صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۵۱۷۶۸۰
تاریخ انتشار : ۲۲ فروردين ۱۳۹۲ - ۰۸:۱۰

اين خطبه را با واقع‌نگری و مطالعه در روايات ديگر و گوشه‌های تاريخ بايد از حد يك سخنرانی حماسه‌ای و يا اظهار مصيبت و شكايت از اين كه اوضاع عادی كه در عصر حيات پيامبر(ص) وجود داشته و پايان يافته است خارج كرد.

حجت‌الاسلام عبدالرحيم بيرانوند در اين زمينه می‌گويد: «شايد بارها و بارها نام خطبه معروف بی بی دو عالم حضرت صديقه كبری فاطمه زهرا(س) را شنيده و يا آن را ديده و خوانده باشيم. خطبه‌ای كه بزرگان شرح‌های زيادی بر آن نوشته‌اند؛ اما گاه مطلبی يا چيزی به خاطر معروفيت و در دسترس بودن آن، باعث می‌شود كه آن را نبينيم يا اينكه نسبت به آن دچار يك نوع روزمرگی شويم».
در اهميت اين خطبه همين بس كه اگر شيعه و سنی، بدون تعصب و با انصاف در آن تدبُر كنند قطعاً حقايق عظيمی بر آنان مكشوف خواهد شد و به نتايج مطلوبی از وقايع پس از رحلت پيامبر عظيم الشأن اسلام(ص) دست پيدا خواهند كرد. خطبه‌ای كه تنها 10 روز پس از وفات رسول خدا(ص) توسط تنها يادگار آن حضرت در مسجد پيامبر قرائت شد.
يادگارِ پيامبری كه مكرر و به اندك مناسبتی دخترش فاطمه را ستايش می‌فرمود. دختِ پيامبری كه وقتی وارد می‌شد پيامبر جلو پايش بلند می‌شد و پيشانی‌اش را می‌بوسيد آن گاه می فرمود «فاطمه پاره تن من است! و دل و جانِ درون من است. پس هركس او را بيازارد، مرا آزارده و هركس مرا آزار دهد، خدا را آزار داده است».(1)
اما اين خطبه را با واقع نگری و مطالعه در روايات ديگر و گوشه‌های تاريخ بايد از حد يك سخنرانی حماسی و يا اظهار مصيبت و شكايت از اين كه اوضاع عادی كه در عصر حيات پيامبر وجود داشته و پايان يافته است خارج كرد، حتی نبايد به عنوان اعتراض به سياست مالی و اقتصادی دولت انتخابی، كه براساس شورا شكل يافته يا به عنوان موضوع شخصی، يعنی درخواست مساحتی از زمين كه ذخيره اقتصادی يك خانواده است و يا نزاع مادی بر سر سرزمين معين به اسم «فدك» و يا دست‌يابی به سرزمين «غله خيز» تلقی كرد، بلكه «فدك» رمز قيامی تاريخی است كه از حدود حجاز گذشته و پايه‌ريز حكومت جهانی است. «فدك» انقلابی است كه تاريخِ پس از خود را تشكيل خواهد داد.
فدك، انقلاب عليه سياست دولتِ وقت و برای برگرداندن خلافت عظمای الهی و اصلاح ملتی است كه با ناديده گرفتن همه زحمات و خون دل‌ها می‌خواهد به جاهليت نخست برگردد. اگر در طی خطبه صحبتی از مطالبه ميراث و يا نحله(پيش‌كشی) به ميان آمده مربوط به آن مقداری است كه مرتبط به زعامت كبری و حكومت جهانی می‌شود و به عبارت واضح‌تر صحبت از اسلام، كفر و نفاق و مسئله نص و شورا است. قسمت عمده خطبه معرِف وجود مقدس اميرالمؤمنين(ع) و يادآور فداكاری‌ها و جان‌فشانی‌ها و مقاومت‌های علی(ع) در ايجاد اسلام و دوران ضعف آن و نيز مشخص كننده حق مسلم اهل بيت(ع) و چگونگی بازگشت جاهليت در لباس اسلام و نيز چگونگی از دست رفتن سعادت مسلمانان و سپردن كاری به اين عظمت به دست نااهل و گرفتاری در فتنه‌ای بزرگ است.
اما همانطور كه ذكر شد تنها 10 روز پس از وفات پيامبر(ص)(2) آنگاه كه صديقه كبری فاطمه(س) همه شهود و دلايل خود را در مطالبه حقش «فدك» ارائه و جناب ابوبكر از پذيرش آنها خوداری كرد و چيزی از ماترك رسول خدا(ص) و بخشش او را به وی باز پس نداد، آن بانو تصميم گرفت كه موضوع را در برابر همه مسلمانان مطرح كند و اصحاب و ياران پدرش را به ياری طلبد. از اين رو بنا به گفته محدثان و مورخان رو به سوی مسجد پيامبر(ص) آورد.(3)
علامه عسكری در كتاب «سقيفه» به نقل از ابوبكر جوهری در شرح اين واقعه چنين می‌نويسد «وقتی فاطمه دريافت كه ابوبكر تصميم دارد كه فدك را به او باز پس ندهد، روسری خود را بر سر كشيد و چادری بر خود پيچيد و به ميان گروهی از زنان از بستگانش در حالی كه دامن پيراهنش پاهای شريفش را پوشانده بود و همچون پيامبر خدا(ص) قدم بر می‌داشت، به مسجد درآمد و بر ابوبكر كه در ميان گروهی فشرده از مهاجر و انصار و ديگران نشسته بود وارد شد. پس، پرده‌ای پيش رويش كشيدند. آنگاه صديقه كبری حضرت زهرا(س) ناله‌ای از دل كشيد كه مردم را سخت منقلب كرد و به شدت به گريه انداخت و مجلس متشنج شد. پس اندكی درنگ كرد تا جوشش آنان فرو نشيند و ناله‌ها و خروششان به آرامی گرايد.
سپس، سخن را به سپاس و ستايش خدای عز و جل گشود و درود بر پيامبر خدا فرستاد و سپس گفت:(4) «ثُمَّ قالَت: ایّهاالناسُ. أنَا فاطِمةُ و أبی مُحَمَّد. أقُولُها عَوداً عَلی بُدءً. « لَقَد جاءكُم رَسُولٌ مِن أنفُسِكُم عَزيزٌ عَلَيهِ ما عَنِتُّم حَرِيصٌ عَلَيكُم بِالمُوءمِنينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ» توبه 129- فَإن تَعرَفوُهُ تَجِدُوهُ أبِی دُونَ آباتكُم. وَ أخابنِ عَمِّی دُونَ رِجالِكُم. فَبَلَغ النِّذارَة. صادِعاً بِالرِّسالةِ.مائِلاً عَن مَدرَجَةِ المُشرِكينَ. ضارِبَاً لِثَبَجِهِم،آخِذاً بِكَظمِهِم. یَهشِمُ الأصنامَ وَ یَنكُثُ الهامَّ».
سپس گفت «مردم من فاطمه‌ام و پدرم محمد(ص) است. همانا پيغمبری از ميان شما بسوی شما آمد كه رنج شما بر او دشوار بود و به گرويدنتان اميدوار و بر مؤمنان مهربان و غمخوار (توبه 129). اگر او را بشناسيد می‌بينيد او پدر من است، نه پدر زنان شما و برادر پسر عموی من است نه مردان شما. او رسالت خود را به گوش مردم رساند. و آنان را از عذاب الهی ترساند. فرق و پشت مشركان را بتازيانه توحيد خست و شوكت بت و بتپرستان را در هم شكست».(5)
اما قصد نگارنده از اين مختصر نه شرح تمام آن چيزی است كه آن روز در تاريخ صدر اسلام گذشت و نه شرح تمام خطبه حضرت(س)، كه علما و بزرگان اسلام بر آن شرح‌های بسيار و وزينی نوشته‌اند بلكه پرداختن و تأمل در اين فراز از خطبه است كه بانوی دو عالم (س) خود را به مردم اين چنين معرفی می‌كنند «ایّهاالناسُ. أنَا فاطِمةُ و أبی مُحَمَّد. أقُولُها عَوداً عَلی بَدءً».
حال پرسش اساسی اين است كه به راستی چرا حضرت صديقه كبری(س) بايد خود را برای مردم به اسم و نَسَب معرفی كند؟ آيا مردم فاطمه و پدرش رسول‌الله(ص) را نمی‌شناختند؟ مگر نه آنكه مردمی كه فاطمه برايشان سخن می‌گفت مسلمان بوده‌اند و دين خود را از پدر او داشتند؟ و در مسجدی نشسته بودند كه مزين به نام پدرش بود؟ و مگر نه آنكه خليفه‌ای كه در مسجد حضور داشت و مخاطب اصلی سخنان صديقه كبری(س) بود، به تازگی بر جای پدرش تكيه زده و خود را جانشين پيامبر خدا می‌داند؟! پس چرا بايد فاطمه بگويد «ای مردم من فاطمه‌ام و پدرم محمد(ص) است؟».
آنچه در پاسخ مجموع اين پرسش به نظر نگارنده می‌رسد اين است كه يقيناً اين نوع معرفی كردن نه يك معرفی ابتدايی و برای شناساندن خود به مخاطبان و يا بيگانگانی است كه او را هرگز نديده و نمی‌شناسند بلكه گوشزد و تلنگری است برای آنان كه اتفاقاً او و نَسَبَش را به خوبی می‌شناسند؛ اما عوامل و اتفاقات گوناگون باعث يك سری محافظه‌كاری، مغالطه‌كاری و مصلحت‌انديشی‌های نفسانی در وجودشان شده است و حاضر شده‌اند به هر قيمتی كه شده چشم بر روی واقعيت‌ها و حقايق عالم ببندند. شايد هيچ‌گاه نمی‌دانستند كه با سكوت مصلحت گونه خويش قرار است چه خيانت عظمايی در حق اسلام و آينده اسلام كنند. كه «إن الله لا يغير ما بقوم حتی يغيروا ما بأنفسهم»(سوره رعد آيه 11).
به قول مرحوم، علامه دكتر شهيدی(ره) «اين سخنان (فاطمه) در آن روز در حقيقت اعلام خطری بود. خطری كه نه تنها مهاجر و انصار، بلكه رژيم حكومت و آينده نظام اسلامی را تهديد می‌كرد. آن روز مردم پايان كار را نمی‌ديدند. ندانستند كه مهتری از قريش به خاندان اميه و سپس به فرزندان ابوسفيان و تيره حكم بن عاص و مروانيان می‌رسد و سرانجام آتشی سر می‌زند كه سراسر شرق و سپس حجاز و شام و مغرب اسلامی را فرا می‌گيرد. دوران امتيازهای قبيله‌ای و نژادی تجديد شد. دو دستگی و بلكه چند دستگی چهره زشت خود را نمايان ساخت. ديگر بار قحطانی و عدنانی رو در روی هم ايستادند و چنان بهم افتادند كه گويی ايام العرب از نو زنده گشته است». (6)
بنابراين صديقه كبری(س) با معرفی خود و اصل و نَسَبَش می‌خواهد تا مردم بدانند كه چه كسی و با چه فضايلی و دارای چه جايگاه و مقامی در مقابل آنهاست و می‌خواهد تا با معرفی خويش كه همانا «سيدة النساء العالمين مِن الأوّلين و الآخرين» و صديقه كبری و تنها فرزند پيامبرشان است با رهنمود‌های حكيمانه‌اش، مردم را از خواب غفلتی كه در آن به سر می‌برند، بيدار كند.
نكته ديگر آنكه در اين فراز حضرت(س)، از واژه «يا ایّها الناس» استفاده می‌كند نه مثلاً از واژه «ایّهاالمومنون» و «ایّهاالمهاجرين» و «ایّهاالأنصار»، تا شامل همه طوائف و قبائل از زن و مرد و از سياه و سفيد، عرب و عجم، كافر و مؤمن، منافق و مسلمان باشد. يعنی ای مردم، هر مسلكی كه داريد آيا می‌دانيد چه كسی با شما سخن می‌گويد؟ منم فاطمه دختر پيامبر!
اما در جهت تبيين و روشن شدن هرچه بيشتر مطلب فوق‌الذكر، سری زديم به شرح‌هايی كه برخی از بزرگان دين و مذهب بر اين خطبه شريفه نوشته‌اند، در اين بين بايد اشاره‌ای داشته باشيم به كتاب شريف شرح خطبه حضرت زهرا(س) اثر آيت‌الله سيدعزالدين حسينی زنجانی(دام ظله) كه الحق و الإنصاف اگر نگويم بی‌نظير است؛ اما بايد گفت در نوع خود كم نظير است لذا هم اينجا حقير خواندن آن را به خوانندگان محترم توصيه می‌كنيم.
آيت‌الله سيد عزالدين حسينی زنجانی در شرح اين فراز از خطبه حضرت زهرا(س) چنين می‌گويد «در اين فراز، فاطمه(س) با استفاده از شيوه‌های جاری در اصول محاكمات، ابتدا به معرفی خود می‌پردازد. چه اين كه حكم تابع موضوع آن است و زمانی كه موضوع حكم ثابت شد، قهراً حكم آن ثابت می‌شود. از اين رو می‌بينيم فاطمه نخست می‌فرمايد «من فاطمه هستم! پدرم محمد است!» تأكيد می‌كند من فاطمه هستم. وقتی فاطمه بودن ثابت شد، صديقه بودن و سيدة نساءالعالمين من الاولين و الآخرين بودن ثابت می‌شود پس هرچه می‌گويد حق محض است. فاطمه به آن مردم فريب خورده كه سخنان او را می‌شنيدند، بر اين نام تأكيد می‌كند كه احدی با آن نام ناآشنا نيست و مكرر اين نام را همراه با احترام فراوان و عظمت از زبان پيامبر شنيده بودند. وقتی مردم فهميدند فاطمه فاطمه است، ديگر ثبوت حكم ضروری است و آنچه می‌گويد راست و عين حقيقت است».(7)
وی در ادامه می‌افزايد «اما پس از معرفی خود، با تأكيد می‌فرمايد (أقول عوداً و بدءً، اولين و آخرين سخنم است). چنين تأكيدی برای اتمام حجت است. بنابراين چنين گفته‌ای غلط و تجاوز از حق و عدالت نخواهد بود. چه اين كه تجاوز از حق به دو جهت است، انسان به راه خطا برود ولی قصد صواب داشته باشد. از آن به «قصور» تعبير می‌شود مثل افرادی كه در جست و جوی حق هستند؛ اما دچار اشتباه می‌شوند.
انسان عمداً از حق تجاوز كند و از روی هوای نفس، حق را ناديده بگيرد كه آن را «شطط» و به تعبير ديگر «تقصير» می‌گويند. بر اين اساس، صديقه طاهره تأكيد می‌كند كه گفتارم نه از روی قصور «و لا أقول ما أقول غلطاً» و نه از روی شطط و تقصير است بلكه حق و محض واقع است».(8) همچنين آيت‌الله العظمی مكارم شيرازی نيز در توضيح اين فراز از خطبه كه بی بی فاطمه زهرا(س) فرمودند «ایّهاالناسُ. أنَا فاطِمةُ و أبی مُحَمَّد. أقُولُها عَوداً عَلی بُدءً.» چنين می‌گويد «حضرت(س) قبل از هر چيز خودش را به جمعيت معرفی می‌كند و عذر و بهانه‌ها را از آنها می‌گيرد، تا كسی نگويد من بی‌خبر بودم و دختر پيامبر را نشناختم و گرنه به ياريش بر می‌خاستم».
او خصوصاً روی نسبتش به پيامبر(ص) تكيه می‌كند و ارتباطش با علی(ع) را بازگو می‌كند، سپس تآكيد می‌كند كه آنچه را می‌گويم عين حقيقت است، سخنی را نسنجيده نمی‌گويم و كلمه‌ای بی‌حساب بر زبان نمی‌آورم. درست بشنويد و ببينيد چه می‌گويم، پس مسئوليت عظيم خود را در برابر اين حادثه دريابيد!(9)
گرچه پرداختن به همه ابعاد اين قضيه در حكم مثنوی هفتاد من كاغذ شدن است و بايد به گونه‌ای باشد كه از حوصله خوانندگان محترم خارج نشود؛ اما زبان حال روايات در فضائل بی بی دو عالم صديقه كبری(س) نيز همين را بيان می‌كند كه من فاطمه هستم و شما علاقه پيغمبر را نسبت به من می‌دانيد. من پاره تن رسولم، من نور چشم محمد(ص) هستم، من سرور زنان عالمم و من صديقه محدثه هستم. «و نَحنُ وَسيلَتُهِ فِی خَلقِه وَ نَحنُ خاصَّتُه وَ مَحَلُّ قُدسِه وَ نَحنُ حُجَّتُه فی غَيبِه وَ نَحنُ وَرَثَهُ أنبيائِه؛ «و ما اهل بيت رسول خدا(ص) وسيله ارتباط خدا با مخلوقاتيم ما برگزيدگان خداييم و جايگاه پاكی‌ها، ما دليل های روشن خداييم و وارث پيامبران الهی». (10)
«فَجَعَلَ اللهُ...اِطاعَتَنا نِظاماً لِلمِلَّةِ وَ اِمامَتَنا أماناً لِلفِرقَة؛ خدا اطاعت و پيروی از ما اهل بيت را سبب برقراری نظم اجتماعی در امت اسلامی و امامت و رهبری ما را عامل وحدت و درامان ماندن از تفرقه ها قرار داده است».(11)
ای مردم فريب خوده ساده‌انديش و دل بسته به دنيای فانی، من فاطمه‌ام كه از اول تا آخر زندگيم جز حق نگفتم و زبانم جز به صدق باز نشده است. پس اگر دنيا، شما را كر و كور كرده به ياد آوريد و متذكر شويد كه من دختر پيامبرم. آری بهای خطبه آتشين و آخرينِ زهرا چيزی جز آتش و دود و درب نيم سوخته و ديوار به خون رنگين شده و شهادت نشد و اين پايانی بود بر يك آغاز، آغاز مظلوميت مردی كه به خاطر حفظ دست‌آوردهای اسلام و حرمت پيامبر و امتش شمشيرش را غلاف كرد و از دست سران قوم و سرداران سپاه اسلام زانوی غم در بغل گرفت و بهای حضور سرخش در ميادين نبرد، شد درد و دل با چاه و سكوت غم باری همچون خار در چشم و استخوان در گلو و در نهايت دست و پا زدن با فرق شكسته در محراب خون. و سر منشأ ريخته شدن خون حسين را نيز بايد در بهای خطبه مادرش زهرا جستجو كرد و البته راه و پيام اين خاندان همين است: سفيد زندگی كنيم تا سرخ بميريم.
*************************************************************************
پی‌نوشت‌ها:
1. كشف الغمه، ص124. كنزل العمال،ج 6 ص 220. صحيح ترمزی،ج2،ص 319
2. شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحديد ج 4 ص 97
3. اين موضوع در كتاب سقيفه ابوبكر جوهری، بنا به روايت ابن ابی الحديد معتزلی و بلاغات النساء احمد ابن ابی طيفور بغدادی آمده است. بلاغات النساء ص 12-18. احتجاج طبرسی ج1 ص 253 چاپ انتشارات اسوه نيز اين مطلب نقل شده است.
4. سقيفه،علامه سيد مرتضی عسكری ص 125 انتشارات دانشكده اصول دين1387
5. زندگانی فاطمه زهرا(س)، سيدجعفر شهيدی ص130
6. همان، ص 268
7. شرح خطبه حضرت زهرا(س) آيت‌الله سيدعزالدين حسينی زنجانی، ص 414 انتشارات بوستان كتاب چاپ يازدهم 1390
8. همان، ص 317
9. زهرا برترين بانوی جهان، آيت‌الله العظمی مكارم شيرازی، ص 176 انتشارات سرور چاپ دوم 1376
10. منهاج البراعه فی شرح نهج‌البلاغه (خويی) ج20 ، ص97 - شرح‌ نهج‌‌البلاغه‌ ابن‌ ابی‌ الحديد، ج16‌، ص211 روايت از حضرت زهرا(س)
11. الاحتجاج علی اهل اللجاج (طبرسی)ج1 ، ص99 روايت از حضرت زهرا(س)