صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۴۳۵۲۲۰
تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۹:۳۰
حجت‌الاسلام الویری تشریح کرد:

گروه اندیشه: در یک نگاه دین‌محور به دانش تاریخ، می‌بینیم که برای تحلیل تاریخی به چیزهایی احتیاج است که قرآن در آن مسائل سخن گفته است؛ در این جاست که با مطالعه قرآن، می‌توان مطالبی را یافت که خلأ موجود در فضای تحلیلی دانش تاریخ را پر می‌کند.

حجت‌الاسلام و المسلمین محسن الویری، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) در برنامه طلوع دانش به بررسی رابطه علم تاریخ و فهم قرآن پرداخته است که در ادامه مباحث وی را می‌خوانید:

ملاک‌های استفاده از قرآن در دانش تاریخ
برای این که بتوانیم از قرآن در بحث‌های تاریخی استفاده کنیم دو ملاک وجود دارد:
1 ـ برخی می‌گویند: هرچند گزاره‌های تاریخی قرآن، وحیانی هستند اما این گونه نیست که نتوان به آن ارجاع داد. کسانی که با این عقیده مخالفند می‌گویند در صورتی می‌توان به این گزاره‌ها ارجاع داد که بتوان آن را تعدیل یا رد کرد و با توجه به این که نمی‌توانیم از گزاره‌های قرآنی دست بکشیم ارجاع دادن به آن نیز ممکن نیست.
2 ـ در مقام تعارض گزاره‌های تاریخی قرآن با دیگر داده‌های تاریخی، به خاطر اعتقادی کلامی که داریم، گزاره‌های قرآنی را مقدم می‌داریم؛ هر چند گزاره تاریخی بر خلاف آن باشد.

نحوه مواجهه تاریخی غیرمسلمانان با قرآن

سؤال این است که ما می‌دانیم که کسانی هستند که درباره تاریخ اسلام بحث کرده‌اند ولی مسلمان نیستند، اما آیا این‌ها به قرآن ارجاع می‌دهند؟

آن‌ها به حد گسترده‌ای استفاده می‌کنند و راحت آن را رد می‌کنند و به گزاره‌های قرآنی به عنوان سند نگاه می‌کنند. برخی از آن‌ها، قرآن را سخن پیامبر(ص) تلقی می‌کنند و همه آن‌ها از این جهت نگرانی ندارند. ولی ما معتقدیم که گزاره های قرآنی حاکم بر دیگر گزاره‌ها است.
نمونه‌هایی حاکی از نیازمندی علم تاریخ به قرآن
با این دو مبنا نمونه‌هایی حاکی از نیازمندی علم تاریخ به قرآن است را ذکر می کنم. اخبار قرآنی شامل پیامبران پیشینی، پیامبر اعظم (ص) و اخبار ناظر به آینده است. درباره مواردی که مربوط به پیامبر اکرم (ص) می شود می توان به پیروزی غیر متعارف مسلمانان در غزوه بدر اشاره کرد. همه می دانند تعداد یاران پیامبر 313 نفر بودند و از میان آن ها 70 نفر پیاده و عده ای با چوبدستی آمده بودند. این وضعیت در برابر نهصد و اندی مشرک مکه تا بن دندان مسلح بود که در این جنگ، پیروز میدان، مسلمانان بودند. 
در تحلیل تاریخی به عنوان مورخ، ادله‌ای را می توان از قوت اراده مسلمانان و کم‌انگاری آنان از سوی مشرکان اقامه کرد. در فهم کامل برای این مسئله به عنوان مورخی که با شواهد عینی سرو کار دارد  نتیجه ای بیش از این بدست نمی آید و چنین تفسیری انسان را قانع نمی کند. به عنوان مثال، شخص معارض می تواند استدلال کند که مگر اخلاص امام حسین (ص) کمتر از آن ها بود که پیروز نشد.
قرآن، در این جا گزاره‌ای را مطرح می کند که در گزاره‌های تاریخی نمی توان به آن رسید. خداوند متعال در آیه نهم سوره انفال می فرماید: «إِذْ تَسْتَغیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجابَ لَکُمْ أَنِّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُرْدِفین‏» یعنی: (به خاطر بیاورید) زمانى را (که از شدت ناراحتى در میدان بدر،) از پروردگارتان کمک مى‏خواستید؛ و او خواسته شما را پذیرفت (و گفت): من شما را با یکهزار از فرشتگان، که پشت سر هم فرود مى‏آیند، یارى مى‏کنم.
این نکته را مورخ نمی تواند بفهمد. در مقام تحلیل غزوه بدر می توان گفت که عنایت خاصه خداوند به این صورت که هزار فرشته به ردیف فرستاد، عامل پیروزی مسلمانان شد. این گزاره می تواند به فهم گزاره تاریخی کمک کند.
در آیه 12 همان سوره می فرماید: «إِذْ یُوحی‏ رَبُّکَ إِلَى الْمَلائِکَةِ أَنِّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُوا الَّذینَ آمَنُوا سَأُلْقی‏ فی‏ قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنان‏» یعنی: و (به یاد آر) موقعى را که پروردگارت به فرشتگان وحى کرد: «من با شما هستم؛ کسانى را که ایمان آورده‏اند، ثابت قدم دارید! بزودى در دلهاى کافران ترس و وحشت مى‏افکنم؛ ضربه‏ها را بر بالاتر از گردن (بر سرهاى دشمنان) فرود آرید! و همه انگشتانشان را قطع کنید!
یک مورخ ثابت قدم بودن را می تواند بفهمد ولی انداختن رعب در دل کفار برای او قابل فهم نیست. این مسئله فهم همه‌جانبه می‌خواهد و معیار آن رابطه ایمانی و توکل به خداوند است و قرآن به صراحت از آن به عنوان عامل پیروزی یاد می کند.

ضرورت فهم شدن برخی رویدادهای تاریخی در پرتو حق و باطل

نکته دیگری که کلی‌تر است و به بحث بینش‌ها و مبانی فهم تاریخ برمی‌گردد که شاید به میزان و اندازه مورد قبلی محسوس نباشد این است که مثلاً یک رویداد تاریخی در پرتو حق و باطل باید فهم شود. شاید این مسئله توسط مورخ به عنوان نیاز احساس نشود. در یک نگاه دین‌محور به دانش‌های مختلف از جمله تاریخ، می‌بینیم که برای تحلیل تاریخی به چیزهایی احتیاج است که قرآن در آن مسئله سخن گفته است. از همین جا که می‌خواهیم وارد فضای تحلیلی شویم، می‌بینیم که دست‌ها آن قدر پر نیست که به یافته‌های بیشتری بتوان اعتماد کرد. در این جا است که حین مطالعه به قرآن، می‌توان مطالبی را پیدا کرد که خلأ را پر می‌کند.
قرآن کریم در آیه دهم سوره انفال می فرماید: «وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ إِلاَّ بُشْرى‏ وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ وَ مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ » یعنی: خداوند، این را تنها براى شادى و اطمینان قلب شما قرار داد؛ وگرنه، پیروزى جز از طرف خدا نیست؛ خداوند توانا و حکیم است! و در آیه یازدهم می فرماید: «إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَ یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ وَ یُذْهِبَ عَنْکُمْ رِجْزَ الشَّیْطانِ وَ لِیَرْبِطَ عَلى‏ قُلُوبِکُمْ وَ یُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدام‏» یعنی: (یاد آورید) هنگامى را که خواب سبکى که مایه آرامش از سوى خدا بود، شما را فراگرفت؛ و آبى از آسمان برایتان فرستاد، تا شما را با آن پاک کند؛ و پلیدى شیطان را از شما دور سازد؛ و دل‌هایتان را محکم، و گامها را با آن استوار دارد.
سطوح بررسی تاریخ
در یک نگاه، می توان تاریخ را در سه سطح مورد توجه قرار داد:
1- تحلیل یک رویداد؛
2- بررسی رابطه علی و معلولی بین دو رویداد؛
3- بررسی حرکت تاریخ بشریت؛

به عنوان مثال، بشر در تاریخ کلی جهت‌گیریش کمال‌گرا است یا زوال گرا؟ رو به پیشرفت است یا پسرفت؟ این پرسش مربوط به افراد و رویدادهای خاص نیست؛ بلکه ناظر به کل بشر است. این نوع نگاه الزاما گذشته گرا نیست و قید زمان برداشته می شود و نوعی آینده پژوهی و فراتاریخی است و از دل تاریخ زاده می شود. مثلا آن جایی که قرآن سخن می گوید که اراده کردیم مستضعفان عالم را در زمین به عنوان امام قرار دهیم، این یک گزاره است که در مسیر کلی تاریخ سخن می گوید و جهت گیری تاریخ را بیان می کند. یا این که تاریخ محکوم به سنت ها است، تاریخ، سنت مند و قانونمند است، این که مسیر تاریخ از کجا به کجا است؟ این که مردمان را عذاب نمی کنیم مگر این که پیامبری را مبعوث کنیم. در این فضا هم قرآن بینش و حرف دارد و می توانیم نگاه خاصی را برداشت کنیم. این همان بحثی است که در فلسفه نظری تاریخ مطرح می شود.