سیدمرتضی آوینی در شهریور ۱۳۲۶ در شهرری به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند. او از کودکی با هنر انس داشت؛ شعر میسرود، داستان و مقاله مینوشت و نقاشی میکرد.
در یکی از دستنوشتههای او میخوانیم: «ما خسته نشدهایم و اگر باز جنگی پیش بیاید که پای انقلاب اسلامی در میان باشد، ما حاضریم. میدانید! زندهترین روزهای زندگی یک «مرد» آن روزهایی است که در مبارزه میگذراند و زندگی در تقابل با مرگ است که خودش را نشان میدهد.»
«روایت فتح» مجموعه مستند تلویزیونی بود که مردم را با «سیدمرتضی» آشنا کرد، اما برای اهالی فرهنگ و هنر و ادبیات این مرز و بوم، فعالیتهای وی در حوزه هنری و مجموعه مقالاتش، پیش از «روایت فتح» او را به عنوان هنرمندی متعهد مطرح و معرفی کرد.
آوینی در حوزههای مختلف مقالههایی نوشته است؛ همچنین جملاتی دارد که در شناساندن اعتقاداتش به مردم تأثیرگذار بوده. «حکومت فرزانگان»، «امام خمینی(ره)»، «روایت محرم»، «مبانی حکومت دینی»، «آینده بشریت»، «سیطره بر جهان»، «روشنفکری»، «هنر و ادبیات»، «شعر»، «فرهنگ و تهاجم فرهنگی» و «توسعه و تمدن غرب» مجموعه مقالات وی را تشکیل میدهند.
برخی از عناوین مقالات آوینی در حوزه شعر و ادب نیز دارای وزن است که آن را از ظاهر آنها نیز میتوان متوجه شد؛ همچون « غزال غزل»، «ختم ساغر»، «راز و رمز» و «شعر و جنون». شاید مهمترین بخش از نظرات سیدمرتضی را باید در «تعهد» و تفاوت آن با «تعلق» جستوجو کرد.
وی در مقالهای با عنوان «ادبیات آزاد یا متعهد؟» ابتدا به تفکیک معنایی بین معنای اصلی و اصلاحی میپردازد و در ادامه مبانی نظری خود را تبیین میکند. آوینی با طرح این مسئله که «قلم ابزار نوشتن است و در این روزگار تنها «آزادی» نیست که ابزار نسبت داده میشود، «مغز» را نیز بدل از «تفکر» میگیرند و فیالمثل به جای «فرار متفکران» میگویند «فرار مغزها».
آزادی را باید به «صاحبان قلم» نسبت داد یا به «قلم»؟ انسان است که صاحب اراده است و قلم را هم اوست که به خدمت میگیرد ... و اما این اشتباه که قلم را بدل از صاحب قلم میانگارند از سر صدقه نیست و در پس آن، صفتی از اوصاف عالم جدید وجود دارد؛ «اصالت ابزار». با صرف نظر از اینکه این آزادی چیست و حدود آن کدام است، در تعبیر «آزادی قلم»، قلم است که مُرید و مختار انگاشته شده و هم اوست که باید آزاد باشد.»
وی همچنین در تفکیکی ضروری به بررسی موضوع «التزام و عدم التزام» در ادبیات و سایر حوزهها میپردازد. حال ما نیز باید توجه کنیم که شاعر و نویسنده باید ملتزم باشند یا خیر.
اختیار و آزادی انسان، فراتر از آنکه حقّ او باشد تکلیف اوست؛ تکلیف در برابر خدا
آوینی همچنین در جایی به مفهوم آزادی و وضعیت متقابل آن با انسان میپردازد. وی میگوید: «اختیار و آزادی انسان فراتر از آنکه حقّ او باشد، تکلیف اوست. ما میگوییم «تکلیف در برابر خدا»؛ ماکسیم گورکی در «هدف ادبیات» میگوید «تکلیف در برابر مردم».
در دوران حیات آوینی، پیش از آن و تا امروز بسیار شنیدهایم، هنر آزاد، ادبیات آزاد، سینمای آزاد، اقتصاد آزاد و در نهایت انسان آزاد. همه فعالان این حوزهها به نوعی از کلمه آزاد برای رساندن منظور خود بهره گرفتهاند، پس افتراق و انشقاق از کجاست؟
آیا تنها نوع بیان افراد است که باعث سوءبرداشت اختلافی شده است؛ به این معنی که همه افرادی که به موضوع آزادی میپردازند، در ذهن و در عمل، منظوری واحد و یکسان دارند یا خیر. آیا ادبیات آزاد از منظر آوینی با یک دیدگاه خدامحور و منتقدان او با تفکری انسانمحور یکی است یا تفاوت دارد؟
در این جا نیاز است به بررسی هر دو تفکر بپردازیم؛ در اندیشه اندیشمندان غربی، ادبیاتی آزاد است که از هر «تقید و تعهدی» آزاد باشد. آزادی در این منظر «حق» تلقی میشود و «آزادی قلم» دقیقاً در ردیف آزادی جنسی و آزادی اقتصادی معنا میشود. (البته فارغ از اینکه خود آنها به بیقید بودن آن اعتقاد دارند یا اینکه بیقیدی را بهانهای برای سلطه استفاده میکنند)
اما آنچه سید شهیدان اهل قلم به آن اعتقاد دارد، نه رهایی از هر تقید و تعهد که رهایی از هر گونه «تعلق» است و معنا و تفاوت آن برای همه واضح و روشن. آوینی نه تنها آزادی را «حقی» برای صاحب آن تصور نمیکند، بلکه آن را «تکلیفی» در برابر خداوند و بر محور حقیقت و عدالت میداند.
«انسان کامل» و «عبدالله»؛ مشترک معنوی
او «انسان کامل» و «عبدالله» را مشترک معنوی میداند. دو مفهومی که به خوبی میتواند مایه تفرق اندیشه او و اندیشه حاکم بر جهان غرب باشد. آزادی در نگاه آوینی به معنای «حریت» است، نه ولنگاری و افسارگسیختگی.
«هنر برای هنر» در ذات خود جهتگیری سیاسی دارد
ادبیات زمانی باارزش میشود که به دور از هر تعلقی و با بیشترین تعهد استفاده شود که البته این خود به هیچ وجه در نفی تکنیک و توانایی قلم نیست. او اعتقادی به «هنر برای هنر» ندارد و خود این جمله را دارای جهتگیری سیاسی میداند.
نکته آخر و جان کلام اینکه؛ فعالان حوزه ادبیات کشور باید متوجه تفاوت دیدگاه اسلامی و انقلابی و تفکر ولنگار ـ غربی و شرقی هر کدام به نوعی ـ باشند. تمایل به حضور در صحنههای جهانی نباید باعث وادادگی و بیتعصبی نسبت به ارزشهای والای فرهنگ غنی ایرانی ـ اسلامی شود.
حرکت با محوریت «حقیقت و عدالت» و در راستای رسیدن به «حریت»
امروز رسالت اهل قلم در ایجاد و عمقبخشی به اعتقادات مردم از جایگاه رفیع و بانفوذی برخوردار است. امروز اهل قلم وظیفه دارد با محوریت «حقیقت و عدالت» و در راستای رسیدن به «حریت» در این آشفتهبازار افکار و اندیشهها ورود کند و همچون کشتی باثبات یا ساحلی امن، به داد غریقان این بحر آشفته برسد.
تظلمخواهی و رساندن فریاد ضعیفان به گوش مردم جهان، حمایت از مقدسات ادیان الهی، تلاش برای همصدایی با آزادیخواهان سراسر جهان و ... از جمله این اهداف عالیه است که هر چه در این مسیر طی طریق کنیم، باز هم قلههای فتح نشده بسیاری وجود خواهد داشت که البته ما مأمور به انجام وظیفه هستیم و نه حصول نتیجه.
و امروز که رهبر معظم انقلاب اسلامی(مد ظله العالی) ـ همانند گذشته از اوضاع و احوال فرهنگ، زبان فارسی و ناتوی فرهنگی اعلام نگرانی کرده و درباره آن هشدارهای جدی دادهاند ـ فرهنگ را در شعار سال مطرح کردهاند تا هر روز پیش چشم مسئولان و متولیان امر فرهنگ باشد، این وظیفه بیش از پیش خودنمایی میکند.