پنج اردیبهشت سال 1359 مصادف با یکی از مهمترین اتفاقاتی است که در تاریخ انقلاب روی داده. در این روز حمله نظامی آمریکا به خاک کشورمان با امدادهای غیبی به شکست انجامید، به نحوی که آنها به شکل کاملاً مفتضحانهای مجبور به ترک ایران شدند. در این روز بالگردهای آمریکایی تحت عملیاتی با نام «دلتا فورس» سعی داشتند به خاک کشورمان ورود کنند و با عملیات نظامی آمریکاییهایی که در لانه جاسوسی بودند را با خود به کشورشان ببرند، اما به مدد خدا این نقشه با شکست مواجه شد، چون طوفان شن به آنها اجازه نداد که در رسیدن به خواستهشان موفق باشند.
البته بر فرض اینکه این بلای غیبی نیز بر آنها نازل نمیشد، باز هم قادر نبودند به خواستهشان برسند؛ مگر میشود تصور کرد که تنها با چند بالگرد قادر باشند به کشوری حمله کنند و چند زندانی را با خود ببرند. این نقشه از پایه و اساس احمقانه بود. اقدامی که تنها انجامش را سیاستمداران آمریکایی قادر بودند انجام دهند، اما محور این یادداشت بحث پیرامون این عملیات شکست خورده نیست، بلکه بحث این است که چنین موضوعی چرا تا به حال دستمایه کارهای مختلف سینمایی قرار نگرفته و ما تنها باید فیلم «طوفان شن» را داشته باشیم که در آن، موضوع اتفاق طبس مطرح شده است؟ این سؤال بارها مطرح شده، اما هیچ یک از مسئولان سینمایی به آن پاسخ مشخص و واضحی ندادهاند.
«طوفان شن»؛ تنها فیلم سینمای ایران درباره واقعه طبس
فیلم سینمایی «طوفان شن» محضول 1375، فیلمی به کارگردانی جواد شمقدری، رئیس سابق سازمان سینمایی است. این فیلم سینمایی جدا از برخی بیانات شعاری، اثری خوشساخت در سینما بود که نگاهی تقریباً دقیق به موضوع طبس داشت، اما این تجربه به هیچ وجه ادامه پیدا نکرد تا پس از گذشت 20 سال بار دیگر شمقدری دست به کار شود تا سریالی با محوریت تسخیر لانه جاسوسی و اتفاقات قبل و بعد آن جلوی دوربین برود؟! این تاریخ 20 ساله واقعاً سؤالی بزرگ است که باید در نهایت یکی از مسئولان به آن پاسخ دهد، البته این کمکاریها تنها به سینما مربوط نمیشود، بلکه در دیگر عرصههای هنر و حتی ادبیات نیز ما کارهای بسیار نادری در این زمینه داریم.
در این میان ممکن است سؤال شود که نقش بخش خصوصی در این عرصه چیست، جواب به این آن کاملاً روشن است، چون در کشور ما که سینمایش از پایه دولتی است، بخش خصوصی قادر نیست فیلمی با این عظمت را جلوی دوربین ببرد. برای همین به آن ورود هم نمیکنند. موضوع دیگر به بحث امکانات سینمایی کشورمان بر میگردد که متاسفانه در حوزه دفاع مقدس به شدت مستهلک شده است. بهترین مثال هم در این زمینه شهرک سینمایی دفاع مقدس است که عملاً بیشتر وسایلش، تخریب یا بیمصرف شدهاند. آیا با چنین ابزارهایی میشود یکی از عملیاتهای نیروهای آمریکایی را تصویر کرد؟
بحث دیگر که در این زمینه وجود دارد به ارتباط سینما با ارتش و سپاه بر میگردد که به شدت در این سالها ضعیف شده است، در صورتی که در دهههای گذشته این ارتباط شکل نزدیکی داشت و ما میدیدیم که حاصل ارتباط نزدیک این بخشها فیلمهایی بسیار خوبی بودند، اما امروز وضعیت به نحوی شده که شاید در سال تنها دو یا سه فیلم با محوریت دفاع مقدس تولید شوند.
رویدادنگاری ناموفق سینمای ایران، معلول فیلمنامههای ضعیف است
بحث فیلمنامه نیز، موضوع بسیار مهمی است که در این رابطه باید به آن توجه کرد، زیرا معمولاً کارهایی که در حوزه رویدادنگاری انقلاب تولید میشوند، متونی هستند که تنها سطح را مد نظر دارند و به هیچ وجه عمق و معنا را مورد توجه قرار نمیدهند. برای همین لازم است که مرکزی تاسیس شود تا در آنجا رویدادنگاری انقلاب انجام شود. در این میان استفاده از مورخان انقلاب در کنار فیلمنامهنویسان اقدامی به شدت کارشناسانه است. مطلب مهم در این زمینه آن است که حتماً باید بودجه کافی در اختیار این مرکز قرار گیرد تا تعجیلی در کارهای مورد نظر صورت نگیرد.
در پایان این یادداشت باید این نکته را نیز بیان کرد که کمکاری در زمینه رویدادنگاری انقلاب تنها به معنای فراموش کردن رویدادهای مهم کشورمان نیست، بلکه نوعی چراغ سبز نشان دادن به هالیوود است تا آنها هر دروغی را که میخواهند در قالب فیلمهای سینمایی به خورد مخاطبان جهان دهند. از این دست کارها نیز در سینمای ایران کم تولید نمیشود که آرگو، کلاب و.... تنها نمونههای کوچکی از آن هستند.