صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۴۰۱۸۳۹
تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۶:۳۱

گروه اجتماعی: در شب آرزوها، مگر می شود آرزویی جز تو داشت و آرزویی جز تو کرد عقل سلیم و دل شیدا می گوید آرزویی جز تو داشتن هوس و توهمی است برای رسیدن به هیچ.

هنوز چشم انتظار بر لب جاده دل نشسته‌ام... مثل همیشه...  کفش‌ها را به گوشه‌ای انداخته و محو تماشای گنبد فیروزه‌ای رنگ می‌شوم. اینجا انتهای جاده عشق است. اینجا دل ها، غمناک و صدباره گریان می‌شود، اما همین جاست که دوباره غم نبودنت با تمام التهاب و حسرتی که از گذشت لحظه های دوریت دارم، آرام می گیرد؛ جمکران، هم درد می دهد و هم درمان می کند؛ خاصیت عجیبی است، نه!

«یاد تو در ذهن ما همیشه با یک خیابان و یک مسجد همراه است یک مسیر سبز، یک امتداد نور، یک آرامش غریب، یک نفس عمیق، تو همه جا هستی، هر جا که اشکی بلغزد‌، دلی بلرزد، بغضی شکوفا شود و صورتی که به پهنای آبی آسمان خیس و بارانی شود، تو هستی هر جا که کسی برای تو بیقرار شود، برای دیدنت یا صاحب الزمان عجل الله فرجه الشریف ادرکنی و لا تهلکنی»

اینجا مدار تمام درجه عشق و دلدادگی است. اینجا چند قدمی باید راه‌ بروی، تماشا کنی، چشم دل باز کنی تا آرام شوی. کاش می‌دانستم اکنون که واژ‌ه‌های زلال عشق و انتظار در نوشته ام با هم آمیخته شده‌اند در کدامین نقطه از زمین هستی و به کدام سو می نگری تا من نیز چشمانم را به همان سو خیره سازم؟

نمی‌دانم امشب در شب آرزوها در شبی از شب های ماه رجب، ماه دعا؛ کدامین دست‌ها را خواهی گرفت و برای چه‌ کسانی دعا خواهی کرد؟ بدان که این سوی دیوارهای سنگی و سیمانی شهرم، هنوز و همیشه چشمانی هستند که دیده به راهت دوخته‌اند تا روزی با سبزی قدم‌هایت خزان دل‌های کبودشان را بهاری کنی. امشب برای آمدنت دعا می کنند؛ شک ندارم.

http://static.iqna.ir/1/editor/201404/Imame Asr(1).flv