صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۷۶۱۰۹۱
تاریخ انتشار : ۰۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۰:۵۷

گروه جهاد و حماسه: شهید علی‌اصغر شیروانی انس فراوانی با قرآن داشت و از مهمترین فعالیت‌های قرآنی وی می‌توان به برپایی جلسات قرآن در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل اشاره کرد.

شهید علی‌اصغر شیروانی از همان دوران که در دبستان و راهنمایی تحصیل می‌کرد، علاقه زیادی به خواندن قرآن داشت و از صوت خیلی خوبی نیز برخوردار بود. وی علاوه بر اینکه در مسابقات قرآن شرکت می‌کرد، خودش هم معلم قرآن بود.  خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) گفت‌وگویی با خواهرزاده آن شهید انجام داده که در ادامه می‌خوانید:
یک روز که به سمت خانه مادربزرگم می‌رفتیم، از مسجدی که در آن مراسم ختم برپا بود، صدای صوت قرآن می‌آمد. آن موقع سن من زیاد نبود. وقتی گوش کردم، فکر کردم صدای علی‌اصغر است. وقتی به خانه برگشتم به او گفتم، شهید ابتدا ناراحت شد، ولی بعد گفت شخصی فوت کرده بود، کسی نبود که برایش قرآن بخواند، من رفتم و برایش قرآن خواندم.
شهید شیروانی خیلی به مسجد علاقه داشت. در وصیت‌نامه‌اش گفته بود زبان‌تان را حفظ کنید و مسجدها را ترک نکنید. همیشه نمازش را اول وقت می‌خواند و زیر لب سرود «شهیدم شهیدم» را زمزمه می‌کرد. هنوز هم وقتی این سرود را می‌شنویم، همه خانواده یاد او می‌افتیم.
زمانی که اصغر شهید شده بود، همه فکر می‌کردند، برادر کوچکترش شهید شده است، چون علی‌اصغر سرباز بود؛ در عین  حال خیلی وقت بود که از او خبر نداشتیم، اما علی‌اصغر یک هفته بود که به جبهه رفته و هیچ کس فکر نمی‌کرد که او شهید شده باشد.
همه می‌دانستند که او شهید می‌شود. هفته قبلش دوستش شهید شده بود و به همه می‌گفت که قبر کنار این شهید متعلق به من است. به زودی من را می‌آورند و همین جا کنار دوستم دفن می‌کنند؛ همین اتفاق هم افتاد. چند هفته بعد از شهید چیذری، شیروانی شهید شد و دقیقاً همان جایی که خودش گفته بود، دفنش کردند.
نماز اول وقت را ترک نمی‌کرد
شهید شیروانی به پدر و مادرش خیلی احترام می‌گذاشت. نماز اول وقتش هیچ گاه ترک نمی‌شد و اینها همه نشان می‌داد که واقعاً با قرآن مأنوس است.
پدر شهید نیز از رفتن پسرش به مدرسه علمیه و قرآن خواندنش می‌گفت. علی‌اصغر پسر خیلی خوبی بود. از جبهه مرخصی آمده بود. به او گفتم این بار نرو؛ گفت: آقا، این حرف‌ها را می‌زنی، گناه می‌کنی. من نروم، او نرود، چه کسی جبهه برود؟ رفت و چهار روز بعد، او را آوردند و گذاشتند و گفتند بفرما، ببین سالم سالم است؛ گفتم خدا به شما عوض بدهد.
اخلاق و رفتارش خیلی خوب بود. هر چه به او می‌گفتیم، می‌گفت چشم. قرآن را خودش می‌خواند و آنها هم که بودند، یاد می‌گرفتند. صدای خوبی هم داشت. اصولاً به این کارها وارد بود.
یکی از دوستان و هم‌مدرسه‌‌ای شهید از رفاقتش با شهید این طور می‌گوید که با شیروانی هم بچه‌محل بودم و هم همکلاس. در کارهای انقلابی با هم همراه بودیم؛ چون خطاط خوبی بود. در زمان دفاع مقدس هم در جبهه با هم بودیم.
بهترین مطلبی که درباره این شهید می‌توانم بگویم، حسن اخلاق و رفتار او بود. فردی بسیار خوشرو بود. زمانی که دبیر دبیرستان بود، با دانش‌آموزان روابط بسیار صمیمانه‌ای داشت و برادروار کار می‌کرد. اخلاق این شهید زبانزد خاص و عام بود. در زمان شهادت هم در کنار او بودم.
یکی از بهترین هنرهای شهید شیروانی خطاطی و طراحی بود. در زمان انقلاب از او استفاده می‌کردیم و بر در و دیوار خیابان‌ها شعار می‌نوشتیم. منطقه‌ ما که در شمال تهران بود، به خاطر احاطه گارد شاهنشاهی و کاخ سعدآباد، خیلی حساس بود و در محله‌ چیذر، افراد زیادی شهید شدند مثل شهید اندرزگو؛ ساواک خیلی روی این منطقه حساس شده بود.
من چند باری هم با شهید شیروانی برای کوهپیمایی رفتم. دست‌نوشته‌های آن زمان وی را نیز دارم. ایشان هم کلاس خطاطی و هم قرآن برگزار می‌کرد. دبیر قرآن بود و با دل و جان کار می‌کرد. بحث مادی در کارش نبود و بحث عاشقانه و خدامحوری داشت. همکاران و شاگردانش از او به خوبی یاد می‌کردند.
شهادت در عملیات کربلای 5
او به عنوان قاری در مراسم هیئت احباب‌الحسنین حضور داشت و پس از آن در مسجد قائم طی مراسمی رسمی قرآن می‌خواند. وی در جبهه هم برای همرزمانش کلاس برگزار می‌کرد. در زمانی هم که خودش شاگرد مدرسه بود، قاری قرآن نیز بود.
او عضو فعال بسیج مسجد قائم چیذر که اولین بسیج شکل‌گرفته در منطقه به شمار می‌رفت بود. شهید شیروانی در عملیات کربلای 5 و قسمت پدافند که مسئولش شهید کروبی بود خدمت می‌کرد. شیروانی مسئول یکی از توپ‌های ضدهوایی شده بود.
پس از عملیات کربلای 5، من در گردان میثم بودم. شیروانی مسئول یک ضدهوایی دولول بود. بعد از عملیات که اغلب رزمندگان شهید شده بودند، به اردوگاه کارون برگشتیم. بسیاری از رزمنده‌ها نیز مجروح شده بودند. عده‌ باقی مانده از گروهی را که از عملیات برگشته بودند را به مرخصی فرستادند.
وقتی به تهران برگشتیم، عراق با بمب‌های خوشه‌ای اردوگاه را بمباران کرد. شهید شیروانی که مسئول پدافند منطقه بود، آن زمان پشت توپ ضدهوایی نشسته بود که به درجه رفیع شهادت نائل شد.
شیروانی بسیجی‌وار به جبهه آمده بود. در یک گردان نبودیم، ولی با هم ارتباط داشتیم و در خیلی از مراسم‌هایی که در جبهه برگزار می‌شد با هم بودیم. وی در اردوگاه کرخه و پادگان دوکوهه کلاس روخوانی و تجوید گذاشته بود.
وی در اوایل انقلاب نمایشگاه‌های زیادی را در مسجد قائم برگزار کرد و با استفاده از یک قلم و چند کاغذ، طراحی‌های زیبایی را خلق کرد. وی اولین کسی بود که طراحی و شعارهای مذهبی را به پشتیبانی از ولایت فقیه در بزرگراه شهید مدرس نوشت.
سیدعباس هاشمی اولیا، هم محله‌ای شهید از حسن خلق شیروانی سخن گفت. حسن خلق او زبانزد هم سن و سال‌های خودمان بود. با همه نوع نسلی همراه بود، مخصوصاً نوجوان‌ها. خلق و خوی فرهنگی داشت. در امور تربیتی و مدرسه و در بین نوجوانان خیلی فعالیت می‌کرد. کارهای فرهنگی را بیشتر از کارهای نظامی ترجیح می‌داد. در بسیج و مسجد خیلی فعال بود. گویی من و شهید با هم زندگی می‌کردیم، پیوسته با هم بودیم. اصغر، پورسیف و شهید چیذری. در اصل استاد محمدحسین چیذری همین اصغر شیروانی بود. مسجد خانه ما بود و با هم در آنجا زندگی و کارهای فرهنگی می‌کردیم.
شروع فعالیت قرآنی از هیئت احباب‌الحسنین
با عملش امر به معروف می‌کرد. اصغر شیروانی کارهای قرآنی خود را از هیئت قدیمی احباب‌الحسنین شروع کرد. استادش رضا دزفولی، معلم و استاد قرآن کریم که حدود 30 سال به کار تدریس قرآن در منطقه شمیران مشغول است بود. زندگی شیروانی قرآنی بود. بی‌آلایش و بی‌تکبر. سعه صدر عجیبی نیز داشت.
شهید علی‌اصغر شیروانی از دوران نوجوانی علاقه خودش را به جلسات قرآنی نشان می‌داد و در جلسات قرآنی که روزهای پنجشنبه در مسجد قائم چیذر برگزار می‌شد حضور مستمر داشت و خیلی مقید بود.
او از سنین نوجوانی به انجام فعالیت‌ها و برنامه‌های مذهبی علاقه داشت و اولین حضورش در مسجد با این رویکرد همراه بود که مکبر بود و از آنجا مقدمه حضور در جلسات قرآنی فراهم شد.
در زمینه‌های هنری خیلی بااستعداد بود. خطاط خوبی بود و در زمینه صوت هم خیلی بااستعداد و علاقه‌مند بود. من به ایشان پیشنهاد دادم که از سبک استاد عبدالباسط تقلید کند. خود من هم به کسانی که می‌خواستند در این زمینه کار کنند، استاد عبدالباسط را معرفی می‌کردم. تجوید را خیلی سریع فرا گرفت. سرعت در فراگیری نشان دهنده شدت علاقه او به انس با قرآن کریم بود.
از همان ابتدا انس با قرآن در وجود او تأثیر زیادی داشت. نمونه خوب یک انسان مؤمن بود و سعی می‌کرد به آن چیزهایی که در باورهای خودش بود و از قرآن فرا گرفته بود عمل کند. هرگز از او دروغ و غیبت نشنیدم. از لحاظ اخلاقی نسبت به مادر و پدر و اساتیدش بسیار خوش رفتار بود و این نشان می‌داد که شهید شیروانی به اخلاق دینی و قرآنی واقعاً آراسته شده بود.
به محض اینکه دوران دبیرستان را طی کرد و آماده خدمت به نسل جوان شد، بلافاصله فعالیت خود را در امور فرهنگی آغاز کرد. دوران تدریس او خیلی کوتاه بود. من در مدارس و مراکزی که او بود، حضور نداشتم، اما گاهی که علاقه دانش‌آموزان را بیان می‌کرد متوجه می‌شدم که چقدر اثرگذار بوده است.
او علاوه بر اینکه در فعالیت‌های قرآنی کار می‌کرد، در بسیج هم بود. در جلساتی که درباره کارهای فرهنگی و فعالیت‌هایی که در ارتباط با جهاد و جنگ بود داشتیم، شوق خود را برای مبارزه با دشمنان اعلام می‌کرد. بعد آن به جبهه رفت و  به درجه رفیع شهادت هم نائل آمد.
زمان زیادی از حضور در جبهه نمی‌گذشت که به شهادت رسید. خبر شهادت او که به ما رسید، خیلی تعجب نکردیم، چون می‌دانستیم که چقدر به خدمت در راه خدا علاقه دارد.