه به منصه ظهور رسانده است. مدت زمان زیادی به طول انجامید تا بتوانیم آدرس را پیدا کنیم. بالاخره ساختمانی نیمه‌کاره که اثری از زندگی روزمره در آن دیده نمی‌شد را به عنوان موعد دیدارمان پیدا کردیم. کارگران مشغول کار بودند و صدای ساختمان‌سازی، به گوش می‌رسید.

هیچ کدام از افرادی که برای این دیدار آمده بودند، آنچه را که قرار بود دقایقی بعد ببینیم، تصور نمی‌کردیم. ما را به سوی کانکسی هدایت کردند که وقتی درب آن باز شد، بوی جبهه و جنگ به مشام رسید. دیوارهایش پر از عکس‌ شهدایی بود که انگار حاضر بوده و ما را می‌نگریستند. پلاک‌ها، سربندها،‌ المان‌ها و یادگارهای جبهه و جنگ، هوایی‌مان کرد. اصلاً فراموش کردیم که به دیدار هنرمندی از جنس همین شهدا رفته‌ایم.

طول کشید تا به خودمان آمدیم. تا چشم می‌چرخاندیم، عکس شهدا بود که پیش چشمانمان جلوه می‌کرد. باکری، همت، چمران، باقری، آوینی، امینی و خیلی‌های دیگر. ایرانمنش نیز متوجه شده بود که مبهوت شده‌ایم؛ سخنی نگفت تا به خود آمدیم.

حال و هوای ما را که دید، تازه درد و دل‌هایش آغاز شد. می‌گفت اینجا قطعه‌ای از بهشت است میان زمین و آسمان؛ راست هم می‌گفت، چراکه محل کارش که (البته شبیه محل کار نبود) ما را نیز هوایی کرده بود. ایرانمنش می‌گفت: «اینجا را خیلی دوست دارم، زیرا مرا از روزگار جدا می‌کند. با شهدا درد و دل می‌کنم و حرف دلم را به آنان می‌زنم و طلب یاری می‌کنم. آنها نیز همیشه مرا کمک می‌کنند.»

بازمانده‌ای از قافله شهدا که تجلی‌گر جبهه و جنگ است

وی افزود: امثال من که از قافله شهدا عقب ماندیم، دین بزرگی به آن بزرگواران داریم که باید ادا کنیم. بچه‌های جبهه و جنگ امروز در سراشیبی عمر قرار گرفته و هر لحظه آماده پیوستن به یاران شهیدشان هستند، پس باید پیش از اینکه این سرمایه‌ها از دست بروند، فکری اساسی کرد و از این گنجینه بهره برد تا بتوان سال‌های حماسه‌آفرینی ملت ایران را به تصویر کشید.

این رزمنده سال‌های دفاع مقدس با بیان اینکه بیماری و مشکلاتی که دارد مانع از انجام رسالتش مبنی بر ترویج و بیان ارزش‌های ایثار و شهادت نمی‌شود، اظهار کرد: در تمامی دوران بازیگری حرفه‌ای خود سعی کردم نقشی را انتخاب کنم که در زمینه دفاع مقدس باشد؛ چراکه به این عرصه مدیون هستم.

وی ادامه داد: بعد از پایان دفاع مقدس چیزهایی را که به عینه دیده بودم برای جوانان تعریف می‌کردم و دیدم تا چه اندازه مشتاق به شنیدن این ناگفته‌ها هستند. جوانانی که با هر دیدگاهی، وقتی پای صحبت‌ها و خاطرات جنگ می‌نشستند، از زمین و زمان جدا شده و به آن دوران می‌رفتند و گوشه‌ای از مجاهدت‌های آن زمان را درک می‌کردند و از آن تأثیر می‌پذیرفتند.

این هنرمند عرصه دفاع مقدس با بغضی در گلو برایمان از جبهه و جنگ می‌گفت. گلایه بسیار داشت؛ می‌گفت چرا به عرصه دفاع مقدس کم پرداخته می‌شود، ما هر چه داریم از شهداست، اما پای بیان ارزش‌های ایثار و شهادت که به میان می‌آید، کم‌کاری‌ها، قصورها و نداری و بی‌مدیریتی‌ها غوغا می‌کند. کسانی در این عرصه فعال شده‌اند که بویی از واقعیت‌های جنگ نبرده‌اند.

ایرانمنش حرف و خاطره برای گفتن زیاد داشت؛ دوساعتی برایمان حرف زد. حاضران لب به سخن باز نکردند و در جایگاه شنونده، به سخنان این یادگار جبهه و جنگ گوش فرا دادند. خستگی برایمان معنا نداشت؛ چرا که در محضر کسی بودیم که جبهه و جنگ را با گوشت و پوستش احساس کرده و طریقه بیان و به تصویر کشیدنش را بلد بود.

مکانی برای روشن کردن شمع و بستن نوار سبز برای گرفتن حاجت از شهدا

دوست نداشتیم آن محیط را ترک کنیم. لوح تقدیر را که دادیم، دوباره روبوسی کرده و عکس یادگاری گرفتیم. ما را به اتاقی برد که شبیه معراج شهدا بود. تابوتی نمادین، پوتین و لباس شهدا، چفیه و سربند، تفنگ و گلوله، خمپاره عمل نکرده و ترکش و هر چه را که در جبهه و جنگ بود، می‌توانستیم به یکباره در آنجا بیابیم. جایی ساخته بود برای روشن کردن شمع و بستن نواری سبز برای گرفتن حاجت از شهدا ... .

دیدار با حمید سبزواری؛ شاعر انقلاب

بعد از آن با حال و هوایی عاشورایی و نشئت گرفته از جبهه و جنگ به سوی منزل سبزواری در خیابان شریعتی رفتیم. در را که زدیم، استاد به استقبال‌مان آمد. 90 سال را داشت...، بر روی موها و محاسنش برف سفید نشسته بود، اما هنوز طراوت و شادابی یک انقلابی واقعی را داشت.

اهل سبزوار بود. پای سخنانش که نشستیم، تلفیقی از یک مرد انقلابی و هنرمند را دیدیم. صحبت‌هایش را با درود به روح امام خمینی(ره) و شهدا آغاز کرد. معتقد بود که آن سال‌ها، جامعه سرشار از نشاط و معنویت بود.

وی گفت: دیدار با شما برایم تجدید خاطره سال‌های انقلاب اسلامی و دفاع مقدس است. دورانی که در آن بهترین‌های ملت ایران با شجاعت در مقابل دشمن و استکبار ایستادند و از جان خود گذشتند تا آرمان‌ها و ارزش‌های معنوی و الهی باقی بماند. اگر جوانان آن دوران نبودند، امروز ما نیز همانند کشورهایی که وابسته به استکبار هستند، بودیم و چیزی نداشتیم.

شرمنده شهدا نباشیم

این شاعر انقلابی با بیان اینکه خدا کند که شرمنده شهدا نباشیم، اظهار کرد: در سال‌های پیش از انقلاب اسلامی دشمنان این ملت تمامی داشته‌های آنان را به غارت بردند و ظلم و جور همه جا را فرا گرفت. در آن دوران، کتاب «سرود درد» را سرودم و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در فواصل مختلف با توجه به رویدادها، سروده‌های مختلفی در وصف آن رویداد سرودم.

وی افزود: هر چه از جوانان و فداکاری آنان در سال‌های انقلاب اسلامی و دفاع مقدس تجلیل شود، باعث پیشرفت کشور خواهد شد. ما هر چه داریم از مجاهدت‌های شهدا و ایثارگران است. اگر آنان نبودند، ما نیز نبودیم. این مجادت‌ها باید به نسل امروز معرفی شود و این کار نیازمند فراهم شدن زمینه و اسباب لازم است.

سبزواری با اشاره به اینکه توطئه‌های دشمن علیه نظام اسلامی پایان‌ناپذیر است، تصریح کرد: فشار و جنگ دشمن علیه ایران در جبهه‌های اقتصادی و فرهنگی همچنان ادامه دارد. استکبار، جوانان ما را هدف قرار داده تا آنان را از بدنه نظام جدا کند. نباید اجاره دهیم که خواسته دشمن برآورده شود؛ باید به جوانان بیشتر رسیدگی کنیم.

وی یادآور شد: اینکه ما تا به اینجا رسیدیم، در واقع سیلی محکمی است به دشمنان که چشم دیدن توسعه نظام اسلامی را ندارند. باید به جوانان بیشتر توجه کنیم و نیازهای آنان را برآورده سازیم تا در دام دشمنان اسیر نشوند. در این ر استا برخی مشکلات و معضلات در جامعه وجود دارد که باید برطرف شود.

در جای جای سخنان شاعر انقلاب، به جوانان و رسیدگی به آنان تأکید می‌شد. می‌گفت که اولویت کاری باید رفع نیاز قشر جوان باشد؛ چراکه آینده‌سازان کشور هستند. اذعان می‌کرد که دشمن همه توان خود را برای انحراف جوانان به کار بسته و اگر کاری نکنیم و نیازهای آن را برطرف نسازیم، خطر افتادن جوانان در دام دشمنان را احساس خواهیم کرد.

لزوم جمع‌آوری آثار غیرمکتوب استاد سبزواری

پسرش گوشه‌ای نشسته بود و صحبت‌های پدر را تکمیل می‌کرد. گلایه داشت از برخی کم‌کاری‌ها و اجحاف‌هایی که در حق استاد صورت گرفته بود. خطاب به مسئولان و نویسندگانی که در جمع حضور داشتند، گفت که بسیاری از اشعار پدرش مکتوب نشده و در آرشیو صدا و سیما موجود است؛ از ما خواست تا نسبت به جمع‌آوری آنها اقدام کنیم؛ چراکه این اشعار سرشار از مبانی انقلابی است.