به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، اسطورههای گفتمان اسلامی در دوران جنگ تحمیلی بیان کننده و نشان دهنده فضای بیقراری اجتماعی است و به این قصد با مدلولهای متفاوت ظاهر شدهاند که پاسخی مناسب برای فضای اجتماعی آن دوران ارائه کنند. در واقع بر طبق نظریههای موجود در وضعیت بیقراری همیشه در جامعه سوژهها و عاملان اجتماعی خلاق و آفریننده پیدا میشوند که نظریه پرجاذبهتری برای عموم ارائه میکنند و توان خود را برای خلق اسطورهسازی و نظریهپردازی به رخ رقیبان میکشند. پیدایش اسطوره با صورتبندی هویت اجتماعی در ارتباط است و با توجه به ماهیت هویتساز گفتمان اسلامی در دوران جنگ تحمیلی، اسطورههای مذهبی نشانههای اصلی هویتبخش به شهادت محسوب میشدند.
نقش اسطورهها در بازتولید تصویر رزمندگان در صحنه تاریخی عموماً در دوران جنگ تحمیلی به طور عمیق متاثر از گفتمان اسلامی است. در واقع در این تصویر تاریخ نه مانند تفکر مدرن روندی خطی، بلکه روندی هدفمند و نگاشته شده را طی میکند.
با توجه به روایتهای تاریخی غالب در گفتمان اسلامی سه مدل اسطورهای رایج در صورتبندی مفهوم شهادت در دوران جنگ تحمیلی را میتوان شناسایی کرد.
حماسه عاشورا که بیرقهای افراشته بر قبرستانها نام شهدای کربلا را در فضای مردگان تکثیر میکنند، مردگانی که مردند، ولی بیرقها را نگاه داشتند، بر این مبنا شهدا همواره زندهاند چون راهشان زنده است، بیرقها علامت راهبری است و شهید راهبر تاریخ است همانطور که اسطورههای کربلا راهبران بزرگ تاریخ هستند.
امام خمینی(ره) که راهبر تاریخی با توجه به عدل الهی در دوره تاریخی در وجوه امام خمینی(ره) بازنمود پیدا کرده است؛ بر این اساس حقیقت بشارت دهنده وی حقیقت ناب تاریخی بوده که باید با تن به وحدانیت آن لبیک گفت تا به ابدیتی فرازمانی دست یافت.
مدل دیگر زمینهسازی ظهور امام عصر(عج) است که همه منتظران تاریخ چشم به راه هستند که چگونه مکتب انتظار به مکتب اعتراض تبدیل میشود و قائم آل محمد(عج) رستاخیزی نوین را رقم میزند. باید در این لحظه تاریخی راهها پیموده شود و شهادت راهی است که باید گواه داد راستین بودن مسیر آل محمد را، پس باید اکنون و در حال به راه افتاد، باید عازم جبهه شد.
ظهور دالهای متکثر معنابخش به اسطورههای شهادت طلبی در دوران جنگ تحمیلی بازنمود وجود نوعی فضای بیقراری اجتماعی است؛ بر اساس همین، با پیوند با مدلولهای متفاوت، پاسخی مناسب برای اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران زمان جنگ ارائه میدهند و با هویتیابی در گفتمان اسلامی دفاع، به گفتمان شهادت معنا میبخشند. در اوضاع بیقراری دوران جنگ تحمیلی، در فضای گفتمانگونگی، سوژهها و عاملان اجتماعی خلاق و آفریننده پیدا میشوند که نظریه پرجاذبهتری برای عموم مردم ارائه میکنند و با اسطورهسازی، تصویری خاص از فضای آرمانی را برای سوژههای اجتماعی ترسیم میکنند.
اسطورههای مذهبی شکلی خاص از تصویرسازی مذهبی در دوران جنگ تحمیلی متاثر از گفتمان اسلامی شکل میدهند که با توجه به قابلیت مناسب استعاری، وجوه مختلف مرگ را معنا میبخشند. نکته اول این تصویرسازی این است که تاریخ نه مانند تفکر مدرن، روندی خطی، بلکه روندی هدفمند و نگاشتهشده را طی میکند.
بر اساس همین، واقعه کربلا به عنوان یکی از واقعههای تراژیک و دراماتیک به وقوع پیوسته در کل تاریخ، هویتبخش به دیگر اعصار بوده و نمونه اعلای جانبازی است. در واقع در آن دوران انطباق چشمانداز شهیدان از مرگ با الگوهای کربلا، نشان این ادراک و باور بود که جامعه ما، جبهههای نبرد را با عاشورا میدانند و میان امروز مبارزه و دیروز کربلا پل میزنند و این دو را یگانه میشناسند.
در دوران جنگ تحمیلی شهیدی که بدون سر بود با سالار شهیدان یا شهیدی که ساقی بود یا دستش آسیبدیده یا جدا شده با حضرت ابوالفضل، کودکانی که در حملات هوایی جان میباختند با علی اصغر، اگر تازه داماد بودند با حضرت قاسم و یا حضرت علی اکبر و اگر سالخورده و کهنسال بودند با حبیب بن مظاهر مقایسه و تطبیق داده میشدند.
این رویکرد و نگاه به موضوع دفاع مقدس و شهادت در هشت سال دفاع مقدس چنان اثر گذاشت که امروز میتوان ثمرات آن را در حرکتهای صورت گرفته به سوی مناطق عملیاتی و کاروانهایی که در قالب راهیان نور به این مناطق میروند مشاهده کرد، که جوانان امروز با وجود اسطورههایی که شهادت را به زندگی ترجیح دادند، توانستهاند از راهبری شهدا بهره بگیرند و اهداف و آرمانهای خود را در این مسیر قرار دهند.