صفحه نخست

فعالیت قرآنی

سیاست و اقتصاد

بین الملل

معارف

اجتماعی

فرهنگی

شعب استانی

چندرسانه ای

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

خراسان جنوبی

بوشهر

چهارمحال و بختیاری

خراسان رضوی

خراسان شمالی

سمنان

خوزستان

زنجان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویر احمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صفحات داخلی

کد خبر: ۳۴۸۰۰۹۶
تاریخ انتشار : ۲۳ فروردين ۱۳۹۵ - ۰۹:۱۳
گفت‌وگویی صمیمانه با سیدمحسن موسوی‌بلده؛

گروه چهره‌ها: مؤلف کتاب حلیةالقرآن، پرتیراژترین کتاب تجوید از روزهای کودکی و نوجوانی خود و معلمی که باعث شد تا او قاری شود، می‌گوید.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) سیدمحسن موسوی‌بلده، پیشکسوت قرآنی، متولد 1332 در تهران ـ محله پامنار است که از همان دوران خردسالی به همراه پدر در جلسات قرآنی و هیئت‌های مذهبی شرکت می‌کرد و طی حضور در مجالس قرآنی، تلاوت‌ها و نغمات قرآنی که در جلسات شنیده می‌شد را با خود زمزمه می‌کرد و با این جلسات و هیئت‌های مذهبی بزرگ شد.
حضور در جلسات سنتی قرآن و هیئت‌های مذهبی ادامه داشت تا اینکه سیدمحسن به دبستان محمودیه در محله پامنار رفت. به این دلیل که دبستان محمودیه از جمله مدارس اسلامی بود درس‌های قرآن، دینی و معارف به طور ویژه‌ تدریس می‌شد و تحصیل در این دبستان فرصتی شد تا فعالیت‌های قرآنی‌اش در دوران کودکی پررنگ‌تر شود.
سیدمحسن موسوی‌بلده با بیان اینکه طی سال‌هایی که در دبستان محمودیه تحصیل می‌کردم درس قرآن و معارف جزو دروس اصلی ما بود، می‌گوید: برخی از دانش‌آموزان، قرآن را در کلاس و سر صف با صوت زیبا می‌خواندند و برخی دیگر قرآن را ساده قرائت می‌کردند، اما همه باید قرائت می‌کردند. من هم ته‌صدایی داشتم، اما خجالت می‌کشیدم با صوت، بخوانم و خجالتم تا حدی بود که اگر مجبور می‌شدم با صوت بخوانم تمام تارهای صوتی‌ام فلج می‌شد؛ این هم مشکل ما بود.
وی ادامه می‌دهد: در آن سالها به قدری برای تلاوت قرآن با صوت خجالت می‌کشیدم که اگر به همراه دوستانم به جلسه قرآن می‌رفتیم همه آنها با صوت می‌خواندند، اما من ساده می‌خواندم و یا خیلی آرام می‌خواندم که کسی نشنود و دوستم «حسین نصیری» که در حال حاضر بازنشسته نیروی هوایی است قاری کلاس ما بود و در حالی که با این دوستم همیشه رقابت داشتم، اما هیچگاه با صوت نمی‌خواندم در حالی که او همیشه با صوت تلاوت می‌کرد.
وی به یاد آقای وطنی، معلم کلاس چهارم خود می‌افتد و عنوان می‌کند: سال 42، دانش‌آموز چهارم ابتدایی بودم که یک معلمی به نام آقای وطنی داشتم. آقای وطنی به نسبت آن زمان بسیار شیک‌پوش و تمیز بود، همیشه صورت اصلاح کرده داشت و عینک دودی هم استفاده می‌کرد و علاوه بر اینکه از نظر ظاهری بسیار تمیز بود از نظر روش آموزش نیز بسیار تأثیرگذار بود و برای نخستین‌بار بحث خواندن قرآن به صورت آهنگین و همخوانی قرآن را در کلاس ما راه‌ انداخت و تمامی دانش‌آموزان کلاس را مجبور کرد تا با قرائت بخوانند و برای «اعوذبالله من الشیطان الرجیم» نیز یک آهنگی گذاشته بود تا همه دانش‌آموزان هماهنگ بخوانند.
وی با بیان اینکه در کلاس آقای وطنی همه بچه‌ها باید قرآن را با صوت می‌خواندند و در هر جلسه نوبت به تعدادی از بچه‌ها می‌رسید، گفت: طبیعتاً یک روز هم نوبت به من می‌رسید و من عزای آن روز را گرفته بودم که اگر نوبتم شد چطور بخوانم. قبل از آن نیز در صف صبحگاهی که بچه‌ها قرآن می‌خواندند هم قرآن نمی‌خواندم و یک روز یکی از دوستانم با شوخی و شیطنت به ناظم ما گفته بود که موسوی می‌خواهد سر صف قرآن بخواند و ناظم ما هم باور کرده بود و سر صف گفت، موسوی بیا قرآن بخوان و من هم که سن و سال کمی داشتم، اصلا متوجه نشدم که چه اتفاقی افتاده است و فقط رفتم جلو و زمانی که ناظم گفت: بخوان! من فلج شدم و با اشاره گفتم، نمی‌توانم بخوانم که ناظم، قرآن را به دست من داد و گفت: بخوان! ناظم فکر می‌کرد من خودم درخواست داده‌ام، حتی نمی‌توانستم، بگویم من نمی‌توانم بخوانم و چه کسی گفته است که من می‌توانم بخوانم؟ ناظم ما هم وقتی دید من نمی‌توانم بخوانم عصبانی شد و یک سیلی بر صورت من زد و گفت «مگر مرض داری، اگر نمی‌توانستی بخوانی، چرا گفتی می‌خواهم بخوانم؟»، باز هم نتوانستم بگویم که من نخواسته بودم، قرآن بخوانم.

موسوی‌بلده به کلاس قرآن آقای وطنی برمی‌گردد و ادامه می‌دهد: بالاخره روزی که باید در کلاس آقای وطنی قرآن می‌خواندم، رسید و نوبت من شد، آن روز به مدرسه نرفتم و پدرم که متوجه شد من به مدرسه نرفته‌ام، پرسید «تو چرا به مدرسه نمی‌روی؟» و من هم بهانه‌های مختلف آوردم که دیر شده است و دیگر نمی‌توانم بروم تا اینکه بالاخره قضیه را برای پدرم تعریف کردم که پدرم گفت «بلندشو برویم من به آقای وطنی می‌گویم تو استثناً قرآن نخوانی» و با پدرم به مدرسه رفتیم با خیال راحت به کلاس رفتم و مطمئن بودم که دیگر آقای وطنی از من نمی‌خواهد، قرآن بخوانم، اما جلسه بعد دوباره نوبت من شد و آقای وطنی گفت که باید بخوانی و من در آن لحظه دوباره فلج شدم و حتی نتوانستم، بگویم، نمی‌توانم بخوانم و آقای وطنی همانجا کمربند خود را کشید؛ کمربند آقای وطنی که بالا رفت از سال 42 تا به امروز هنوز پایین نیامده است و فقط رفت بالا تا من قاری قرآن شوم.
وی ادامه می‌دهد: در آن روز از ترس کمربند، شروع به تلاوت کردم و زمانی که «اعوذبالله» می‌گفتم تمام بدنم می‌لرزید و زمانی که «بسم‌الله» گفتم کم‌کم آن حالت خجالت در من شکسته شد و به یکباره شروع به خواندم کردم و بعد از چند لحظه دیگر عادی شد و آیات بعدی را با سرعت خواندم و آقای وطنی هم خیلی تشویق کرد و گفت «تو که به این خوبی می‌خوانی چرا پیش از این نمی‌خواندی؟»؛ صبح فردای آن روز داوطلب شدم تا سر صف قرآن بخوانم و خواندم و بعد از آن من در صف صبحگاهی قرآن می‌خواندم. آقای وطنی هم فقط همان یکسال در مدرسه ما بود و سال بعد رفت و دیگر او را ندیدم و همیشه اسم او را آورده‌ام تا اگر کسی می‌شناسد، بگوید؛ گویا ستاره‌ای بود که برای من درخشید.


دریافت

موسوی‌بلده که از سنین نوجوانی حضور فعالی در جلسات قرآن داشته است، اظهار می‌کند: در آن سال‌ها در کنار اساتید و پیشکسوتانی که بودند، استاد محمدتقی مروت در محله ما به عنوان یک قاری جوان که امروزی می‌خواند، شناخته شد؛ چرا که با قرائت خود یک تحولی در این عرصه ایجاد کرده بود و از آن پس من نیز به جلسات قرآن استاد مروت می‌رفتم و شدم شاگرد ایشان، تا اینکه استاد مروت، استاد ثابت من شد.
این استاد و پیشکسوت قرآنی ادامه می‌دهد: سال 50 بود که استاد مروت مسئولیت یک جلسه قرآن را به من داد و هر چند که قبل از پذیرفتن این مسئولیت می‌ترسیدم و می‌گفتم، بلد نیستم و نمی‌توانم جلسه قرآن اداره کنم، اما استاد مروت گفت، یاد می‌گیری؛ گاهی اوقات استاد مروت به جلسه‌ای که من مسئولیت آن را بر عهده گرفته بودم هم سر می‌زد و در حالی که ایشان استاد بود و من شاگرد بودم، اما همانند شرکت‌کنندگان می‌نشست و از من می‌خواست که در آن جلسه و در محضر ایشان معلم باشم.
وی که سالها و دهه‌های متوالی به عنوان استاد تجوید شناخته شده است، درباره فعالیت خود در حوزه تجوید می‌گوید: از همان سنین نوجوانی که وارد عرصه قرائت قرآن شدم، علاقه خاصی به تجوید داشتم و به این دلیل که از نظر صوتی، ارتفاع صدایم خیلی بالا نیست و اوج ندارد، اما استعداد مسائل آواشناسی را داشتم و به مسائل تجویدی نیز راغب بودم بیشتر به سمت تجوید گرایش پیدا کردم و همواره دنبال نکات تجویدی بودم و در جلسه قرآن‌ هم بیشتر روی بحث تجویدی متمرکز بودم.

این داور بین‌المللی قرآن که داوری در مسابقات را از سال 53 آغاز کرده است، اضافه می‌کند: در سال 53 برای نخستین‌بار داور مسابقات قرآن اوقاف شدم و در کنار استاد مروت، مرحوم استاد مولایی و چند نفر از اساتید مصری به داوری مسابقات قرآن پرداختم، اما هیچگاه به عنوان متسابق شرکت نکردم؛ چرا که فکر می‌کردم به دلیل ارتفاع صوتی پایین نمی‌توانم امتیاز بیاورم و بهتر است که فقط به عنوان داور در مسابقات قرآن حضور داشته باشم و البته هر جا که برای داوری دعوت می‌شدم هم فقط در رشته تجوید داوری می‌کردم.
موسوی‌بلده درباره استمرار جلسه قرآن خود می‌گوید: جلسه قرآنی که از سال 50 آغاز شده بود در سالهای انقلاب و زمانی که تظاهرات و حرکت‌های مردمی اوج گرفت، تعطیل شد تا اینکه چند ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، جلسات قرآن مجددا از سر گرفته شد و استاد مولایی نیز جلسات خود را شروع کرد و من نیز مجددا جلسه قرآنم را در سال 59 اما اینبار در موسسه دارالتّحفیظ راه انداختم.
وی ادامه می‌دهد: آقای سلطانی، موسس دارالتّحفیظ که نام این موسسه را از موسسه‌ای در مکه مکرمه و در بیت‌الله الحرام گرفته بود برداشته است، جلسه قرآنی را راه‌اندازی کرد و استاد مروت که بعد از انقلاب به ایران آمده بود جلسه قرآن این موسسه را که صبح‌های جمعه برگزار می‌شد، اداره می‌کرد تا اینکه یک روز آقای سلطانی با من تماس گرفت و گفت؛ برنامه‌ریزی کرده‌ام که صبح‌های جمعه جلسه قرآن با حضور استاد مروت داشته باشد و شما هم چون از شاگردان استاد هستید، بیایید و من هم ساعت هشت صبح جمعه به دارالتحفیظ رفتم، اما تا ساعت 9 نشستیم و استاد مروت نیامد که بعد متوجه شدیم، استاد مروت بدون اینکه به کسی بگوید همان روز به همراه خانواده به مصر سفر کرده است که از آنجا هم به کانادا رفت.
این پیشکسوت قرآنی عنوان می‌کند: زمانی که استاد مروت به جلسه آن روز نیامد، آقای سلطانی گفت؛ موسوی تو بنشین جلسه را شروع کن و من نشستم که نشستم و تا سال 84 آن جلسه را اداره کردم و معلم دارالتحفیظ شدم. این جلسه بسیار خوب بود و گرفت و البته پایگاهی برای تربیت قاریان خوب قرآن شد و تا سال 84 بسیار خوب و مفید بود.
وی که جلسه خود در دارالتحفیظ را جلسه‌ای با فضای انقلاب و جبهه می‌داند، می‌گوید: تعداد زیادی از قرآن‌آموزان جلسه من شهید شدند و اولین شهید آن جلسه نیز آقای خسروی بود که در عملیات فتح‌المبین به شهادت رسید و ایشان در واقع ناظم جلسه من بود که به شوخی «وزیر اعظم» صدایش می‌کردم؛ بعد از آن، بچه‌ها یکی یکی به جبهه رفتند و خبر شهادت آنها برای ما می‌آمد اما با توجه به اینکه در ابتدای هر جلسه فهرست حضور و غیاب داشتیم و اسم شهدا را هیچگاه جزو غایب‌ها نمی‌گذاشتیم و بچه‌های دیگر به جای شهدا حاضر می‌گفتند و اسم شهدا هیچگاه از فهرست حضور و غیاب من حذف نشد.

بعد از انقلاب که جلسه استاد موسوی‌بلده در دارتحفیظ القرآن الکریم راه‌اندازی شد، فصل جدیدی از داوری در مسابقات قرآن نیز آغاز شد و با شروع مسابقات قرآن سازمان اوقاف در مرحله کشوری و بین‌المللی، استاد موسوی‌بلده در کنار دیگر اساتید قرآن به عنوان داوری در این رقابت‌ها به قضاوت می‌پرداخت و در همان سال‌ها به عنوان شورای قرآنی سازمان اوقاف نیز در کنار دیگر اساتید قرآنی به فعالیت پرداخت تا اینکه بعد از یکسال از شورای قرآنی سازمان اوقاف بیرون آمد اما داوری در مسابقات قرآن را همچنان ادامه داد.
پس از تشکیل بخش قرآنی در سازمان تبلیغات اسلامی با مسئولیت استاد خدام‌حسینی در سال 61، سیدمحسن موسوی‌بلده به همراه جمعی از چهره‌های قرآنی در این بخش فعالیت خود را آغاز کرد و به گفته این استاد قرآنی، سازمان دارالقرآن الکریم کنونی که خروجی همان بخش قرآنی سازمان تبلیغات اسلامی است از همان ابتدای فعالیت منشأ بسیاری از خدمات قرآنی بوده است؛ استاد موسوی‌بلده که از نخستین سال فعالیت بخش قرآنی سازمان تبلیغات اسلامی در این بخش فعالیت داشته است حالا پس از گذشت 30 سال از تأسیس این بخش، هم‌اکنون نیز به عنوان عضو شورای سیاست‌گذاری فعالیت می‌کند.
موسوی‌بلده عنوان می‌کند: سازمان دارالقرآن الکریم در طول این سالها منشأ خدمات قرآنی بسیاری بوده است و امروز ادعا داریم این سازمان از نظر وسعت و تشکیلات و انسجام اولین دستگاه قرآنی کشور است و با وجودی که تشکیلات قرآنی زیادی طی این سالها در کشور راه‌اندازی شده است اما سازمان دارالقرآن هنوز هم رقیبی ندارد و حتی وزارت ارشاد که معاونت قرآن و عترت دارد هنوز هم که هنوز است خوراک خود را از سازمان دارالقرآن الکریم می‌گیرد.
موسوی‌بلده در این سالها علاوه بر جلسه‌داری قرآن، داوری مسابقات قرآن و ...، به آموزش قرآن در شبکه‌های صداوسیما، دوره‌های آموزشی ارتش، دوره‌های آموزشی جهاد دانشگاهی، دوره‌های آموزشی سازمان دارالقرآن الکریم و ... نیز پرداخته است و همچنین از بنیان‌گذاران دوره‌های تربیت معلم قرآن دهه 60 نیز بوده است؛ دوره‌هایی که 23 بار و هر بار به مدت سه هفته برپا شد و امروز بعد از گذشت سالها از آن دوره‌ها، هنوز هم اساتید قرآنی به عنوان ماندگارترین و اثربخش‌ترین دوره‌ها از آن یاد می‌کنند.
وی با بیان اینکه بنده حاصل فعالیت‌های قرآنی و تدریس و مطالعات خود را به صورت منظم در جزوه‌ای می‌نوشتم، می‌گوید: تصور می‌کنم اولین معلمی بودم که تجوید را پای تخته‌ای کردم؛ چرا که تا آن زمان تجوید به صورت سنتی آموزش داده می‌شد و فصل‌بندی نبود، اما من تجوید را به پای تخته آوردم و به صورت کلاسیک آموزش دادم. سال 65 نیز به پیشنهاد دوستان در بخش قرآنی سازمان تبلیغات اسلامی، حاصل جزوه‌های خود را در قالب کتابی با عنوان «حلیة القرآن» درآوردم که البته اسم این کتاب نیز از سوی استاد عباس سلیمی انتخاب شد، قبل از «حلیه‌القرآن»، کتاب «سرالبیان» سرهنگ بیگلری بود با این تفاوت که کتاب سرالبیان جنبه آموزشی نداشت و مطالب آموزشی به قاریان ارائه نمی‌کرد، هر چند که کتابی پیشگام و خط‌شکن و ارزشمند بود که به نام سرهنگ بیگلری تثبیت شد.
وی یادآور می‌شود: زمانی که کتاب حلیةالقرآن را نوشتم جای یک کتاب آموزشی که فصل به فصل باشد خالی بود و این کتاب را تألیف و به چاپ رساندم که تجدید چاپ هم شد، اما بعد از آن دوستان گفتند، می‌طلبد چنین کتابی در دو سطح مبتدی و تخصصی باشد تا اینکه بعد از چند سال این کتاب را در دو سطح مبتدی و پیشرفته به چاپ رساندیم و این کتاب مورد استقبال خوبی قرار گرفت و هم‌اکنون نیز پرتیراژترین کتاب تجوید تاریخ کشور است؛ تاکنون هفت میلیون جلد از حلیه‌القرآن به چاپ رسیده است.

دریافت
موسوی‌بلده که سال 84 از دارتحفیظ القرآن الکریم جدا شده و موسسه‌ای با عنوان «احسن الحدیث» را در سال 85 به ثبت رسانده است، درباره فعالیت این موسسه می‌گوید: سال 84 در واقع از دارالتحفیظ هجرت کردیم و همان فعالیت‌ها را در موسسه احسن الحدیث دنبال کردیم؛ 90 درصد اساتیدی که در دارالتحفیظ بودند با من به موسسه احسن الحدیث آمدند و فقط چند نفر ماندند.
وی که دهه‌های متوالی از عمر خود را در خدمت قرآن بوده و برای آموزش قرآن و توسعه فعالیت‌های قرآنی در کشور گذاشته است، هم‌اکنون به عنوان استاد تجوید در کشور شناخته می‌شود و در کنار آن دست از دیگر فعالیت‌های قرآنی نکشیده و همزمان با اداره موسسه احسن الحدیث، جلسه قرآنی نیز در منزل خود ویژه بانوان دارد که در این جلسه بانوان از هر سنینی حضور داشته و در محضر استاد موسوی‌بلده کسب فیض می‌کنند.
این استاد تجوید که قرآن‌ خواندن را نیز یک نوع زبان‌آموزی می‌داند، توصیه‌هایی برای یادگیری قرآن دارد و معتقد است بهترین معلم قاریان قرآن، شنیدن تلاوت‌ اساتید مصری است؛ چرا که اگر یک قاری، کتاب تجوید را مطالعه کند و حتی به یک کلاس خوب هم برود و یک معلم قرآن خوب هم داشته باشد، اما قاری نمی‌شود؛ چرا که برای قاری شدن باید تلاوت گوش کند تا مغز از تلاوت پر شود که البته بنده توصیه می‌کنم قرآن‌آموزان برای قاری شدن از تلاوت‌های عبدالباسط شروع کنند چرا که عبدالباسط اصولی‌ترین قرائت‌ها را دارد، البته در کنار آن باید از تلاوت دیگر قاریان مشهور مثل استادان شحات و مصطفی اسماعیل هم استفاده کنند.
وی ادامه می‌دهد: قاری قرآن باید قرآن را روزانه گوش کند و البته یک شخص برای قاری شدن از مطالعه تئوری هم بی‌نیاز نیست و باید تئوری و قواعد را نیز به خوبی بداند؛ قاری قرآن باید تلاوت گوش کند و برای یاد گرفتن تئوری به سر کلاس برود. قاری قرآن 80 درصد باید گوش کند و 20 درصد هم از محضر اساتید قرآن استفاده کند.  
موسوی‌بلده یادآور می‌شود: استاد مروت، استاد نداشت، پس می‌شود بدون استاد داشتن هم استاد شد؛ چرا که خود علاقه‌مند بود و کتاب‌های تجوید و قرائت را مطالعه کرد، تلاوت‌های مصطفی اسماعیل و عبدالباسط را گوش کرد و به این دلیل که استعداد ذاتی هم داشت پیشرفت کرد و در مسابقات بین‌المللی قرآن مالزی نیز اول شد. استاد ما بدون استاد، قاری شد پس بدون استاد هم می‌توان قاری شد.