عالمان علم سیاست میان دو مفهوم «انقلاب» و «اصلاح» تفکیک قائل شدهاند و اغلب انقلاب به عنوان حرکتی خشن و پرشتاب برای سرنگونی نظام سیاسی مستقر و جایگزینی آن با نظام جدید معرفی شده است و در مقابل اصلاح یا رفرم به حرکات مسالمتآمیز با هدف رفع اشکالات و معضلات نظام سیاسی و نه با هدف سرنگونی نظام مستقر بیان شده است.
تقابل «انقلاب» و «اصلاح» در تعاریف علم سیاست
به عنوان نمونه «کرین برینتون»، انقلاب را جانشینی ناگهانی و شدید گروهی که تاکنون حکومت را به دست نداشتهاند به جای گروهی دیگر که تا پیش از این حاکمیت را در اختیار داشته اند، میداند.
هانتینگتون نیز انقلاب را «یک تغییر و تحول داخلی سریع، بنیادین و خشونتآمیز در ارزشها و اسطورههای حاکم بر یک جامعه، یک تغییر همزمان در نهادهای سیاسی، ساختارهای اجتماعی، فعالیتهای سیاسی و رهبران حکومتی» تعریف مینماید.
به این ترتیب میتوان گفت هر انقلاب برای انقلاب نامیده شدن نیاز به سه عنصر
سختافزاری و حداقل سه عنصر نرمافزاری دارد؛ عناصری که در حقیقت تعیینکننده هویت
انقلاب هستند. عناصر سخت افزاری انقلاب عبارتند از: مردم، ایدئولوژی و رهبران. مردم
آن عنصری است که بدنه انقلاب را تشکیل داده و در تصویر انقلاب بیش از هر عنصر دیگری
به چشم میخورد.
عنصر سخت افزاری دیگر که مردم را به حرکت در میآورد و آنها را متقاعد
میکند که حتی از جان خویش بگذرند و به شکلی عمیق وارد مشارکت سیاسی شوند، ایدئولوژی
میباشد. در دوران انقلاب، از میان ایدئولوژیهای موجود، آنی تبدیل به ایدئولوژی مسلط
انقلاب میگردد که قدرت مجابکنندگی آن و مقبولیتش در میان تودههای مردم بیشتر باشد. در این صورت است که آن ایدئولوژی، هژمون شده و بر سایر ایدئولوژیها غلبه یافته و آنها
را از صحنه بیرون میسازد.
عنصر سوم سختافزاری هر انقلاب، رهبران انقلاب یا آنانی هستند که با ایدئولوژی خود، مردم را به سوی اهداف تعیین شده یعنی براندازی نظام سیاسی حاکم و جانشینی آن با نظام سیاسی مطلوب وعده داده شده هدایت میکنند.
از عناصر نرمافزاری لازم در انقلابها میتوان به سه عنصر تغییر و تحول، خشونت و شدت و سرعت اشاره نمود. فقدان هر کدام از این عناصر انقلاب را به کودتا (در فقدان مردم)، شورش (در فقدان رهبری) و اصلاحات (در فقدان خشونت، شدت و سرعت) تبدیل مینماید.
همچنین اصلاح یا رفرم در تعاریف مصطلح علم سیاست حرکتی تدریجی و در چارچوب قانون است که از طریق نظام حاکم و تحت فشارهای اجتماعی از سوی گروهها و احزاب منتقد و مخالف با همراهی مردمی صورت میگیرد که البته هدف آنها همانگونه که گفته شد فروپاشیدن نظام سیاسی مستقر و بناکردن سامان سیاسی تازهای نیست.
براین مبنا میتوان گفت که انقلاب و اصلاح در مقابل هم قرار دارند و به عبارتی دو حرکت متضاد هم هستند.
تعریف قرآن از اصلاح و انقلاب/ تأکید قرآن بر دوگانه اصلاح ـ افساد
اما نگاه قرآن به این دو مفهوم چیست؟ آیا قرآن انقلاب و اصلاح را در تضاد با هم میبیند یا اینکه انقلاب را در طول اصلاح میداند و به عبارتی آخرین مرحله اصلاح؟ در این میان انقلاب اسلامی صرفا بر مبنای تعاریف و تئوریهای موجود قابل تبیین است یا میتوان بر اساس همین نگاه قرآنی آن را تشریح و تفسیر نمود؟
براین مبنا لازم است نگاه قرآن به مسئله اصلاح و انقلاب مورد بررسی قرار گیرد.
اصلاح از منظر قرآن در مقابل افساد قرار دارد که
با این تعبیر به معنی برطرف کردن و رفع فساد است و مصلح اجتماعی و سیاسی نیز فردی
است که به دنبال رفع فساد در حوزههای سیاسی ـ اجتماعی است و البته خود این فساد
دارای سطوح گوناگونی است که به تبع آن فرآیند اصلاحی نیز سطوح مختلفی را در برمیگیرد.
به عبارتی میتوان گفت اصلاح ـ افساد دوگانهای قرآنی است که در نقطه مقابل هم قرار دارند و به مانند حق ـ باطل، خیر ـ شر و سایر دوگانهها در طول تاریخ وجود داشته و لذا قرآن به عنوان کتاب و برنامه زندگی به این دوگانه بسیار تأکید کرده است که میتوان از میان آیات بیشمار در این باره به آیات زیر اشاره کرد:
ـ وَاللّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ. خدا تباهكار را از درستكار باز مىشناسد (بقره، 220)
ـ الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ. آنان كه در زمين فساد میكنند و اصلاح نمىكنند (شعرا، 152)
ـ وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ. اصلاح كن و راه فسادگران را پيروى مكن (اعراف، 142)
ـ وَكَانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ. و در آن شهر نه دسته بودند كه در آن سرزمين فساد مىكردند و از در اصلاح درنمىآمدند (نمل، 48)
ـ وَلاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا. و در زمين پس از اصلاح آن فساد نكنيد (اعراف، 56 و 85)
مجموعه این آیات همین تقابل اصلاح و افساد را در قرآن نشان میدهد و هرجا سخن از افساد آمده است بلافاصله بر اصلاح تأکید شده است.
انقلاب از نگاه قرآنی آخرین سطح اصلاح است
در کنار این مسئله در قرآن واژهای که به انقلاب اشاره داشته باشد ذکر نشده است و میتوان گفت در نگاه قرآنی، انقلاب به عنوان یکی از شیوههای و سطوح اصلاح در نظر گرفته شده است. در واقع در قرآن بر مبارزه با مستکبران و ظالمان (مبارزه فیزیکی) بارها اشاره و تأکید شده است که در این باره میتوان به مسئله جهاد و اهمیت آن در آموزههای قرآنی اشاره کرد که به نوعی دربرگیرنده معنای انقلاب است.
اگر طبقهبندی و سطوح اصلاح براساس آیات قرآن در نظر گرفته شود میتوان دریافت تا حدودی همان طبقهبندی که در مسئله امربه معروف و نهی از منکر وجود دارد، و از سطح نرم تا سخت برخورد در مقابل ارتکاب گناه را در برمیگیرد، در این موضوع نیز وجود دارد.
در نگاه قرآنی اولین مرحله اصلاح یا دعوت به خیر از طریق جدال احسن یا همان گفتوگو و نصیحت ذکر شده است؛ «ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» (با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به شيوههاى كه نيكوتر است مجادله نماى). (نحل، آیه 125)
به عبارتی قرآن در این آیه اهمیت ابزارها و روشهای فرهنگی در راستای اصلاح جامعه و حرکت به سمت پروردگار را برای رفع فساد مطرح میکند که نحوه تبلیغ و اطلاعرسانی همگی پیامبران نیز اینگونه بوده است. این حرکت فرهنگی حرکتی تدریجی با هدف رفع جهل و غفلت افراد جامعه از حاکمان گرفته تا مردم بوده است که به قصد اثرگذاری بیشتر بر جامعه مورد تأکید قرآن بوده است که نمونه بارز آن در نحوه برخورد حضرت موسی(ع) با فرعون ذکر شده است؛ «اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى، فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى» (به سوى فرعون برويد كه او به سركشى برخاسته، و با او سخنى نرم گوييد شايد كه پند پذيرد يا بترسد). (طه، آیات 43و 44)
اما زمانی که ابزارها و شیوههای فرهنگی برای اصلاح مفاسد اثرگذار نگردد و مفسدان به دلیل منافع فراوان مادی و معنوی در مقابل موعظه، نصیحت، جدال احسن، تبشیر و انذار پیامبران و مصلحان الهی مقاومت کنند آنگاه قرآن کریم برخورد سخت را به عنوان مرحله بعدی اصلاح معرفی میکند و آنجاست که حتی توصیه برخورد فیزیکی و جنگ برای از بین بردن مفسدان و مستکبران میشود؛ امری که در عرف علمی از آن به انقلاب یاد میشود. در این زمینه میتوان به آیات زیر اشاره کرد:
ـ وَطَعَنُواْ فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنتَهُونَ. و شما را در دينتان طعن زدند پس با پيشوايان كفر بجنگيد چرا كه آنان را هيچ پيمانى نيست باشد كه باز ايستند. (توبه، آیه 12)
ـ يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ. اى پيامبر با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنان سخت گير (تحریم، آیه 9)
ـ أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ. به كسانى كه جنگ بر آنان تحميل شده رخصت جهاد داده شده است چرا كه مورد ظلم قرار گرفتهاند و البته خدا بر پيروزى آنان سخت تواناست (حج، آیه 39)
لذا میتوان گفت برخلاف نگاه و تعریف متمایز و تقابلی «اصلاح» و «انقلاب» در علم سیاست، در نگاه قرآنی انقلاب نه در مقابل اصلاح بلکه یکی از سطوح اصلاح برشمرده میشود که هدف آن از بین بردن حاکمیت مستکبران و مفسدان و اصلاح جامعه از طریق حاکمیت یافتن صالحان است.
تبیین انقلاب اسلامی بر مبنای مراحل قرآنی اصلاح
از این منظر انقلاب
اسلامی، انقلابی به تمام معنا قرآنی است؛ حرکتی که بر مبنای اصلاح به شیوه قرآنی با
موعظه، نصیحت و دعوت به خیر محمدرضا شاه از سوی امام خمینی(ره) آغاز شد که نامهها و سخنان
امام(ره) خطاب به محمدرضا شاه مؤید این مسئله است و این شیوه تدریجی و مصلحانه با وجود
تبعید امام(ره) به مدت حدود 14 سال تا سال 1356 ادامه یافت اما با اصلاح نشدن
حکومت پهلوی و اصرار بر فساد و طغیان در حوزههای مختلف و گسترش فضای اختناق و تبعیض در
جامعه، حرکت اصلاحی از مرحله اول یعنی مبارزه فرهنگی وارد مرحله دوم، جهاد و
مبارزه سخت در قالب راهپیماییهای گسترده و تظاهرات مردمی، شد و سامان سیاسی کهنه پهلوی را برافکند و سامانی
نو در قالب جمهوری اسلامی پایهریزی کرد.
مهدی مخبری