به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و گسترش مفاهیمی همچون «استقلال» و «آزادی» در چارچوب نظام جمهوری اسلامی، غرب به سرکردگی آمریکا به انحاء مختلفی تلاش بر تضعیف این نظام در بین اقشار مختلف جامعه و سپس ایجاد فضایی برای بازگشت دوباره به حیات خلوت خود در منطقه کرد. ایجاد ناامنی در مرزهای ایران، تحمیل جنگ هشت ساله، پیگیری توطئههای نظامی و امنیتی در نقاط مختلف کشور و همچنین حمایت، تجهیز گروهکهای معاند با نظام جمهوری اسلامی و همچنین تحریمهای یکجانبه اقتصادی و سیاسی از جمله این اقدامات بود.
با ایستادگی نظام نوپای جمهوری اسلامی در برابر هجمهها و توطئهها، این نظام در مرز ایران خود را تثبیت کرد و به سمت تحقق یکی دیگر از اهداف خود یعنی صدور انقلاب اسلامی در منطقه و جهان حرکت کرد.
غرب که ناکام از تضعیف جمهوری اسلامی در مرزهای خود شده بود، تلاشهای گستردهای کرد تا مانع از این اتفاق شود. ایرانهراسی و اسلامهراسی دو راهبرد آمریکا برای دور کردن جوامع از ایران اسلامی است که در عرصه منطقهای و بینالمللی به شمار میرود که منجر به ایجاد دیواری بین جوامع اسلامی با ایران از یک سو و از سوی دیگر ایجاد مانعی بر سر راه ارتباط ایران با سایر جوامع میشود. نکتهای که رهبر معظم انقلاب در دیدار دستاندرکاران حج ۹۳ به آن اشاره کردند.
رهبر معظم انقلاب «مقابله با شبهات و تبلیغات القایی دشمنان اسلام» را یک ضرورت برشمردند و تأکید کردند: دیوار کشیدن میان جمهوری اسلامی با بقیه دنیای اسلام یکی از شگردهای دشمنان اتحاد امت اسلامی است.
گامهای دشمن در جنگ نامتعادل
مهدی مطهرنیا، کارشناس مسائل بینالملل در گفتوگو با ایکنا، در مورد شیوه برخورد آمریکا با ایران میگوید: ایالات متحده آمریکا در چارچوب تئوری جنگ نامتعادل با ایران برخورد کرد؛ برآورد اشتباهی در مورد سیستمهای نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران صورت گرفت و منجر شد آمریکا به سمت دکترین جنگهای نامتقارن برود.
وی میافزاید: جمهوری اسلامی ایران در چارچوب تئوری جنگهای نامتعادل به انزوای سیاسی کشیده شد؛ چرا که در تئوری جنگ نامتعادل سه گام برداشته میشود؛ گام اول عملیات رسانهای، گام دوم جنگ روانی و گام سوم عملیات میدانی است.
رویکرد آمریکا؛ آسیبپذیری مجازی برای خود و قدرت مجازی برای رقیب
این استاد دانشگاه اظهار میکند: در تئوری جنگ نامتعادل یک کشور ابرقدرت در برخورد با کشورهایی با قدرت متوسط باید افکار عمومی جهان را مجاب کند تا در این زمینه هزینه پرداخت کنند؛ لذا دو رویکرد دارد: آسیبپذیری مجازی برای خود و قدرت مجازی برای رقیب.
مطهرنیا در این رابطه میگوید: این کشور ابرقدرت خود را از منظر مجازی آسیبپذیر نشان میدهد و رقیب و قدرت او را از منظر مجازی به تهدید تبدیل میکند.
وی میافزاید: بر اساس آسیبپذیری مجازی و ایجاد قدرت مجازی است که ایالات متحده آمریکا 2 رویکرد را برمیگزیند: اسلام هراسی در بُعد بینالمللی و ایرانهراسی در بُعد منطقهای. در این راستا با استفاده از ایرانهراسی بین ایران و کشورهای منطقه دیوار ایجاد میکند، از سوی دیگر با استفاده از ابزار ایرانهراسی بین جمهوری اسلامی و نظام بینالملل دیوار ایجاد کرده است.
دلیل پیشرو بودن عربستان در مقابله با ایران
این کارشناس مسائل بینالملل تصریح میکند: از این روست که اجماع بینالمللی و منطقهای پشت تحریمها قرار میگیرد، بهگونهای که در منطقه کشوری همچون عربستان حاضر میشود که در چارچوب بزرگنمایی قدرت ایران در قالب تهدید منطقهای و جهانی، هزینههای حمله احتمالی آمریکا علیه ایران را پرداخت کند. لذا میبینیم که عربستان جلوتر از آمریکا در جبهه تقابل با جمهوری اسلامی قرار میگیرد و این دیواره را در منطقه ایجاد میکند.
وی با بیان اینکه این اقدام در قالب تئوری جنگ نامتعادل تعریف میشود، اظهار میکند: در جنگ نامتعادل یک قدرت برتر با دایرهای به شعاع 10 متر میخواهد به یک قدرت متوسط با دایره شعاع 2 متر حمله کند؛ سؤال اینجاست که آیا جهان پذیرای چنین تهاجمی خواهد بود؟ قطعاً پاسخ منفی است.
مطهرنیا میافزاید: بر همین اساس باید قدرت رقیب را در قالب تهدید افزایش دهد و آن را به تهدید بینالمللی تبدیل کند و از یک سو قدرت خود را آسیبپذیر نشان دهد تا هموزن رقیب شود؛ در قالب این هموزنی است که میتواند اجماع منطقهای و بینالمللی را فراهم کند. این همان دیواری است که قرار است اطراف ایران کشیده شود.
برخورد لجبازانه انفعالی با رقیب دیوار را افزایش میدهد
وی خاطرنشان میکند: این دیوار زمانی امکان افزایش پیداکردن دارد که شما به جای برخورد معقولانه فعال، برخورد لجبازانه انفعالی با رقیب داشته باشید. بنابراین هرچه رفتارهای معقولانه فعال به حرکتهای لجبازانه منفعل تبدیل شود، این امر صورت خواهد پذیرفت.