محمدعلی موحدی، معاون پژوهشی کانون خورشید در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، با اشاره به اشتباهات رایج در مورد ولایت حضرت امیر(ع) و اعلام آن، گفت: برخی گمان میکنند که ولایت ایشان از روز غدیر خم متحقق شده است، برخی دیگر گمان میکنند اعلان ولایت حضرت برای اولین بار در غدیر روی داده و برخی بر این باورند که بیعت با حضرت از آن روز آغاز شده است؛ در حالی که هیچ یک از این سه گمان صحیح نیستند.
موحدی با بیان این که ولایت امیرالمؤمنین(ع) از همان ابتدای بعثت پیامبر(ص)، اعلان شده و بیعت با ایشان نیز از همان آغاز جریان داشته است، اظهار کرد: هنگام نزول اولین وحی به پیامبر(ص) در غار حراء، وقتی که حضرت امیر(ع) صدای فریاد ابلیس را شنیدند، از پیامبر پرسیدند: «ما هذه الرّنة؛ این فریاد چه بود؟» پیامبر(ص) فرمودند این فریاد ابلیس بود که دیگر نومید شد. سپس فرمودند: «انت تسمع ما اسمع و تری ما اری؛ تو میشنوی همه آنچه را که من میشنوم، و میبینی همه آنچه را که من میبینم» و بعد فرمودند: تو وزیر هستی! و این حکایت شگرف را شخص حضرت امیر(ع) نقل کرده است و در نهج البلاغه میتوانید ببنیند.
بیعت حضرت خدیجه(س) با حضرت على (ع) در منابع شیعه
معاون پژوهشی کانون خورشید ادامه داد: در همان روزهای ابتدای تبلیغ مخفیانه، حضرت رسول(ص) به حضرت خدیجه فرمودند: بعد از اعتقاد به یگانگی خدا و نبوت من باید برای این که دین تو کامل شود، با وصی من نیز بیعت کنی و او را ولی خود بدانی. لذا حضرت خدیجه با حضرت امیر(ع) بیعت کردند و به ولایت ایشان ایمان آوردند. پیامبر(ص) خطاب به حضرت خدیجه فرمودند: «هو مولاک و مولى المؤمنین و امامهم بعدى» یعنی على(ع) مولاى تو و مولاى مؤمنان و امام آنها پس از من است. سپس رسول گرامى(ص) بعد از آن که عهد اکید از خدیجه گرفت، اصول و فروع، واجبات و محرمات را به وى آموخت. آن گاه، دست خود را بالاى دست امیرمؤمنان(ع) گذاشت و خدیجه دست خود را بالاى دست پیامبر(ص) گذاشت و به این صورت بیعت کرد.
وی افزود: شگفتآورترین صحنه زندگى خدیجه (س) مربوط به قبول ولایت امیرمؤمنان(ع) و امامت اولاد امیرمؤمنان(ع) است با این که در آن وقت به قبول ولایت مکلف نبود، چون این تکلیف بعد از وفات پیامبر(ص)، وجوب مىیافت. ولى او در زمان ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) از امامت ائمه اطهار(ع) که از نسل فرزندش فاطمه(س) هستند، شنیده بود، لذا قدر و منزلت امیرمؤمنان (ع) را مىدانست.
موحدی همچنین با اشاره به نقل علامه مجلسى درباره این ماجرا گفت: علامه مجلسى در این باره مینویسد: «یک روز رسولخدا(ص) همسر خویش را خواست و او را در کنار خود نشاند و فرمود: «این جبرئیل است که مىگوید، اسلام شروطى دارد: اول، اقرار به یگانگى خداوند. دوم، اقرار به رسالت رسولان. سوم، اقرار به معاد و عمل به اصول شریعت و احکام آن. چهارم، اطاعت اولى الامر و ائمه طاهرین از فرزندان او همراه با برائت از دشمنان آنها»؛ که در پى این فرمایش پیامبر(ص)، خدیجه(س) به همه آنها اقرار کرد و یک به یک تصدیق فرمود. در مورد امیرمؤمنان على(ع)، رسولاکرم(ص) به خصوص به خدیجه(س) فرمود: «هو مولاک و مولى المؤمنین و امامهم بعدى؛ على مولاى تو و مولاى مؤمنان و امام آنها پس از من است.» و رسول گرامى بعد از آن که عهد اکید از خدیجه(س) گرفت، اصول و فروع، واجبات و محرمات را به وى آموخت. آن گاه، دست خود را بالاى دست امیر مؤمنان(ع) گذاشت و خدیجه(ع) دست خود را بالاى دست پیامبر(ع) گذاشت و به این صورت بیعت کرد.
اولین مورد اعلان عمومی ولایت حضرت علی(ع)
معاون پژوهشی کانون خورشید همچنین با اشاره به اولین مورد اعلان عمومی ولایت حضرت علی(ع) بیان کرد: بعد از تبلیغ مخفیانه نیز در نخستین گامِ تبلیغِ علنی، پیامبر گرامی اسلام(ص) در جریان یوم الدار که حدود 40 تن از بنیهاشم یا بنیعبدالمطلب را در خانه ابوطالب گرد هم آورده بود، بعد از اعلانِ یگانگی خدا و نبوت خود، از وصایت و خلافت حضرت امیر(ع) سخن گفتند و در همان حکایتی که معرف حضورتان هست، فرمودند: «هذا اخی و وصی و خلیفتی فیکم». این نقل را طبری در تاریخ خود آورده است. جالب است که رسول خدا بعد از این روایت طبق همان روایتِ طبری فرمودند: «فاسمعو له و تطیعوه؛ سخنان او را بشنوید و از او اطاعت کنید»؛ این در حالی بود که حضرت بنا به نقل مشهور 13 سال داشتند.
موحدی عنوان کرد: حتی زمانی که مادر بزرگوار حضرت امیر(ع) از دنیا رفتند، پیامبر(ص) خطاب به ایشان فرمودند: «فَإِنْ أَتَاکِ مُنْکَرٌ وَ نَکِیرٌ فَسَأَلَاکِ مَنْ رَبُّکِ فَقُولِی اللَّهُ رَبِّی وَ مُحَمَّدٌ نَبِیِّی وَ الْإِسْلَامُ دِینِی وَ الْقُرْآنُ کِتَابِی وَ ابْنِی إِمَامِی وَ وَلِیِّی» این یعنی به نکیر و منکر بگو که امام من، فرزندم علی بن ابیطالب(ع) است!» این میرساند که اعتقاد به ولایت حضرت امیر(ع) برای خواص امت پیامبر، از همان آغاز پذیرش اسلام واجب بوده است و بالاتر از این نکته را هم بگوییم که این خصیصه فقط برای امت اسلام نبوده است؛ چرا که خواص افراد در امتهای پیشین که همان انبیاء و پیامبران باشند، همگی اعتقاد به ولایت حضرت امیر(ع) داشتند.
روایات اهل تسنن در باب اعلان ولایت امیرالمؤمنین(ع)
وی افزود: این سخنی نیست که فقط شیعیان و دوستان حضرت امیر(ع) نقل کرده باشند. اهل تسنن نیز در این رابطه روایات فراوانی دارند. یکی از نقلهایی که من خیلی حرفها از آن میفهمم، روایتی است که بزرگترین اندیشمندِ علم الحدیثِ اهل تسنن در دوره متقدمین، جناب حاکم نیشابوری متوفای 405 هجری در کتاب معرفت علوم حدیث نوشته است. او ضمن حدیثی به نقل از ابنمسعود از پیامبر(ص) نقل میکند که در معراج، خطاب به پیامبر(ص) گفته شده، ای پیامبر از پیامبران پیشین خود سوال کن که بر چه اساسی، بر چه مبنایی و بر چه چیزی مبعوث شدند؛ «یا محمد سل من أرسلنا من قبلک من رسلنا على ما بعثوا» و پیامبر اکرم(ص) میگوید: «قلت معاشر الرسل و النبیین على ما بعثکم الله ؟» و پیامبران در جواب میگویند: «على ولایتک یا محمد و ولایة علی بن أبی طالب(ع)» یعنی پیامبران بر ولایت پیامبر و حضرت امیر مبعوث می شدند، و تا ولایت حضرت را نداشتند که نمی توانستند پیامبر باشند.
این محقق و پژوهشگر غدیر افزود: منبع این مطلب جلد دوم «شواهد التنزیل» حاکم حسکانی است. این حدیث را حاکم نیشابوری در «معرفه علوم الحدیث»، ثعلبی در «تفسیر»، ابن عساکر در «تاریخ مدینه دمشق»، امام جوینی در «فرائد السمطین» و گنجی شافعی در «کفایه الطالب» نیز آوردهاند.
وی با اشاره به این که ختم این سخنان را حذیفه از لسان پیامبر(ص) نقل کرده است، اظهار کرد: حذیفه از پیامبر(ص) نقل کرده است که اصلاً موضوع امیرالمومنین بودنِ حضرت امیر(ع) به زمانهایی که ما گمان میکنیم باز نمیگردد؛ چرا که پیامبر میگوید: «لو یعلم الناس متى سمی علی أمیرالمؤمنین(ع) ما أنکروا فضله ... سمی أمیرالمؤمنین و آدم بین الماء والطین، و قال تعالى: و إذ أخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم» یعنی اگر مردم میدانستند که علی(ع) چه زمانی امیرالمومنین(ع) نامیده شد، فضلش را انکار نمیکردند، او امیرالمؤمینن(ع) نامیده شد در حالی که آدم میان آب و خاک بود، یا طبق برخی نقلها میان روح و جسم بود؛ و سپس آن آیه شگرف را میفرمایند که خداوند از بنیآدم میثاق گرفت.
جایگاه غدیر
موحدی در پاسخ به این پرسش در این صورت غدیر چه جایگاهی خواهد داشت، بیان کرد: غدیر در واقع نقطه کاملکننده دین است که بدون آن اساساً خداوند راضی نیست که به اسلام دین گفته شود. این حرفِ صریح و قاطع و محکم ِ خود قرآن است. جایگاه غدیر اعلانِ رسمی و ابلاغِ رسمی موضوع ولایت و امامت حضرت امیر(ع) و سایر امامان بوده است. و جایگاهش این است که تا پیش از غدیر، پذیرشِ ولایت حضرت امیر(ع) برای همه افراد واجب نبوده است، ولی از بعد از غدیر این موضوع برای تمامی کسانی که آن را شنیده باشند، واجب است.