چیزی بیش از دو دهه پیش، صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران براساس ساختار سنتی پیش از انقلاب دارای دو شبکه فراگیر بود؛ طبعاً تأمین برنامه برای این دو شبکه تلویزیونی که البته پخش برنامههای آنها شبانهروزی نیز نبود کار چندان سختی نبوده و این دو شبکه مجموعهای از برنامهها را مطابق با خواست و سلیقه مخاطبان خود تهیه و پخش میکردند و البته شبکه دو سیما تخصصیتر از شبکه اول سیما، تبدیل به شبکهای با رویکرد پخش برنامههای علمی شده بود و شبکه اول سیما عمومیت داشت.
آن زمان نه از گسترش شبکههای ماهوارهای و به تبع آن هجمه فرهنگی کشورهایی که از نظر سیاسی و فرهنگی با ما در تقابل بودند، خبری بود و نه از تنوع سلیقه مخاطبان که تحت تأثیر این گسترش، دیگر نتوان آنها را با هر برنامهای راضی و اقناع کرد؛ اغلب برنامهها نیز با نظارت مستقیم مدیران شبکه و گروههای تخصصی تأمین برنامه تولید و بر روی آنتن میرفت.
همزمان با رواج گیرندههای ماهوارهای در میان خانوادههای ایرانی که اقدامات سلبی و بازدارنده نیز توانست در ممانعت از استفاده آنها از این قابلیت رسانهای نقش داشته باشد، مدیران رسانه ملی به فکر افزایش شبکههای تلویزیونی افتادند و این میان با توجه به افزایش سرانه جمعیت جوان، شبکه سوم سیما با هدف تولید و پخش برنامههای پویا و جوانپسند راهاندازی شد که ایجاد این ظرفیت جدید در ساختار رسانه ملی نیز نتوانست خللی در تأمین برنامههای مورد نظر ایجاد کند و رسانه ملی توانست با همان ظرفیت موجود در میان گروههای برنامهساز خود، بیننده را راضی نگاه دارد.
ایجاد شبکه سوم سیما، در ادامه شبکه چهار سیما و دورخیز مدیریت کلان رسانه ملی در ایجاد شبکههای استانی که کلید آن با تأسیس شبکه استانی تهران زده شد، مسئله و دغدغه تازهای را ایجاد کرد و آن اینکه با افزایش تعداد شبکههای تلویزیونی از این پس باید نگاه به هر کدام از آنها تخصصی شود؛ لذا شبکه چهار سیما به عنوان یک شبکه علمی و دانشگاهی معرفی شد و تصمیم به آن گرفته شد شبکه دو سیما که تا به آن لحظه شبکه تلویزیون با محوریت پخش برنامههای علمی و دانشگاهی بود، تبدیل به شبکه تخصصی و ویژه کودک و نوجوان شود.
آنتن خالی و دغدغه تأمین برنامه
با این فرض باید پخش برنامههای متفرقه که پیش از این برای تأمین آن ظرفیت تازهای ایجاد شده و گروههای تخصصی را به امر برنامهسازی مشغول کرده بود، حذف و همه چیز این شبکه معطوف به تولید و پخش برنامههایی ویژه کودک و نوجوان شود اما نگرش سنتی و غیرحرفهای مسئولان و پافشاری مدیران شبکه به استمرار پخش بسیاری از برنامههایی که سالهاست در شبکه دو سیما جا باز کرده بودند، موجب شد که این ایده تخصصی شدن شبکههای تلویزیونی حداقل در مورد شبکه دو سیما با شکست مواجه شود، به طوری که به شکل رسمی اعلام شود که شبکه دو سیما به جای شبکه تخصصی کودک و نوجوان، ازین پس شبکه خانواده نام گیرد.
ازدیاد شبکههای تلویزیونی برای ایجاد فرصتهای شغلی حداقل در بعد فنی سازمان صدا و سیما و به منظور تحت پوشش قرار دادن تکنسین و فارغالتحصیلان دانشکده صدا و سیما از دیگر مسائلی است که در برههای از زمان در دستور کار مسئولان صدا و سیما قرار گرفت و از آن سو با افزایش ساعات پخش برنامههای تلویزیونی مشکل اساسی دیگری گریبانگیر آنها شد؛ اینکه باید به فکر تأمین برنامه و آنتن خالی باشند که این حجم تولید و تأمین برنامه از عهده ساختار مدیریت سنتی رسانه ملی خارج بود و لذا مسئولان را بر آن داشت تا با برونسپاری تولیدات به شرکتهای خصوصی برنامهساز، حجم قابل توجهی از این مسئولیت را از دوش خود بردارند.
رشد فزاینده پیامهای بازرگانی
طبعاً شبکههای تلویزیونی به منظور تأمین هزینههای جاری ناشی از واگذاری مسئولیت تولید و تأمین برنامههای خود به شرکتهای خصوصی باید به فکر جذب سرمایه باشند؛ تنها قابلیت موجود در این زمینه پخش مکرر و بیش از اندازه تبلیغات و پیامهای بازرگانی است که رشد فزایندهای را به ویژه با توجه به شرایط بد اقتصادی پیدا کرده است، به شکلی که با افت کیفی برنامههای تلویزیونی، عملاً میانبرنامههای پرزرق و برق تبلیغی و بازرگانی در تلویزیون تبدیل به برنامهای جذاب برای مخاطبان شده است و دیگر کمتر کسی به محتوای اصلی برنامهای تولیدی که برای پخش آماده شدهاند، توجهی میکند.
پاشنه آشیل رسانه ملی
اصرار بر ازدیاد شبکههای تلویزیونی که همچنان با توجیه مقابله با شبکههای ماهوارهای در دستور کار مسئولان رسانه ملی قرار دارد، تبدیل به پاشنه آشیل رسانه ملی شده است و ناکارآمدی این رسانه جمعی در تحقق رسالت از پیش تعیین شده آن در تحت پوشش قرار دادن مخاطبان با مجموعهای از برنامههای بومی ایرانی که در آن به باورهای اعتقادی و ارزشی براساس عرف و شرع اسلامی اشاره شود، شده است.
این میان توفیق نسبی شبکههای تلویزیونی همچون «آی فیلم» که البته با برانگیختن حس نوستالژیک مخاطب چند صباحی توانست با پخش مجموعههای تلویزیونی قدیمی که مردم با آنها خاطره دارند، نتوانست تداوم یابد و سیاست غلط مدیران رسانه ملی در ایجاد شبکههای دیگری همچون «تماشا» و «نمایش» ادامه یافت؛ بدون آنکه به این نکته بیندیشند که قرار است باکسهای خالی این شبکهها با چه برنامهای باید پر شود.
افزودن شبکهها رسانه ملی را از رسالت اصلی دور کرد
صرف نظر از اینکه شبکه «نمایش» با رویکرد تخصصی توانست بازپخش مجموعهای از فیلمهای سینمایی مطرح دنیا را ـ هر چند پیشتر از یکی از شبکههای تلویزیونی شاهد آن بودهایم ـ در دستور کار قرار دهد اما باقی شبکههای تازهتأسیس در رقابتی ناشیانه و در شرایط کنونی در حال پخش مجموعههای تلویزیونی هستند که با تقدم و تأخر بارها شاهد آن بودهایم و فاجعهبارتر، ذکر این نکته که این شبکهها از آنجا که توان خرید امتیاز پخش بسیاری از مجموعههای تلویزیونی از شبکههای مرجع را ندارند، پس از پخش مجموعههای تلویزیونی که در اختیار دارند، پخش مجدد آنها را از طریق ارسال پیامک به مسابقه میگذارند که به شکل زیرنویس برای مخاطبان یادآوری میشود.
به هر حال تصور بر این است که با این سیاستگذاری جاری در رسانه ملی و ازدیاد شبکههای تلویزیونی که از ابتدا با هدف مقابله با هجمه رسانهای غرب صورت گرفت، مسئولان و مدیران رسانه ملی به ورطهای افتادهاند که آنها را از تحقق رسالت اصلی خود هر لحظه دور و دورتر میکند.
این میان هیچ بعید نیست ایجاد دو شبکه جدیدالتأسیس «افق» و «HD» که هم اکنون پخش آزمایشی آنها را شاهد هستیم نیز با وجود آنکه قالبی متفاوت را برای خود برگزیدهاند، به این ورطه افتاده و باز شاهد پخش مجموعههایی از آنها باشیم که چند ده باره شاهد آنها از شبکه های گوناگون تلویزیون بودهایم.