صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

بازار

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۳۸۶۴۲۶
تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱۳۹۴ - ۱۲:۵۵
بانویی که میزبان عزاداران جدش شده است؛

کانون خبرنگاران نبأ: اینجا آرامشی عجیب داری وقتی وارد این حریم امن می‌شوی، آرام آرام وارد حرم می‌شوی، برنامه دهه اول محرم را روی بیلبوردها می‌بینی، سرت را که پایین می‌آوری با لبخند خادمان حرم مواجه می‌شوی که با صبر و حوصله مثال‌زدنی زوار را هدایت می‌کنند.

در هیاهوی شهر تهران، در میان این هوای سربی و آسمانی که رنگ نیلگون آن رو به فراموشی است، هر گاه که دلگیر می‌شوی، به سمت جایی حرکت می‌کنی تا دل سبک کنی و چه فضایی زیباتر و معطرتر از حرم امن بانویی که کریمه اهل‌بیت(ع) لقب گرفته است؛ تا رسیدن به قم دو ساعت زمان لازم داری، تا به حرم حضرت معصومه(س) برسی.

در این شبها به محض ورود به حیاط حرم، حال و هوای محرم را احساس می‌کنی؛ به سمت حرم حرکت می‌کردم که نظر به سمت علامتی جلب شد که توسط جوانان حمل می‌شد، از یکی از اطرافیان پرسیدم دلیل حضورتان با این علامت چیست؟ در پاسخ گفت: آوردیم تا به حرم سلام دهیم و اجازه عزاداری بگیریم.

کمی آن طرف‌تر چند نفر را با لباس‌های عربی دیدم که داشتند دست و پا شکسته با جوانان ایرانی صحبت می‌کردند و از رسوم کشورشان و نحوه عزاداری در ایام محرم می‌گفتند؛ انگار سال‌هاست با هم آشنا هستند.

سمت راست من کمی جلوتر از این جمع، دو پسر بچه سربند می‌فروختند، از یکی از آن‌ها پرسیدم کدام یک از اسم‌های روی این سربندها را بیشتر دوست داری، کمی نگاهم کرد، لبخندی زد دستش را در جیبش کرد و یک سربند کشی را به سرعت دور سرش انداخت و از بین سربندهایش یکی مثل آن را به من داد؛ روی سر بند نوشته بود: «یا علی اکبر».

آهسته از کنارش رد شدم در اطراف فراوانی آب و لیوان یک بار مصرف به چشم می‌خورد هر زمان که تشنه‌ات می‌شد به آب دسترسی داشتی؛ با دیدن فراوانی آب و زواری که هیچ کدام تشنه نمی‌ماندند، تنها ذکری که زیر لب به گوش می‌رسید، ذکر سلام به شهید عطشان کربلا بود، هر لبی که تر می‌شد، آهسته زمزمه می‌کرد: «سلام بر حسین»؛ به حیاط فیضیه نزدیک شدم وارد حیاط شدم و سمت چپ، چای و خرما می‌دانند و صدای یا حسین و یا علی در جواب تشکر مردم به گوش می‌رسید.

جوانانی خودجوش و با ایمانی که در میان حرکات و وجناتشان نمود یافته بود، به دست عزاداران اباعبدالله چای و خرما می‌دادند، احترام به زوار، تلاش برای پذیرایی از میهمانان حضرت معصومه(س)، رویی خوش و آیینی ماندگار در برخورد‌های زیبا و انسان‌دوستانه، همگی از جمله رفتارهایی بود که به زیبایی نمود یافته بود.

نزدیک درهای ورودی حرم، ستون‌های سیاه‌پوش به چشم می‌خورند؛ در حیاط نزدیک حرم گروهی از بانوان پاکستانی دور هم نشسته بودند و عزاداری می‌کردند و دورشان مردم حلقه زده بودند و خانواده‌هایی هم در کنارشان نشسته بودند و زیارت‌نامه می‌خواندند؛ بعضی از افراد که خود مداح بودند رو به حرم شروع به ذکر مصیبت می‌کردند و روضه می‌خواندند و مردم اشک می‌ریختند.

حال و هوای حرم، انسان را از یاد دنیا غافل می‌کند، نگار در دنیایی دیگر هستی آرامشی عجیب داری و آرام آرام وارد حرم می‌شوی؛ برنامه دهه اول محرم را روی بیلبوردها می‌بینی سرت را که پایین می‌آوری؛ با لبخند خادمان حرم مواجه می‌شوی که با صبر و حوصله مثال‌زدنی زوار را هدایت می‌کنند.

وارد حرم که می‌شوی در صحن امام خمینی(ره) مراسم خواندن زیارت عاشورا و مداحی برقرار است؛ بعد از زیارت می‌توان نشست و عزاداری کرد؛ بعد از شستن زنگار از دل با اشکی که در عزای سید‌الشهدا(ع) ریختی به سمت حرم سلام می‌دهی، آرام آرام عقب می‌آیی در طلایی را می‌بوسی و خارج می‌شوی.

و زیارتی دیگر رقم می‌خورد، زیارت بانویی که کریمه اهل‌بیت(ع) لقب گرفته و دستگیری‌اش شهره است؛ این روزها حال و هوای حرم حضرت معصومه(س) در عزای جدشان حضتر سید‌الشهدا(ع) در غمی زیبا غرق شده است؛ غمی که وقتی جرعه جرعه از آن می‌نوشی، دل سبک می‌کنی تا باز هم به سمت روزهای زندگی خویش با جانی معطر به عطر جاودان حرم بانویی بزرگ، باز گردی.

محمدعلی نادعلی